ممنون از همه کسایی ک محبت کردن جواب دادن و تسکین قلبم شدند
و تشکر میکنم از کسایی که هنوز آداب حرف زدن رو یاد نگرفتن و فقط بلدن زحم زبون بزنن 😭من هیچ جا برا بچم کم نزاشتم شب و روز از خودم گذشتم چون کل تایمم تنها بودم خودم بودم خودم شما باشین بچه تون شیر نخوره فقط بالا بیاره و ی سر گریه کنه کلافه نمیشین عصبی نمیشین کم نمیارین ....ک این کمه هم جونمم فداش میکردم ولی حیف عمرش ب دنیا نبود اون دنیا رو بیشتر دوست داشت چون وقتی اومد تو خوابم شاد بود بازی میکرد میخندید دریغ از اینکه وقتی زنده بود ببینم ایتطور شاده یا بازی میکنه معلومه اونجا جاش خوبه فقط من جای خالیش برام سخته😭😭😭ولی ی وقتایی ناخواسته آدم خسته میشه کم میاره که طبیعی هست بنظرم برا هر مادری پیش اومده بهترین هم ک باشی ی نقصی هست ک بشه تموم فکر و‌ذکرت امیدوارم فرازم منو ببخشه 😭😭چون خودشم میدونست همیشه بهش میگفتم تو این دنیا و این خونه هیچکسو غیر از خودت ندارم بمونم باهام همیشه ک نشد که نشد😭😭دیدار به قیامت فرشته آسمونیم

تصویر
۲۹ پاسخ

هیچ مادری هیچ کجای دنیا هیچوقت واسه پاره تنش کم نمی‌ذاره
رنجی ک شما کشیدید رو هیچکس سر سوزنشم نکشیده
از کسایی ک قضاوت میکنن دلخور نشید اونا جای شما نبودن
شما از جونتون مایه گذاشتید عزیزم
فراز عزیز جاش مثل اسمش فراز اسمونه 🥲🤍

واییی😭😭😭خدا صبر بده عزیزم
خیلی حالم بد شد برات😭
خدا ب هیچ مادری دردی فرزند نشون نده

عزیزی قربونت برم خواهر گلم

وای بگردم برای دلت خدا بهت صبر بده عزیزم

😭😭😭😭😢خدا صبر بده

بمیرم برا دلت 😔😔😭😭غم آخرت باشه عزیزم 😔😔

چیشده

آخ عزیزم تاریخ فوت امیرعلی منم 10بهمن بدترین و دردناک ترین روز زندگیم 😭😭

😭😭😭😭😭😭😭

هیچ مادری نمیخواد بچش عذاب بکشه😭😭😭😭😭😭😭بمیرم برات

خدا ب دلت آرامش بده گلم . 😔😔

خدا بهت صبر بده عزیزم خیلی ناراحت شدم 😔

بمیرم برای دلت کلی اشک ریختم باتاپیکت هات جاش سبز سه برات عزیزم ولی این بار برات بمون دامادی شی ببینی و اگه دخترم بودم عروس شدنش رو ببینی

تسلیت میگم ابجی غم اخرت باشه چیشد که فوت کرد

اخ الهی بمیرم عزیزم من الان تاپیکاتو دیدم اشکم ریخت اخه چرا ا😭😭😭خدا بهت صبر عیور بده خدایا هیچ پدر مادری با بچش امتحان نکن😭😭

وااای خدایا خیلی سخته
انشاالله خدا بهت صبر بده😭😭😭خیلی حالم بد شد همه تاپیکاتو خوندم دیونه شدم اشکم بند نمیاد😭😭😭😭واقعا متاسفم

کی زخم زبون زده مگه؟

من الان که دیدم و خوندم قلبم درد گرفت. خدا بهت صبر بده خواهر. یک بغل محکم . ایشالله یک بچه دیگه میاری، جای خالی رو که با هیچ چی پر نمیشه، برات پر کنه.

بگردم برادلت جای فرشته ات توبهشته

الهی بمیرم
دلم آتیش گرفت
چرا آخه؟؟

هیچ کسی بیشتر از مادر برای بچه دلسوز نیست ناراحت نباش حتما که تو ۱۰۰ خودت و گذاشتی همه همین هستیم

بزارر هر کی هر زری دلش میخادبزنه فقط بفکر ارامش خودت باش خواهر
اینا چی میدونن از مادری ک بچشو ازدست داده
اینا چی میفهمن وقتی مادر راضی به رفتن بچش میشه فقط برااینکه دردنکشه
اینا چی میفهمن از توبرزخ بودن
از خدا بترسید ک دل مادرای داغ دیده رو خون میکنید
از خدا بترسید اگ زمانی بچه مریضی بغل مادرش میبینید خداتون شکر میکنید ب دیده حقارت بش نگا میکنید
شماهاچی میفهمین وقتی جگرگوشه مونو سوراخ سوراخ کردن چ حالی داشتیم
ای خدا جگرم پاره پاره شد از حرفای این مادرای داغ دیده 😭😭😭😭😭😭

اخ بمیرم برات خیلی سخته خیلی😭😭😭😭

فداتشم مطمئن باش براش کم نزاشتی حرف هیچ کسم برات اهمیت نداشته باشه غم آخرت باشه الی بهت صبر بده

الهی خدا بهت صبر بده🖤😞😔

ناراحت نشو....
بعضیا فقط لب و دهنن مگه میشه کسی بچشو دعوا نکنه یا عصبی نشه هرکی میگه ن دروغ میگه باور نکن

ان شاء الله خدا بهت صبر بده
حتما و قطعا اون فرشته الان جاش خوبه و فرشتگانی مهربون تر از مادر مراقبش هستن
برای تسلای دلت دعا میکنم عزیزم

انشاالله دیگه هیچ وقت دلت غم نبینه عزیزم 🌱

چقدر ناراحت شدم خدادلتو رو آروم کنه ودوباره دامنتو سبز کنه عزیزم ببخشید چرا بچه آسمونی شد؟

ازکی ناراحتی چی شنیدی؟

سوال های مرتبط

مامان مانِلی🫀🧿 مامان مانِلی🫀🧿 ۱۱ ماهگی
اَندکی درد و دل….
من بعد از ۶سال بچه دار شدم
دوست داشتم زمانی تجربه کنم حس مادری رو که با تمام سختی هاش کنار بیام و برام قابل تحمل باشه

همیشه با بچه های فامیل انقدر بازی میکردم
که بچه ها همه وقتی میفهمیدن من دارم میرم پیششون خیلی خوشحال میشدن(به گفته ی مادراشون)
توی عید دیدنی ها من همیشه با بچه ها توی اتاق در حال بازی بودم
همیشه با خودم میگفتم مگه میشه برای بازی با بچه وقت نداشت؟؟!!
مگه میشه آدم حوصله ی بازی با بچه رو نداشته باشه؟؟!!

از روزای اول تولد دخترم تا همین الان هم انواع بازی هایی که بلد بودم و مناسب سنش بود رو باهاش بازی میکنم

ولی خیلی مواقع اصلا باهام همکاری نمیکنه
فقط میگه بغلم کن
حتی کنارش نشستم هم میگه بغلم کن
اصلا به بازی توجه نمیکنه زیاد

بعضی روزها انقدر خسته میشم از کارا و مسؤلیت های زیادی که گردنمه
که حوصله ی بازی باهاش رو ندارم واقعا
و شبها عذاب وجدان میگیرم 🥺🥺

از یه طرفم ناراحتم که خودمو کاملاً فراموش کردم و هیچکاری برای خودم نمیکنم
نه ورزش میکنم
نه به پوستم میرسم
نه قرصامو میخورم…..🥴🥴

میدونم به گفته ی کوثر یاوری داریم کار بزرگی میکنیم و مادری کردن رسالت بزرگیه که به عهده گرفتیم
ولی بیایید انگیزه بدید 🙏🏻به مادری که کم آورده و خسته اس و PMS عجیب داره براش سخت میگذره🤒🤒
مامان مهراب مامان مهراب ۱۳ ماهگی
میخوام از بغل مادر و محبت مادری بگم از چیزی که خودم تجربه نکردم مادرم دوست نداشت همش میگف این اداها چیه خوشم نمیاد مثل دخترای لوس از بچگی این کمبود رو داشتم که دوست داشتم مادرم بغلم کنه و نمی‌کرد چون مادربزرگمم اینطور بود و حتی نمیزاشت باهاش حرف بزنم و خیلی چیزهایی که مادرا به دختراشون یاد میدن مادر من به من یاد نداد همیشه میگفت برو بیرون یاد میگیری ولی من برای پسرم نمیخوام اینجوری باشم همه جوره بغلش میکنم و محبت میکنم بهش تا هروقت ترسید بیاد بغلم هروقت مشکل داشت و خواست آرومش کنم بیاد بغلم بغل مادر بهترین بغله آرومت میکنه که من تجربه نکردم من هر وقت دلم می‌گرفت مثلا مریض تومور بدخیم داشت میدونستم خوب شدنی نیست میگفت دعام کن خوش‌خیم باشه دعا کن خوب بشم یا پسر بچه کوچولویی که ۴تا آلت تناسلی داشت و به اشتباه دکتر ۴تا زده شد و پسر بچه میگفت میدونم که میمیرم یا پسر جوونی که دیابت داشت و پاش سیاه شده بود و قطع کردن و بدنش طاقت نیاورد و فوت کرد و خودم کفن کردمش. و...من میومدم خونه حالم بد بود خیلی بد دلم بغل مامانم رو میخواست که هیچوقت نمیزاشت و من روز به روز داغونتر میشدم.مادری کردن فقط زاییدن نیست فقط شب بیداری و شیر دادن نیست مادری کردن یعنی از خودت گذشتن یعنی هروقت بچت احتیاج به محبت داشت کم نزاری براش که بچه های دیگه رو که میبینه بغض کنه
مامان آرین مامان آرین ۱۳ ماهگی
سلام مادرای عزیز شب همتون بخیر
یه چن روزه واقعا حوصله درست حسابی ندارم از بس پسرم شلوغ می‌کنه
حتی نمیتونم پنج دقیقه استراحت کنم چون مدام نق میزنع و مثل غلتک از روم. رد میشه دیگه پشیمون میشم پا میشم
نه میتونم ی صفحه درس بخونم نه حتی پاشم خونمو تمیز کنم
اصن هیچی ب هیچی ، حس گیر افتادن تو یه حصاری که نمیشه ازش درومد
مثل هر مادر دیگه ای عاشق بچمم همیشه حتی تو بدترین اوقاتم حواسم بهش هست و با کل دنیا عوضش نمیکنم ناشکریم نمیکنم قشنگ ترین نعمت زندگیمه ولی یوقتایی کم میارم واقعا
دلم میخواد سرمو بکوبم دیوار
ورووجک امروز انقد بلا سرم آوورد عصبی شدم و یه لحظه سرش داد زدم
بعد دیدم که اشک تو چشماش حلقه زد و اشکای کوچولوش دونه دونه ریخت
قلبم هزار تیکه شد
قطعا همه این معضلات برا همه مادرا پیش اومده و پیش میاد و هممون یه جاهایی کم میاریم ، از خستگی بی خوابی ، نبودن آرامش سابق و رسیدن ب کارایی ک دوست داریم
و لی اون لحظه ک از عصبانیت سره پسرم داد زدم اشک تو چشاش حلقه زد
یه چیزی تو دلم گفت که تو تنها پناه این بچه ای !
تنها پناه بودن بنظرم یه جمله ای که میشه باهاش حتی ی کتاب نوشت.
ینی تو بدترین شرایطم نباید خودمونو ببازیم چون کوچولوهامون نه به خواست خودشون ک به خواسته ما پا تو این دنیا گذاشتن و
ما تنها پناه امن اوناییم
انشالله همیشه همیشه کنار کوچولوهاتون خوش و سلامت باشید ❤️
مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۱ ماهگی
این روزا معمولا کمتر حرف میزنم و بیشتر تو خودمم
خودمم دقیق نمیدونم چی باعث میشه که یهو انقد از همه چی خسته باشم
چند روزی میشه که هربار شروع میکنم به نوشتن نه تنها عصبی تر میشم بلکه خط دوم به سوم نرسیده ذهنم جمع نمیشه تا این همه کلمه و جمله ای که تو مغزم وول میخوره رو یادداشت کنم

این روزا از عشق مادری لبریزم  و از خودم بیزار
از ثانیه های بودن با دخترکم لذت میبرم و از دیدن خودم حتا تو آیینه رنج میبرم
ذهنم پر از حرفِ ، پر از شکایت و شکر گذاریِ
پر از خدایا شکرت و خسته شدمه

کارای روزانه‌ی خونه تقریبا تو هیچ شرایطی تمومی نداره
تو از همیشه کلافه تر و غرغرو تر شدی
کارای خونه از همیشه بیشتر شده
و توان من از همیشه کمتر

حالا این وسطا برای بار هزارم رژیم و ورزش رو استارت زدم
کاش بتونم از شر این اضافه وزن راحت شم

خستگیای روح و‌جسمم از شکلی به شکل دیگه در میان
و این بین من انقدر ضعیف و زود رنج و کم طاقت شدم که حتا وقتی یه تایمی از روز وقت برای استراحت دارم ، عذاب وجدان میگیرم که چرا استراحت کردم :))

از هیچ چیزی که مربوط به خودم میشه راضی نیستم و این بیشتر از هرچیزی عذابم میده
قلبم سنگین شده
باید حتما گریه کنم ، اما نمیدونم چرا وقت اونم دیگه ندارم .....

فقط وجود توعه منو سرپا نگهداشته مامانی
جان در تنم
خون تو رگام
نیلای من❤️🤍
مامان محمد مامان محمد ۱۴ ماهگی
سلام مامانای عزیز، من همیشه از یه موصوعی رنج میبرم وقتی یادم میوفته
وقتی پسرمو ختنه کردیم دو ماهه بود اونموقع کولیک هم داشت و کولیکش تا ۵ ماهگی تقریبا ادامه داشت وقتی ختنه کردیمش ۱۰ روز بود که از روز ختنه اش میگذشت ک حلقه اش کم کم میخواست بیوفته روز ۱۱ عصر بود ک حلقه از یه قسمتی کاملا اومده بود بالا پسرم از ساعت ۱۲ شروع کرد به گریه کردن همیشه به خاطر کولیکش از ۴ عصر گریه هاش شروع میشد اما اونروز از ساعت ۱۲ شروع شد من فک کردم به خاطر حلقه هست ک اذیت میشه شوهرم سرکار بود مجبور شدم به مادرشوهرم زنگ بزنم اونا فوری اومدن گفتن ببریم دکتری ک ختنه اش کرده ببینیم به خاطر ختنه اش هست یا نه وقتی رسیدیم دکتر فوری حلقه رو خودشون بریدن و دراوردن پسرم چن دیقه شدید گریه کرد مثل موقع عمل ختنه اش بعدش کلا اروم شد همیشه وقتی یادم میوفته کلی خودمو سرزنش میکنم که کاش نمیبردم دکتر و دکتر نمیبرید حلقه رو تا حلقه خودش به صورت طبیعی میوفتاد با خودم میگم نکنه شکل التش بد باشه در اینده و اذیت بشه به خاطر شکل بد التش در اینده ، آره این موضوع همیشه اذیتم میکنه هر وقت یادم میوفته یا وقتی اینجا میبینم مادرانی ک تاپیک عرستادن حلقه پسرشون افتاد
مامان آیلین مامان آیلین ۱۳ ماهگی
پارسال همین موقع رفتم سمت محب کوثر تا بستری شم
ک فردا صبح بهم امپول فشار بزنن و زایمان کنم
بارداری خیلی سختی داشتم و وزن بچمم کم
خیلللی میترسیدم ولی توکل کردم ب خدا
چون هیچچچ راه دیگه ایی برام نمونده بود و باید میرفتم
ی وقتا ب مامانم میگفتم میشه بچمو بلوتوث کنم ب شکم ا تو تو زایمان کنی😁
یا میشه ب جای زاییدن بالا بیاریم بچه رو🤣
خلاصه ک رفتم و امپول فشار گرفتم نگم از دردایی ک کشیدم
و مامایی ک ناخون کاشته بود با اون ناخونا خواست معاینم کنه گفتم نههههه نمیزارم و گذاشتم رو سرم اونجارو
ولی دکترم بود ک مثل ی مادر رسید بالا سرم کیسه آبمو پاره کرد و یک ساعته بچمو دنیا اورد
خیلی درد کشیدم ولی بینهایت خوشحال بودم ک تونستم
و خدا ب ما ی دختر فندوق ا کوچولو داد
خیلیا بچه میخوان خدا نمیده
خیلیا نمیخوان سه چهارتا میده
خلاصه این بچه میوه بهشتیه نعمته قدرشو بدونیم
شکر کنیم خدارو
و اگر هم نمیخوایم و شرایطشو نداریم رعایت کنیم تا ی بچه بیگناه رو وارد دنیای پر از مشکلمون نکنیم
خدایا شکرت برای وجود ا ایلین ا نازنینم
دامن هر کسی که دلش بچه میخواد ب همین شب عزیز سبز کن
و مشکلات همه ی مامانارو حل کن ک پناه هممون فقط توایی
مامان زینب جون😍👶🏻 مامان زینب جون😍👶🏻 ۱۲ ماهگی
قلب مامان ❤اصلا باورم نمیشه داره یکسالت میشه
ینی من یکساله که مامان شدم 🥲 این روزایی که ماما صدام میکنی و بیشتر از همههه وابسته منی و بغل هیچکس نمیری قشنگ ترین لحظه های منه
درسته یه وقتایی از شدت گریه هات وسط مهمونی منم گریه کردم یه وقتا تو خونه دست تنها بودم و انقددد اذیت شدم که منم زدم زیر گریه ولی تو همونی
ولی برای تک تک لحظه هاش دلم تنگ میشه
باورم نمیشه از نوزادیات فقط چندتا عکس دارم و دیگ خودت داری کم کم بزرگ میشی و ی روزی دیگ انقد راحت نمیتونم بغلت کنم انقد راحت تو بغلم جا نمیشی ب این روزا فک میکنم قلبم درد میگیره اخه همه میدونن من دوستت ندارم دیوانه واااااااار عاشقتم میمیرم برات یه جور عجیبی


لباسای دخترم برا تولدشه فقط اون تور روی جوراباااش😫🤌🏻😍
عروسی و عاقبت بخیریتو ببینم عزیزدل مادر ❤

برانه من برا تولد دخترم اینه که چون تو جشن دندونی حسابی اذیت شد و تو این عید و مهمونیا فهمیدم فعلا جمع های شلوغ دوست نداره تولد نمیگیرم
بجاش میبریمش پارک و عکاسی میکنیم و کارایی که دوست داره رو انجام میدیم یکیش اینه ک کتف کبابی رو بدی دستش بخوره و همه جارو کثیف کنه 😂❤ یکیش ماشین بازیش یکیش تاب بازیشه
میخوام اون روز متعلق ب خودش باشه و حالش باهاش خوب باشه
انشالله تولد بمونه برای وقتی کم یکم دیگ بزرگ تر بشه و از تولد لذت ببره ❤😍
مامان آ سید امیرعلی🩵 مامان آ سید امیرعلی🩵 ۱۴ ماهگی
سلام،
۱۳ روز دیگه پسر من‌ یک ساله میشه و من شدیدا دلم برای دوران بارداری و روزهای اول تولدش تنگ شده.

یادمه پارسال این موقع وقتی یه بارداری از احوالاتش میگفت
اونایی ک زایمان کرده بودن می اومدن میگفتن چقدر دلمون تنگ شده ...
تو دلمومیگفتم چقدر بهش خوش گذشته
یا اینا دیوونن ؟
دلشون برای چیه این دوران پر از درد و استرس تنگ میشه ؟
و ...
چون خودم خیلی روزای سختی رو میگذروندم
درد یبوست
درد کتف و عضلات پشت و پهلو
درد دنبالچه
درد به پهلو خوابیدن
دلتنگی برای به پشت خوابیدن
و همه ی کارهای روزانه ای که سخت شده بود


ولی الان
شدیدااا دلتنگم
دلم برای موقعی که امیرعلی وزنش قده یه عروسک بود
برای وقتایی که با ولع سینه مو میک میزد و ول نمیکرد
برای وقتایی ک انقدر شیر داشتم که پد سینه میزاشتم و باز لباسم خیس میشد
برای وقتایی که هی تند تند پشت گردنشو بو میکردیم
برای وقتایی ک دست و ماهاش انقدر کوچولو بود که پوستش چروک داشت و لباسای سایز صفر هم براش خیلی بزرگ بود،
برای وقتایی ک ورزش میکردم و هی به خودم امید میدادم که من از پس زایمان طبیعی بر میام
تنگ شده

ان شاالله همه ی منتظرا یه روزی حس و حال اون روزا رو بچشن