۲۷ پاسخ

چچقد خوب ادامش...

الحمدلله خواهر برای منم دعا کن

پس من چرا انقد درد دارم

زایمان منم خیلی خوب بود منم طبیعی بودم
من تو خونه ۴ سانت باز شدم دیگه رسیدم بیمارستان خیلی زود فول شدم

خداروشكر عزيزم الحمدالله انشالله كه هميشه سالم باشي 🍀

بقیشششش

خدایی چجوری بدون درد شدی ۷؟ من تا رسیدم هفت صد بار جون دادم

فقط بگوقبلش چکار کردی دقیقا 😢

خب بعدش

ماشاالله چقدددد خوب

وایی چقد خوب بقیش

ولی خوب بحالت منکه دو روز از درد بیهوش میشدم دهانه رحمم از ۳ سانت بالا نمیرفت

تو ادم نیستی تو از ما نیستی از کدوم سیاره اومدی😂

ماشالله چه خوش زایمان بودی👍🏼🌹

پ‌بقیشششش

خوشبحالت🥰🧿🧿
دستت و رو سر مام بکش

ادامههههه

معاینت که میکردن چه جوری معاینه میکردن ؟درد داشتی هنگام معاینه کردن؟

خوشبحالت 🫠

ماشالله انشالله زایمان ما هم مثل شما بشه

چه خوب منم زایمان اول دردم کم بود😁😁😁

واییی چخووووب بوددددددددددددددددد

😍وای هزار ماشالله به این بدن واقعاااااا

ادامه.....

قسمت ما شه

ابجی بعدش بگو

پریودیات بدون درد یا کم درد بودن؟
ورزش نکرده ۷سانت شدی؟

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐣💙 مامان جوجه طلایی🐣💙 روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم زایمان طبیعی👇💙
خلاصه رفتیم طبقه دوم بلوک زایمان و نامه ارجاع و نامه اورژانسی دکتر و نشونشون دادم و ماماهه گف شورت و شلوارتو دربیار بروبخواب باید خودمم معاینت کنم.منم گفتم پایین دکتر الان معاینه کرد گف ۴سانت و خورده ایم...
گفتن نه باید خودمونم معاینه کنیم تابستریت کنم..
دیگه مجبورشدم دراز کشیدم ماماهه اومد معاینه کرد دید واقعا ۴سانت و خورده ایم گف شلوارتو بپوش بیا پروندتو بده وارد دفترکنم بعدش بده شوهرت ببره پایین تشکیل پرونده بده برابستری...
منم هم خوشحال بودم هم یکم استرس داشتم برازایمان..
پروندمو دادم و یه ده دقیقه ای طول کشید تا وارد دفتر و سیستم کرد و داد بهم بردم پشت در زایشگاه دادم شوهرم گفتم ببر پایین تشکیل پرونده بده بستری شم.
تا رفت پایین و تشکیل داد و اومد بالا نیم ساعتی طول کشید..
شد ساعت ۱ونیم ظهر که دیگه کارای تشکیل پرونده تموم شد و منو بردن یه اتاق دیگه توهمون بلوک زایمان که اتاق زایمان بود
لباس دادن و عوض کردم و اومدن آنژیوکت زدن و نوارقلب و وصل کردن و یه سُرُم هم زدن که فشارم یهو نیوفته..
بعد ک اینکارارو کرد.ماماهه رفت و گف یک ساعت دیگه میام معاینت کنم
مامان دیانا🫀! مامان دیانا🫀! ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
پارت 4
خب صبح ک شد صبر کردم مامانم بیدار شع ک بش بگم درد دارم اما قابل تحملن
هررر چی صبر کردم بیدار نشد آبجی کوچیکم خابیده بود گفتم برو ب مامان بگو ک بیاد اینا...
رف صداش زد اومد گف الن درد داری گفتم اره خب درد دارن گف نه تو درد ندیدی واس همی فک میکنی اینا دردای زایمانن
خب خلاصه ک گف باشه بریم بیمارستان مطمئن‌ شیم
باز ت راه بم گف اگ دردای زایماتت بودن اینجوری نمی‌نشستی و اینا منظورش این بود ک دردات کمه باور نمیکرد
خب رسیدیم بیمارستان رفتم داخل گفتم درد دارم گف بخاب رو تخت معاینت کنم منم تا خاستم بخابم ی نفر اومد ک جیغ میزد چون همه تختای زایشگاه پر بودن ب من گف اول بزا اینو معاینه کنم ک درداش بیشتره منم گفتم باشه معاینش کرد 5 سانت بود
منو معاینه کرد 7 سانت بودم تعجب کرد گف نه ب اون با اون جیغ زدناش ک 5 سانت بود ن ب تو ک 7 سانتی و آرومی من باورم نمیشد ک 7 سانت باشم همش ب ماما نیگفتم ینی واقعا 7 سانتم؟؟ گف اره 7 سانتی
خلاصه آنژوکت وصل کردن گف بریم رو تخت زایمان رفتیم
هم اتاقیم ی دختر دیگ بود درد داشت اونم 6 سانت بود ولی هنش جیغ و داد😐🙂منم استرس گرفتم ولی همش سوره میخوندم آیت الکرسی میخوندم ک راحت زایمان کنم ماما اومد امپول فشار زد گف بهتر زود 10 سانت میشی
مامان •هلن|Helen• مامان •هلن|Helen• ۸ ماهگی
تجربه زایمان

🌸پارت «۲»🌸

با کلی زحمت نوبت دکتر گرفتم
رفتم بیمارستان نوبتم شد رفتم پیش دکتر وضعیتم و پرسید منم چون خیلی درد داشتم لکه بینی هم داشتم بهش گفتم که درد دارم و اینا اونم نگاه سنو هام و کمیسیون بریچ کرد و گف که خیلی درد داری منم گفتم اره
گف دیروز معاینه شدی گفتمش اره گف خب
گفتم یک سانت دهانه رحمم باز بود بعد نگاه تقویم کرد روزی که رفتم پیشش پنج شنبه بود گف که فعلا نوبت ندارم برات اگه بمونه یک شنبه ممکنه زایمان کنی اینجوری و برات بد میشه
بهش گفتم خب الان چکار کنم گف نمیدونم راهش اینه که بری بمونی تا یکشنبه و امیدت بخدا باشه زایمان نکنی یا بری راه بری اینا دردت زیاد شه ارژانسی عمل شی وای اینو گف خیلی حالم بد شد 🤦🏼‍♀️ فرستادنم دوباره تریاژ🫤( ازش متنفرم عع) دوباره معاینه کردن شانس بدمم همه دانشجو بودن😭 همون یک سانت بودم 🥲😂
بهم گف برو یکم پیاده روی ببینیم پیشرفت داره دهانه رحمت باز میشه خب تقریبا سه ساعت راه رفتم دوباره معاینه شدم ۲ و نیم شده بودم و اینقد فشار داد خر فهمید که بریچه ب بقیه میگف واقعا بریچه 😐😐 انگار مرض دارم هی میرم و میام بخاطرش😐🤦🏼‍♀️
بعد ان اس تی میگرفتن دردمو نشون نمیداد😣 ولی درد داشتم یعنی حس میمردم کمرم داره نصف میشه
این ماما هم فهمید که واقعا درد دارم زنگ زد به دکتری که آنکال بود وضعیتمو گف اونم گف آمادش کنین اتاق عمل « با کلی سختی قرار بود خلاص بشما ولی بازم استرس داشتم در حد مرگ دردم در حد مرگ که نه ولی داشتم 🙃🤣»
مامان محمد مامان محمد ۲ ماهگی
پارت چهارم
خلاصه اینکه هفت سانت بودم و حس دسشویی و فشار ب پایین میومد
ب دکترم گفتم گف ک تازه معاینه کردم زیاد معاینه شی دهانه رحمت ورم می‌کنه بهش گفتم آخه خیلی داره فشار میاد احساس میکنم مدفوع دارم گف ک ن اون سر بچس داره فشار میاره منم خیلی از این میترسیدم ک آبرو ریزی کنم و گف ک بعد سه چهار تا درد دیگه معاینه میکنم دیگه یکی یکی دردامو با فوت کردن رد میکردم و چهار پنج تا رد شد صدا زدم اومد معاینه کرد منم دیگه کم کم طاقتم طاق شده بود از درد زیاد ولی داد نمیزدم معاینه کرد و گفت نه سانتی پاشو باید بریم رو اون تخت پاشدم ک برم ک درد آخری چنان دردی گرفت ک یه جیغ از ته ته دلم زدم و اومدم رو اون تخت زایمان و اونجا بود که ماما جیغ زد و گف زور بزن یه زور ب پایین دادم سر بچه اومد و دوباره جیغ زد زور بزن منم نفسمو حبس کرده بودم فقط زور میدادم ب پایین ک سریع اومد و گذاشتنش رو شکمم اونجا بود که دردامو یادم رفت و و من هنوز شک داشتم ب جنسیتش ب پرستاره گفتم مخام دو دولشو ببینم نشونم داد و همشون خندیدن میگفتن چقد سریع درداتو یادت رف ک بفکر دو دولشی😂😂🤭
مامان ( شاهان👼💙 ) مامان ( شاهان👼💙 ) ۲ ماهگی
( پارت دو )
بیمارستان رفتم مطب دکترم معاینه شدم گف یک سانتی😐گفتم پس دردا چی گف دردات شروع شده امروز زایمان میکنی برو بیمارستان تا مشکلی نباشه با شوهرم اومدیم بیمارستان تامین اجتماعی چون نزدیک بود به خونمون شوهرم اسرار داشت برم همینجا🤦🏻‍♀️ اره رفتم بیمارستان انقد که تو بیمارستان چرخوندنمون تا معاینه بشم شده بودم دوسانت نوار قلب گرفتن خوب بود رفتم یک ساعت پیاده روی اومدم ساعت ۲ظهر بستری شدم بهم سرم فشار هم زدن تا زودتر پیشرفت کنه دردام تا ساعت ۴ قابل تحمل بود ۳سانت بودم  دقیق یادم نیس ولی قبل از ۴کیسه آبمو پاره کردن بعدش که معاینه شدم گفتن ۴ سانتی زنگ زدن به متما همراه ک یک ربعه خودشو رسوند سریع منو میگین درد ک میومد داد میزدم چیزی حالیم نبود ولی ماما همراه کمکم میکرد برا اسکات زدن دردا بعد از پاره شدن کیسه دوبرابر شده بودن خیلی زیااد درد داشتم ماما همرام رفت گاز بی حسی برام آورد گف بکش تا دردارو حس نکنی منم کشیدم کشیدم خیلی کشیدم منگ بودم هیچی نمیفهمیدم چشام دودو میزد بهم گف بلند شو بیا برا ورزش گفتم نمیتونم حالم خرابه گف کمکت میکنم من گفتم نههه حالت تهوع دارم گف بخاطر گازه خلاصه بلند شدم بشینم یهو بالا آوردم😑