سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین روزهای ابتدایی تولد
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان آرین مامان آرین روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من
پارت سوم :
من داشتم میمردم و دیگه زدم به در غربت بازی . شروع کردم جیغ زدن و گریه کردن تو هر درد و اینقدر ماما رو صدا زدم که خودش کلافه شد
اومد بالا سرم و دید هیچ پیشرفتی ندارم و هنوز دو سانتم و حالم بده گفت برو سزارین و من اون لحظه بال درآوردم
هزار بار دیگه برگردم عقب بازم انتخابی سزارینه . سر عمل واقعا هیچی نفهمیدم و اینقدر گیج بودم که وقتی بچه بدنیا اومد من چند دقیقه بعدش تازه به خودم اومدم . خداروشکر بعد عمل تو‌ریکاوری رحم منو موقعی که هنوز بی حس بودم فشار دادن تا جمع شد ولی بقیه حس داشتن و اذیت میشدن . بعدشم که دیگه رفتیم بخش و گل پسرمو آوردن .
هزار بار خداروشکر میکنم که اومدم سزارین با اینکه از اول انتخابم طبیعی بود . فقط بعدش که میخوای راه بری یکم سخته ولی چند قدم اول بعدش خودت راه میفتی ...
من دیروز زایمان کردم و تا امروز تونستم فقط بچمو به کمک مامانم شیر بدم بقیه کاراشو مادرم انجام داده بخاطر اینکه بخیه هام باز نشن .
انشاالله قسمت همه مادران چشم انتظار و باردار که نی نی شونو صحیح و سالم بغل بگیرن😍
مامان بچک مامان بچک ۷ ماهگی
تجربه سزارین

صبح رفتم بیمارستان فشار و ضربان قلب بچه رو‌ چک‌ کردن بعد یک‌ربع قبل از رفتن به اتاق عمل برام سوند گذاشتن موقع گذاشتنش یکم سوزش داشت و یکم احساس ناراحتی داشت بعدش تا بی حس بشم بعد رفتیم اتاق عمل و بی حسی نخاعی که برام‌ زدن رو میتونم بگم متوجه نشدم و‌ اصلا درد نداشت چند دقیقه بعد هم نی‌نی رو دنیا آوردن و آوردن گذاشتن رو صورتم خیلی سریع بود و حس خوبی داشت من اصلا فشار هم که بعضیا میگن متوجه نشدم بعدشم رفتم ریکاوری و باز نی‌نی رو آوردن شیر دادم بهش همه چیز عالی بود تا وقتی بردنم بخش اومدن حسابی شکمم رو فشار دادن اون درد داشت بعدم عصر که بی حسی رفت دردام شروع شد که مسکن زدن برام و غول مرحله آخر بلند شدن‌ و راه رفتن بود که خیلی سخته فرداشم مرخص شدم و اومدم خونه چون پانسمان ضد آب بود دوش گرفتم راحت سبک شدم ولی تا امروز بلند شدن برام سخته و گاهی درد دارم که دکتر شیاف داده. امروزم رفتم بخیه کشیدم که اونم متوجه نشدم اصلا و‌ تمام. سزارین واقعا لحظه تولد خیلی خوبه ولی بعدش مراقبت میخواد و اصلا آسون نیست حتما باید کمک داشته باشی یه ۲۴ ساعت سخت داشت و در کل میتونم بگم راضیم
مامان مهدیار 👶🏻 مامان مهدیار 👶🏻 ۴ ماهگی
پارت ۴ ( تجربه سزارین)

اونجا خیلی لرزش داشتم، برام حرارت گذاشتن زیر پتوم، ک ارومم میکرد خیلی، ماساژ رحمی هم دوباره کردن که درد نداشت، پمپ دردم گرفته بودم .ازشون پرسیدم بچم کجاست که اوردنش پیشم یه ماما هم اومد یکم از سینم بهش شیر داد، دوباره بردنش، منم سعی کردم سرمو اصلا بالا نیارم،ولی خب چندباری همش دنبال بچم بودم اوردم بالا و‌ چپ و راست. ولی خیلی کم…. بعدش تختمو عوض کردن بردنم تو بخش، توراه همسرمو دیدم کلی گریه کردیم🤪 بردنم اتاق ، لباسمو عوض کردن ، تل گذاشتن موهامو مرتب کردن چون شبیه شیر شده بودم😁 بعد دیگه مامانم و بقیه اومدن دیدنم،منم هنوز لرزش داشتم، چون میگفتن داره بی حسی از پاهات خارج میشه. بعد یکم بهتر شدم. اومدن برام شیاف و اینا گذاشتن، پدمو عوض کردن و پمپ درد بهم توضیح دادن، بعدم بچه رو اوردن و اولین دیدار رو فیلم گرفتن و اموزش شیردهی دادن.
فقط از‌من به شما نصیحت، اصلاااا نزارید کسی سینتونو محکم فشار بده که شیر بیاد، نه پرستار نه خاله عمه …. شقاق میزنید مثل من تا چندروز درگیرشید، بچه میک بزنه خودش کم کم میاد. من چون بچم گریه میکرد همش سیر نمیشد. منم شیر نداشتم، هر فامیل و پرستاری میگفتن شیر داری فشار میدادن میگفتن ببین داری، منم میمردم از درد.
اخر سر از گریه زیاد نینی، رفتم خودم رضایت دادم بهش شیر خشک دادن تا یکم‌ بچه خوابید.
دیگه خلاصه هر نیم ساعت پمپ درد رو میزدم جهت پیشگیری…دیگه شبم اومدن برام شیاف گذاشتن و موقع راه رفتن بود