ممنون از همه کسایی ک محبت کردن جواب دادن و تسکین قلبم شدند
و تشکر میکنم از کسایی که هنوز آداب حرف زدن رو یاد نگرفتن و فقط بلدن زحم زبون بزنن 😭من هیچ جا برا بچم کم نزاشتم شب و روز از خودم گذشتم چون کل تایمم تنها بودم خودم بودم خودم شما باشین بچه تون شیر نخوره فقط بالا بیاره و ی سر گریه کنه کلافه نمیشین عصبی نمیشین کم نمیارین ....ک این کمه هم جونمم فداش میکردم ولی حیف عمرش ب دنیا نبود اون دنیا رو بیشتر دوست داشت چون وقتی اومد تو خوابم شاد بود بازی میکرد میخندید دریغ از اینکه وقتی زنده بود ببینم ایتطور شاده یا بازی میکنه معلومه اونجا جاش خوبه فقط من جای خالیش برام سخته😭😭😭ولی ی وقتایی ناخواسته آدم خسته میشه کم میاره که طبیعی هست بنظرم برا هر مادری پیش اومده بهترین هم ک باشی ی نقصی هست ک بشه تموم فکر و‌ذکرت امیدوارم فرازم منو ببخشه 😭😭چون خودشم میدونست همیشه بهش میگفتم تو این دنیا و این خونه هیچکسو غیر از خودت ندارم بمونم باهام همیشه ک نشد که نشد😭😭دیدار به قیامت فرشته آسمونیم

تصویر
۲۷ پاسخ

هیچ مادری هیچ کجای دنیا هیچوقت واسه پاره تنش کم نمی‌ذاره
رنجی ک شما کشیدید رو هیچکس سر سوزنشم نکشیده
از کسایی ک قضاوت میکنن دلخور نشید اونا جای شما نبودن
شما از جونتون مایه گذاشتید عزیزم
فراز عزیز جاش مثل اسمش فراز اسمونه 🥲🤍

واییی😭😭😭خدا صبر بده عزیزم
خیلی حالم بد شد برات😭
خدا ب هیچ مادری دردی فرزند نشون نده

عزیزی قربونت برم خواهر گلم

وای بگردم برای دلت خدا بهت صبر بده عزیزم

😭😭😭😭😢خدا صبر بده

بمیرم برا دلت 😔😔😭😭غم آخرت باشه عزیزم 😔😔

چیشده

هیچ مادری نمیخواد بچش عذاب بکشه😭😭😭😭😭😭😭بمیرم برات

خدا ب دلت آرامش بده گلم . 😔😔

خدا بهت صبر بده عزیزم خیلی ناراحت شدم 😔

بمیرم برای دلت کلی اشک ریختم باتاپیکت هات جاش سبز سه برات عزیزم ولی این بار برات بمون دامادی شی ببینی و اگه دخترم بودم عروس شدنش رو ببینی

تسلیت میگم ابجی غم اخرت باشه چیشد که فوت کرد

اخ الهی بمیرم عزیزم من الان تاپیکاتو دیدم اشکم ریخت اخه چرا ا😭😭😭خدا بهت صبر عیور بده خدایا هیچ پدر مادری با بچش امتحان نکن😭😭

وااای خدایا خیلی سخته
انشاالله خدا بهت صبر بده😭😭😭خیلی حالم بد شد همه تاپیکاتو خوندم دیونه شدم اشکم بند نمیاد😭😭😭😭واقعا متاسفم

کی زخم زبون زده مگه؟

من الان که دیدم و خوندم قلبم درد گرفت. خدا بهت صبر بده خواهر. یک بغل محکم . ایشالله یک بچه دیگه میاری، جای خالی رو که با هیچ چی پر نمیشه، برات پر کنه.

بگردم برادلت جای فرشته ات توبهشته

الهی بمیرم
دلم آتیش گرفت
چرا آخه؟؟

هیچ کسی بیشتر از مادر برای بچه دلسوز نیست ناراحت نباش حتما که تو ۱۰۰ خودت و گذاشتی همه همین هستیم

بزارر هر کی هر زری دلش میخادبزنه فقط بفکر ارامش خودت باش خواهر
اینا چی میدونن از مادری ک بچشو ازدست داده
اینا چی میفهمن وقتی مادر راضی به رفتن بچش میشه فقط برااینکه دردنکشه
اینا چی میفهمن از توبرزخ بودن
از خدا بترسید ک دل مادرای داغ دیده رو خون میکنید
از خدا بترسید اگ زمانی بچه مریضی بغل مادرش میبینید خداتون شکر میکنید ب دیده حقارت بش نگا میکنید
شماهاچی میفهمین وقتی جگرگوشه مونو سوراخ سوراخ کردن چ حالی داشتیم
ای خدا جگرم پاره پاره شد از حرفای این مادرای داغ دیده 😭😭😭😭😭😭

اخ بمیرم برات خیلی سخته خیلی😭😭😭😭

فداتشم مطمئن باش براش کم نزاشتی حرف هیچ کسم برات اهمیت نداشته باشه غم آخرت باشه الی بهت صبر بده

الهی خدا بهت صبر بده🖤😞😔

ناراحت نشو....
بعضیا فقط لب و دهنن مگه میشه کسی بچشو دعوا نکنه یا عصبی نشه هرکی میگه ن دروغ میگه باور نکن

ان شاء الله خدا بهت صبر بده
حتما و قطعا اون فرشته الان جاش خوبه و فرشتگانی مهربون تر از مادر مراقبش هستن
برای تسلای دلت دعا میکنم عزیزم

انشاالله دیگه هیچ وقت دلت غم نبینه عزیزم 🌱

چقدر ناراحت شدم خدادلتو رو آروم کنه ودوباره دامنتو سبز کنه عزیزم ببخشید چرا بچه آسمونی شد؟

ازکی ناراحتی چی شنیدی؟

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۲ ماهگی
میخوام از بغل مادر و محبت مادری بگم از چیزی که خودم تجربه نکردم مادرم دوست نداشت همش میگف این اداها چیه خوشم نمیاد مثل دخترای لوس از بچگی این کمبود رو داشتم که دوست داشتم مادرم بغلم کنه و نمی‌کرد چون مادربزرگمم اینطور بود و حتی نمیزاشت باهاش حرف بزنم و خیلی چیزهایی که مادرا به دختراشون یاد میدن مادر من به من یاد نداد همیشه میگفت برو بیرون یاد میگیری ولی من برای پسرم نمیخوام اینجوری باشم همه جوره بغلش میکنم و محبت میکنم بهش تا هروقت ترسید بیاد بغلم هروقت مشکل داشت و خواست آرومش کنم بیاد بغلم بغل مادر بهترین بغله آرومت میکنه که من تجربه نکردم من هر وقت دلم می‌گرفت مثلا مریض تومور بدخیم داشت میدونستم خوب شدنی نیست میگفت دعام کن خوش‌خیم باشه دعا کن خوب بشم یا پسر بچه کوچولویی که ۴تا آلت تناسلی داشت و به اشتباه دکتر ۴تا زده شد و پسر بچه میگفت میدونم که میمیرم یا پسر جوونی که دیابت داشت و پاش سیاه شده بود و قطع کردن و بدنش طاقت نیاورد و فوت کرد و خودم کفن کردمش. و...من میومدم خونه حالم بد بود خیلی بد دلم بغل مامانم رو میخواست که هیچوقت نمیزاشت و من روز به روز داغونتر میشدم.مادری کردن فقط زاییدن نیست فقط شب بیداری و شیر دادن نیست مادری کردن یعنی از خودت گذشتن یعنی هروقت بچت احتیاج به محبت داشت کم نزاری براش که بچه های دیگه رو که میبینه بغض کنه
مامان محمد مامان محمد ۱۲ ماهگی
سلام مامانای عزیز، من همیشه از یه موصوعی رنج میبرم وقتی یادم میوفته
وقتی پسرمو ختنه کردیم دو ماهه بود اونموقع کولیک هم داشت و کولیکش تا ۵ ماهگی تقریبا ادامه داشت وقتی ختنه کردیمش ۱۰ روز بود که از روز ختنه اش میگذشت ک حلقه اش کم کم میخواست بیوفته روز ۱۱ عصر بود ک حلقه از یه قسمتی کاملا اومده بود بالا پسرم از ساعت ۱۲ شروع کرد به گریه کردن همیشه به خاطر کولیکش از ۴ عصر گریه هاش شروع میشد اما اونروز از ساعت ۱۲ شروع شد من فک کردم به خاطر حلقه هست ک اذیت میشه شوهرم سرکار بود مجبور شدم به مادرشوهرم زنگ بزنم اونا فوری اومدن گفتن ببریم دکتری ک ختنه اش کرده ببینیم به خاطر ختنه اش هست یا نه وقتی رسیدیم دکتر فوری حلقه رو خودشون بریدن و دراوردن پسرم چن دیقه شدید گریه کرد مثل موقع عمل ختنه اش بعدش کلا اروم شد همیشه وقتی یادم میوفته کلی خودمو سرزنش میکنم که کاش نمیبردم دکتر و دکتر نمیبرید حلقه رو تا حلقه خودش به صورت طبیعی میوفتاد با خودم میگم نکنه شکل التش بد باشه در اینده و اذیت بشه به خاطر شکل بد التش در اینده ، آره این موضوع همیشه اذیتم میکنه هر وقت یادم میوفته یا وقتی اینجا میبینم مادرانی ک تاپیک عرستادن حلقه پسرشون افتاد
مامان آ سید امیرعلی🩵 مامان آ سید امیرعلی🩵 ۱۳ ماهگی
سلام،
۱۳ روز دیگه پسر من‌ یک ساله میشه و من شدیدا دلم برای دوران بارداری و روزهای اول تولدش تنگ شده.

یادمه پارسال این موقع وقتی یه بارداری از احوالاتش میگفت
اونایی ک زایمان کرده بودن می اومدن میگفتن چقدر دلمون تنگ شده ...
تو دلمومیگفتم چقدر بهش خوش گذشته
یا اینا دیوونن ؟
دلشون برای چیه این دوران پر از درد و استرس تنگ میشه ؟
و ...
چون خودم خیلی روزای سختی رو میگذروندم
درد یبوست
درد کتف و عضلات پشت و پهلو
درد دنبالچه
درد به پهلو خوابیدن
دلتنگی برای به پشت خوابیدن
و همه ی کارهای روزانه ای که سخت شده بود


ولی الان
شدیدااا دلتنگم
دلم برای موقعی که امیرعلی وزنش قده یه عروسک بود
برای وقتایی که با ولع سینه مو میک میزد و ول نمیکرد
برای وقتایی ک انقدر شیر داشتم که پد سینه میزاشتم و باز لباسم خیس میشد
برای وقتایی که هی تند تند پشت گردنشو بو میکردیم
برای وقتایی ک دست و ماهاش انقدر کوچولو بود که پوستش چروک داشت و لباسای سایز صفر هم براش خیلی بزرگ بود،
برای وقتایی ک ورزش میکردم و هی به خودم امید میدادم که من از پس زایمان طبیعی بر میام
تنگ شده

ان شاالله همه ی منتظرا یه روزی حس و حال اون روزا رو بچشن
مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ ۱۲ ماهگی
بچه ها … امشب شب تولد شما دو تاست
پارسال این موقع من بیمارستان بستری بودم و اخرین ساعتایی بود که شما تو دلم بودین و قرار بود فردا صبحش به دنیا بیاین
چه دلم تنگ شد برای اون روزا
چه زود گذشت یکسال
چه سخت و چه شیرین گذشت
چقدر وجودتون قشنگه
فارق از اینکه چقدر سخت بود و چقد بی خوابی کشیدیم و …
میخوام بگم هر لحظه این یکسال که مادر شما بودم ته ته تهش برام عشق بود
ی عشق بی حد و مرز که هیچوقت تجربه نکردی
ی عشقی که انگار نفوذ میکنه تو تنت
عشقی که وقتی بچت تب میکنه تو اشکات میریزه و میگی من مریض شم بجای تو مامان
عشقی که وقتی میخوری به ی جا و خودت دردت نمیگیره مامانت دردش گرفته
عشقی که با هر قدم شما هزاران جون به جونای مامان اضافه میشه
چقدر خوشحالم که یکسال گذشت و بزرگ شدنتونو دیدیم
دیدیم که چجوری آغو گفتید
چجوری غلت زدین
چجوری چهاردست و پا رفتین
و اولین قدم هاتون …
اخ از اولین قدم ها
شکوفه میزنم و گل میدم وقتی میبینم راه میرین بزرگ شدین
خیلی زمان طولانی نگذشته
همش یکسال
ولی چقدر قشنگ رشد کردید
ی روزی همین نزدیکی ها دوتایی تون روی ی مبل یکنفره جا میشدین ولی الان از همون مبل میرین بالا و از موفقیت تون ذوق میکنین
انگار که این روزا خیلی دوست تون دارم
امسال این موقع دیگه تو دلم نیستید ولی تو قلب و جون و وجودمین
یک سالگی تون مبارک
مامان سوین😍 مامان سوین😍 ۱۳ ماهگی
امشب خیلی خیلی دلم گرفته نیمدونم چرا یکسال گذشته از روزی که دختر کوچولوم به دنیا امده خیلی سختی کشیدم تنهایی خیلی وختا از تنهایی جوری هق هق زدم دلم به حال خودم سوخته سن کم تنهایی بچی کوچیکی که هیچی ازش نمیدونی من به تنهایی این جوجومو بزرگ کردم دختری که خیلی نازک نارنجی بود از همه چیز میترسید حتی تو عمرم یک بارم بچی کوچیک ندیده بودم یعینی جوری نبوده که با بچی کوچیکی که تازه بدنیا امده باشم تک فرزند باشی از روزی که دخترم به دنیا امد خیلی سرسخت شدم حتی مامانم میترسید لباساشو عوض کنه یا بلندش کنه من همی اینارو انجام میدادم نمیترسیدم بلندش میکردم یاداوری اون لحظات خیلی برام سخته زخم سزارین و زمستون باشه و بچه ای که بستری باشه فقط گریه میکردم اگه میرفتم ملاقاتش حتی پرستارا هم دلشون به حالم میسوخت اینارو نوشتم که بگم همه چی مگذره چ خوب چ بد دختر کوچولوی من خیلی دوست دارم از هرکسو هر چیز بیشتر تو دلیل نفس کشیدنو ادامه دادن زندگی من هستی همیشه خوشحال باشی الاهی مامانی😘🧸🌻
مامان تینا مامان تینا ۱۲ ماهگی
سلام مامانا
دختر من از دست من غذا نمیخوره . مامانم ک بهش میده میخوره من میدم نه . باید چیکار کنم ؟ حتی غذاهای طعم های دیگه م بهتر از اونی ک من براش درست میکنم میخوره . واقعا دست پختم اونقدق بد نیس ک اصن نخوره ولی نمیدونم دلیلش چیه . ازونطرف چون غذا کمتر میخوره وزن درست نمیگیره بعد بقیه فکر میکنن من هیچی نمیدم بهش ن غذاایی ن میوه ای چیزی در حالی ک من در طول روز ده بار بهش میوه و غذا تعارف میکنم . و اصن دلش نمیخاد بخوره خودشم میخوره خیلی خیلی کم هس مقدارش . معمولام نمیذاره من چیزی بهش بدم . بجز ماست و چای و اینها . این حس ناکافی بودنی ک خودم دارم و بقیه با برخورداشون بهم میدن میخاد منو بکشه 😔😔😔با ی لحن دلسوزانه الکی مثلا میگن تو رو خدا ب این بچه غذا بده تو رو خدا بهش میوه بده . یکم براش اهنگ بذار باهاش بازی کن .. . ک بخدا من شده خودم هیچ کار نکنم حموم نرم صبا صورت نشورم مسواک نزنم اما همه این کارها رو تا میتونم برلی دخترم انجام میدم ... حالا این بخش اخر درد و دل بود .. ولی اگ برای قسمت اول صحبتام راهکاری دارید بگید بهم ببینم معجزه میشه یا ن . 🫣