من مهربرون و عقد داداشم بود همین بساطو داشتم🥲همش گریه میکرد شلوغی و دوستننداره
شوهرم بنده خدا کمک میکرد اما خب من دلم پیش بچه بود اخر اوردیمش تو ماشین ک از سرصدا دور باشه اروم شد
خیلی هاشونم دوست دارن جای تو باشن این روزا گذراست سخته درک میکنم تغییرات بزرگی تو زندگی هممون رخ داده ولی شیرینه این روزاهم میگذره و دوباره روال زندگیمون مثل قبل میشه ولی این روزا دیگه برنمیگرده سعی کنیم تو این مدت کوتاه با بچه مون خاطره سازی کنیم تا بعداً حسرتشو نخوریم
منم میرم مهمونی اینا شکردخترم آرومه 🥲ولی خوب همه مشغول بچه داری هستیم اول و آخر ایناروزامون زودمیرن قدرشوبدون دختر
عزیزم طبیعیه نوزاد تو شلوغی اذیته....نرید این جور مهمونی ها رو
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.