۲ پاسخ

اخی جانم‌خدارو شکر عزیزم خدابرات حفظش کنه

ازمایشگاه یه جفت جوراب داد؟
چه باحال

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
گفتم بگم شاید یه درصد بدرد خورد
من تو هفته های 28چند روزشو نمیدونم رفتم سنو وزن
خانم دکتر بهم گفتن که خون‌رسانی جنین کم شده یعنی از جفت تا بند ناف یه کم اختلال هست که باید به دکتر بگی که اگه خواست داروهاتو بیشتر کنه که این اختلال کم بشه
رفتم مطب دکتر که دکتر منو فرستاد سنوی داپلر«خونرسانی جنین رنگی نشون میده»گفتن اره نسبت به استخون بندی که داره وزنش کمه باید بیشتر از اینا وزن میگرفت۱۵۰۰بود
بهم دارو تجویز کرد آمپول انوکسارین و ال ارژنین و لیدی میل و...
هر هفته باید میرفتم سنو که چکاپ بشم
بهتر شد یه کوچولو ولی بازم خطرناک بود استراحت باید میکردم
و شنبه رفتم سنو باز گفت خون‌رسانی دوباره کم شده ‌دکت م بهم آمپول بتامتازول «امپول ریه»تجویز کرد که ۳۷هفته هم ختم بارداری
و این شد که منو کوچولوم یکشنبه به امید خدا با هم دیدار داریم
برام دعا کنین که به سلامتی دنیا بیاد ممنون میشم
خواستم بگم اگه یه درصد بهتون گفتن خون‌رسانی کمه نترسین راه علاج داره درمان میشه ❤️❤️❤️❤️
مامان فینقِلی مامان فینقِلی ۱ ماهگی
مامان فسقلی مامان فسقلی روزهای ابتدایی تولد
#پارت ۶
یه شب نگهم داشتن
خونریزی داشتم و میترسیدم
با گریه از مامانم می‌پرسیدم چقدر خون توی لگنه
فرداش دکتر اومد و برام توضیح داد که تا دو هفته لکه بینی و درد طبیعیه
یه سری دارو داد و گفت دو هفته دیگه بیا مطب
اومدم خونه دیگه لکه بینی هم نبودم ولی درد داشتم
دو شب بعد تا رفتم دستشویی یه دفعه خون ازم اومد خیلی ترسیده بودم زنگ زدم زایشگاه و بهم گفت طبیعیه
دو هفته گذشت
با هر ترشحی فکر میکردم کیسه آبم پاره شده
با هر دردی حس میکردم بخیه هام باز شدن
همش حواسم به تکوناش بود
شبا خوابم نمیبرد و روزا با گریه می‌گذشت
بعد دو هفته رفتم پیش دکتر
سونو کرد و گفت همه چی خوبه برو و به استراحتت ادامه بده
تا یکماه دیگه هرچقدر اصرار کردم بهم امپول ریه بده قبول نکرد
گفت شرایطت خوبه و آمپول لازم نداری
اون یکماه به سختی گذشت
با هر دردی میرفتم سرچ میکردم ببینم زایمان زودرس نباشه
هر ترشحی وحشت می‌انداخت توی دلم
از شوهرم و خونم دور بودم
بهونه گیر شده بودمو بخاطر هر چیزی گریه میکردم
بعد از یکماه رفتم دکتر
وقتی رسیدم گفتن دکتر رفته امریکا و تا چهل روز دیگه نمیاد
خیلی نگران شده بودم
دستیارش بهم گفت انگار انقباض داری باید بری زایشگاه ان اس تی بگیری و بیایی شاید لازم باشه بستری بشی
همه بدنم منقبض شده بودم با استرس رفتم زایشگاه و گفت خداروشکر مشکلی نداری
اونشب انگار خدا دنیا رو بهم داده بود
همه چیز خوب بود تا اینکه توی سی و دو هفتگی ترشحاتم رنگ خون شد
دختر خاله شوهرم ماما بود اومد چک کرد و گفت نگران نباش شاید فشار اومده به بخیه هات بگیر بخواب هیچی نیست