سلام،
۱۳ روز دیگه پسر من‌ یک ساله میشه و من شدیدا دلم برای دوران بارداری و روزهای اول تولدش تنگ شده.

یادمه پارسال این موقع وقتی یه بارداری از احوالاتش میگفت
اونایی ک زایمان کرده بودن می اومدن میگفتن چقدر دلمون تنگ شده ...
تو دلمومیگفتم چقدر بهش خوش گذشته
یا اینا دیوونن ؟
دلشون برای چیه این دوران پر از درد و استرس تنگ میشه ؟
و ...
چون خودم خیلی روزای سختی رو میگذروندم
درد یبوست
درد کتف و عضلات پشت و پهلو
درد دنبالچه
درد به پهلو خوابیدن
دلتنگی برای به پشت خوابیدن
و همه ی کارهای روزانه ای که سخت شده بود


ولی الان
شدیدااا دلتنگم
دلم برای موقعی که امیرعلی وزنش قده یه عروسک بود
برای وقتایی که با ولع سینه مو میک میزد و ول نمیکرد
برای وقتایی ک انقدر شیر داشتم که پد سینه میزاشتم و باز لباسم خیس میشد
برای وقتایی که هی تند تند پشت گردنشو بو میکردیم
برای وقتایی ک دست و ماهاش انقدر کوچولو بود که پوستش چروک داشت و لباسای سایز صفر هم براش خیلی بزرگ بود،
برای وقتایی ک ورزش میکردم و هی به خودم امید میدادم که من از پس زایمان طبیعی بر میام
تنگ شده

ان شاالله همه ی منتظرا یه روزی حس و حال اون روزا رو بچشن

۹ پاسخ

😂من هیچوقت دلم تنگ نمیشه هشت ماهه هم زایمان کردم دیگه توبه
از بچه دوم واهمه دارم از زایمان مخصوصا

من ولی برعکس اصلا دلم تنگ نشده چون واقعا وحشتناک بود دردایی ک داشتم
اوایل تولدش هم انقدرررر استرس داشتم ک حالم یمدت بد بود
الانشونو دوس دارم

وای نه تروخدا من اصلا دلم تنگ نمیشه چه روزایی بود🥺😢اصلا دلم نمیخواد برگردم عقب وای از اون پد سینه ها و لباسایی که خیس میشد.... وای از درد زایمان یادش میوفتم تن و بدنم میلرزه

🥺🥺🥺منم با هممممه سختیاش دلم تنگ شده

من اصلا حاملگی سختی نداشتم انگار حامله نبودم ولی شکم داشتم ولی همش میخواستم ویار داشته باشم😂 ولی دیگه به بچه بعدی فکر نمیکنم تا مدت طولانی

منم همین حس هارو در استانه تولد یکشالگی پسرم داشتم … همش دلتنگ بودم و گریه میکردم… مادری همینه. مبارکه تولدش عزیزم. الهی همیشه سایت بالا سرش باشه

مادران همه دردهای مربوط به زمان بچه داری و بارداری هرچی مربوط ب بچشون باشه زود فراموش میکنند من خودم اینقدر توبه کردم دیگه بچه نخوام چون تجربه اول بود هیچ نمی‌دونستم وخیلی اذیت بودم اما با بزرگ شدن پسرم دلم برا همه اون روزا تنگ شده البته الان بیشتر رومخن خوشبحال نوزادیشون،😂😂😂 نههه دیگه نمی‌خوام شاید بعداً بخوام ،😂😂😂😂

وای چرا من دلتنگ دوران حاملگیم نیستم
از بس بالامیاوردم و کلافه بودم

من هیچوقت دلم برای حاملگی تنگ نمیشه .

سوال های مرتبط

مامان آوش مامان آوش ۱۳ ماهگی
۵ روز دیگه تولدشه😍🥺
دوتا حس مختلف رو دارم تجربه میکنم
هم خوشحالم که یکسال شد من مادرم و تونستم تنهایی از پس همه چی بر بیام هم ناراحتم که چقدر زود داره بزرگ میشه 🥺

در آستانه ی یک‌سالگی
آوش من ماما میگه ،بابا میگه ،ددر میگه، آب میخواد میگه با ،
نانا میگه ،صدای هاپو در میاره از خودش 😍
عاشق رقصیدنه خیلی دوست داره تقریبا هروز با آهنگ می‌رقصه
بشکن میخواد بزنه نمیتونه اما تمام تلاشش و می‌کنه
با باباش بدو بدو می‌کنه کل خونرو متر می‌کنه عاشق بالا رفتن از وسایل و مبله😍
وقتی باباش میخواد بره سرکار ،جلو تر از اون می‌ره جلوی در وایمیسته و تند تند به من دست تکون میده و بای بای می‌کنه 🥺
این بچه انقدر زیبا می‌خنده که چشماشم باهاش می‌خنده
عاشق توپه ینی کلی اسباب بازی داره اما فقط توپ
از ده ماهگی شروع کرد توپ رو با پای چپ شوت کردن بابام همش میگه کجا دیدی بچه ی ۱۰ ماهه فوتبال بازی کنه ؟ 😂
به شدت عاشق توپه

آخ که دلم چقدر برای نوزادیش تنگ شده 🥺

تا میتونید از کوچولو بودن بچه ها لذت ببرید که زود بزرگ میشن
بمونه به یادگار از قبل تولد یک‌سالگی❤️🥺
مامان فراز کوچولوم🖤 مامان فراز کوچولوم🖤 ۱۱ ماهگی
ممنون از همه کسایی ک محبت کردن جواب دادن و تسکین قلبم شدند
و تشکر میکنم از کسایی که هنوز آداب حرف زدن رو یاد نگرفتن و فقط بلدن زحم زبون بزنن 😭من هیچ جا برا بچم کم نزاشتم شب و روز از خودم گذشتم چون کل تایمم تنها بودم خودم بودم خودم شما باشین بچه تون شیر نخوره فقط بالا بیاره و ی سر گریه کنه کلافه نمیشین عصبی نمیشین کم نمیارین ....ک این کمه هم جونمم فداش میکردم ولی حیف عمرش ب دنیا نبود اون دنیا رو بیشتر دوست داشت چون وقتی اومد تو خوابم شاد بود بازی میکرد میخندید دریغ از اینکه وقتی زنده بود ببینم ایتطور شاده یا بازی میکنه معلومه اونجا جاش خوبه فقط من جای خالیش برام سخته😭😭😭ولی ی وقتایی ناخواسته آدم خسته میشه کم میاره که طبیعی هست بنظرم برا هر مادری پیش اومده بهترین هم ک باشی ی نقصی هست ک بشه تموم فکر و‌ذکرت امیدوارم فرازم منو ببخشه 😭😭چون خودشم میدونست همیشه بهش میگفتم تو این دنیا و این خونه هیچکسو غیر از خودت ندارم بمونم باهام همیشه ک نشد که نشد😭😭دیدار به قیامت فرشته آسمونیم
مامان ماهلین 👧🏻🍼 مامان ماهلین 👧🏻🍼 ۱۴ ماهگی
پارسال ده دی روز مادر بود من شبش رفتم بیمارستان بستری شدم ودیگه نیومدم خونه تا ده روز بعدش زایمان کردم و سه روز بعد زایمان مرخص شدم بخاطر دیابتم سه ماه بیمارستان بستری میشدم و انسولین میزدم زمان چقدر زود میگذره....حالا ده روز دیگه تولد دخترمه و میشه ی سالش🥹🥹خیلی روزای سختی رو گذروندم هرشبه بیمارستان برام اندازه یه سال می‌گذشت هردوساعت تست قند میگرفتن و آنقدر ازم خون میگرفتن دستمام کبود بود دیگ رگی پیدا نبود... دردای انسولین....یه بار یادمه روزای آخر انسولین بهم چند واحد بیشتر زدن و قندم شده بود 47دکتر گفته بود می‌رفتی کما خطره خیلی روزای سخت و دردناکی بود شبا تو بیمارستان گریه میکردم ک دلم برا خونمون تنگ شده من از بچگی خیلی لوس بودم تا چیزی میگفتن میزدم زیر گریه الآنم همینم اما دخترم باعث شد پوست کلفت بشم یه جورایی ب خودم افتخار میکنم ک میتونم تنهایی کاراشو کنم و بهش برسم خدایا شکرت الهی همه بچها عاقبت ب خیر بشن 🥲🥲🥹🥹🥹🩷🤍
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۳ ماهگی
امشب توی حالت عجیبی خوابت برده.حالتی که تقریبا ده ماه ازش میگذره.
از شبی که بعد گریه های زیادت و بعد تلاش همه برای آروم کردنت من بغلت کردم و سرتو گذاشتی سمت چپ سینه م‌ و لالایی که تو بارداری برات میخوندم‌ خوندم و تو نمیدونم از اون آرامش گرفتی یا از صدای قلبم؟
امشب هم دقیقا تو همون وضعیت سرتو گذاشتی روی سمت چپ سینه م و آروم شدی.
خیلی حس قشنگیه.اینکه دلیل آرامش همیم.یادم میاد بعد زایمان وسط استرس و حالت تهوع عجیبم صدای گریه ت که پیچید و ماما تو رو اورد سمت من وقتی صدامو شنیدی هم آروم شدی.
همونجا ماما خندید و گفت میشناسه تو رو.
قطعا زندگی من به دو بخش قبل و بعد از تو تبدیل میشه.
با خودم فکر میکنم برای اولین سال مادر بودنم باید به خودم چی هدیه بدم؟ این سوال رو از دوستام پرسیدم و هرکی یه چی پیشنهاد کرد.
ولی آخر به این نتیجه رسیدیم که هرکاری باشه دلمون نمیاد که بچه هامون شریک نباشن تو اون هدیه‌، اینقدر که بهم وصلیم.
با هر خنده ت هزاربرابر بیشتر میخندم.از دردت دردم میاد و گریه ت داغونم میکنم‌.
به قول یه دوستم، تلاشمو میکنم برات مادر کافی باشم، نه کامل.
برای تو که این روزا داری برای من و عروسکهات هم مادری میکنی