تنها ترسم از اومدن بچه دوم اینه که در حق بچه اولم ناحقی بشه و اذیتش کنم
کاش خدا قدرت و صبرشو بهم بده الان واقعا تا رو به جنون نباشم بهش اخمم‌نمبکنم دوس ندارم ازم بترسه خیلی سعی میکنم صبور باشم نمیدونم دومی بیاد قراره چه اتفاقی بیوفته
ولی خیلی نگران روحیه پسرمم🥲

خدا وقتی نعمتش رو داده صبرشم میده چقدر خوبه ک تو با آغوش باز پذیرفتیشون...انشالله ک ب قشنگی دوتا جوجو هارو بزرگ می‌کنی ارسلان کوچولو قراره ی رفیق براش بیاد ک از تنهایی دراد همبازی هم باشند...سختی خودشم داره و حتی اگر از کوره در بری حق داری آدمی میفهمم چی میگی اما دیدت مثبت کن فکر بد نکن داداش کوچولو بیاد ارسلان هم مثل داداش بزرگها پا ب پات لذت می‌بره از اومدن داداش کوچیکه😍👊✨

من عصبی و بی حوصله شدم بچم ک اذیت کنه داد میزنم بعدش چنان عذاب وجدان میگیرم ک دلم میخواد بمیرم
آخه این طفلکا چ گناهی دارن

ت میتونی مادر مهربان 😍😍هیچوقت محبتت و ارش دریق نکن فکر نکنه داداش ب دنیا اومد جای اونو میگیره

منم خیلی بهش فکر میکنم خیلی نگرانم

منم همینم
امیوارم بتونم صبوری کنم
ولی قطعا چندماه اول بخاطر عوارض زایمان یخورده بهم ریخته هستیم

خدا کمکت کنه

خب این ترس نیست واقعا کوتاهی میشه ولی دیگه چاره چیه

عزیزم مطمعن باش برای دوتاش بهترین وصبور ترین مادر میشی خدا خواسته دوتا دسته گل بهت بده پس خودشم کمکت می‌کنه به بهترین نحو بزرگشون کنی نگران نباش

هی😔😔😔

الهی بگردم دقیقا منم نگرانم خیلی زیاد برا بچه اولم😔

ای خدا قربون دستای نازش،چقدر مظلومن بچه ها

هرکاری کنه ادم کم میزاره من خیلی حواسم هست خداروشکر با اینکه داداششو ندیده عاشقشه ولی واقعا تا سه ماهگی انقد تهوع و خواب الود بودم به هیچیش نمیرسیدم طفلی بمیرم براش قربونش بشم

درست عین من، منم از وقتی باردارم این حسو دارم همش سعی میکنم دعواش نکنم یجوری دلم واسش میسوزه حس عجیبیه فک میکردم فقط من اینطوزم

عزیزم دکترت کیه تو یزد و کدوم بیمارستان انتخابت هست؟