۱۵ پاسخ

عزیزم شما مادر خوبی هستی،فقط مثل من و امثال من بی تجربه ایم خب تا حالا بچه نداشتیم که.تموم سعیمونو میکنیم از بچه هامون محافظت کنیم اما اتفاقه پیش میاد

ربطی به مادر بودنت نداره عزیزدلم ولی بازم ممنون که تجربه ات و به اشتراک گذاشتی نگران نباش دور و بری های ما همین طوری بودن الان تو ۵ سالگی دارن دندون در میارن انشاالله دندون های دائمی اش جنسش خیلی بهتر از شیری هاش باشه

عزیز ناراحت نباش مالدختر منم ۴تا بالاایی کامل پوشیده شده یکیشم نصفه شکست الان اونجوری مونده اصلا همکاری نمیکنه تو دندونپزشکی

من تواطرافیان که دیدم بیشتر خرابی دندون مال قطره آهن و شیر شبی که میخوردن بچها
قطره آهن فقط خارجی بگیرین مادرا شیر شبم از یکسالگی به بعد خیلی کم بدین

عزیزم تو نمیخواستی ک اینجوری بشه خودتو اذیت نکن بچه ها تا بزرگ بشن پیرمون میکنن😑 چجوری کشیدی عزیزم اذیت نشد با بیهوشی؟

دقیقا پسر منم ۴تا جلویش پوسیدن باید بکشم اما دکتر گفت فعلا زوده برا کشیدن بعضی اوقات هم افت میزنه منم خیلی نگرانم
چجوری کشیدی بیهوش کرد

جنس دندانش خراب والا دخترمن اصلا نمیزاره مسواک بزنم

عزیز بزار دندوناش جاش خوب شه ببر دندون پزشک بگو براش قالب بگیرن یه چیزی شبیه دندون مصنوعی می‌زارن منم سر پسرم همینطوری بودم ۴ تا دندون بالاش نابوده یکیش رو کشیدم سه تا شو روکش کرد ولی افتاد دکتر گفت بزار یکم بمونه بتونه همکاری کنه اون سه تا رو بیار بکشم اونکار که بهت بالا گفتم بکنه حتما ببر بگو اینکارو کنه

مگه میشه چه دکتری حتی اگه ریشه هاشم میموندبایدمیزاشت نبایدمیکشی تا۷سالگی فکرنکنم دندوناش دربیان دیگه

۴تا رو یک دفعه کشیدین

کاری ب شما نداره بعضی بچه ها جنس دندون اولیه هاشون خوب نیست
پسرمنم با اینکه شیرینی جات نمی‌خورد و مراقبت کردیم تو ۵ سالگی مجبور شد ۴ ۵ تا بکشیم . ۴ تا عصب کشی کنه ‌
دندون هاش جنس خوبی نداشتن

قربونت بشم ربطی به مادر بودن نداره خیلی بچها با چنین مشکلی مواجه میشن

چرا کشیدی نمیشد درستش کنی

عزیزم‌بگردم غصه نخورد بچه خواهرشوهر منم‌کشید الان کلاس اوله داره در میاد

عزیزم خیلی نارحت شدم . از این ببعد مراقب بقیه دندوناش باش

سوال های مرتبط

مامان قلبِ مادر مامان قلبِ مادر ۳ سالگی
دقیقا سه ساله پیش مثل امروز توبا اومدنت ب زندگیم باعث شدی من وارد دنیای زیبای مادرانه ها بشم تمامه ۹ماه بارداری رو ب امید دیدن فرشته ای که خدا خواست مال بشه من بشم مامانش رو سپری کردم ب امید دیدن روی ماهت پسرکم...
اون ۹ ماه ب کنار اون هفته اخر ب کنار که هر روز میگفتم امروز میبینمت و تو توی شکمم قِل میخوردی سُرمیخوردی دلم قنج‌میرفت که داری باهام ب روش خودت جوابمو میدی☺☺☺ تومیگفتی (عهکی مامان باید خیلی اذیت بشی تا بتونی منو ببینی همینطوری الکی رضایت نمیدم  ب این اسونی هام نیس🤪🤪🤪🤭🤭🤭)
اون یک هفته ک هر روز میرفتم بیمارستان ک شاید رضایت بدی و پا ب دنیای من بزاری برام خیلی بیشترگذشت...بلخره رسید اون روز که من از صبح چشم انتظارت بودم باترس و لرز رفتم بیمارستان و بستری شدمو  بلخره دردهایی ک هیچ‌تجربه ای ازش نداشتم ب سراغم اومد  با اون وجود باز دلم برای دیدنت له له میزد تا اینکه دقیقا همین موقعها بود ک گفتن موووهاییهههه سیاهشوووووو بلندشوووووو ببیننننن اووومددددددد 🤭😍.... شور عجیبی منو گرفت.. خدایا شکرت ک منو لایق مادر بودن دونستی... ☺🙏
پسرکمو دیدم دقیقا ساعت ۵ و ۷ دقیقه عصر ... اولین دیدار ما شکل گرفت...
پسرکم من برای اینکه تورو برسونم ب بالای بالا تمامه تلاشمو میکنم... دل مامان فقط ب بودن تو خوشه گل پسر نازم
تولدت مبارکمون باشه دلبر قشنگم 🤱🏻🥳