۶ پاسخ

خداروشکر عزیزم

خداروشکر بسلامتی منم سه شنبه میرم

خوش بحالت رد کردی دعا کن ماهم به خوبی این عمل سزارینو رد کنیم

عزیژم چیکار کردی سزارین شدی چون الان خیلی سختگیری میکنن

پمپ درد داشتی یا نه تزریق میکردن ضد درد برات؟

خداروشکر که به خوشی سپری کردی
هر نوع زایمانی سختی خودشو داره
انتخاب نوع اون بستگی داره به روحیه و اولویت هرکس

سوال های مرتبط

مامان ماهلین مامان ماهلین ۲ ماهگی
سلام خانما خوب اومدم از تجربه زایمان سزارین ام بگم
دکتر من ۱ هفته قبل نامه بستری مو داد بعدم رفتم یدونه آزمایش دادم و رفتم پیش مشاور دکتر بیهوشی
من ۲۱ بهمن روز یکشنبه ساعت ۸ صبح رفتم بیمارستان
اونجا کاری بستری مو انجام دادم
و بعدم بیمارستان ولیعصر تبریز زایمان کردم
و بعد بهم گفته بودن از ۱۲ شب چیزی نخورم و بعد رفتم اتاقم اونجا اومدن برام سوند گذاشتن گذاشتن سوند اولش یکم درد داشت بعدش اومدن و منو بردن اتاق عمل ساعت ۱۰ بود که رفتم اتاق عمل و بعدش از آمپول بی حسی از کمر زدن که من هیچ دردی احساس نکردم بعدش پاهام که گرم شد زود شروع کردن واسه برش من حین عمل که حالت تهوع دست داد برام آمپول زدن و عمل شروع کردن و چند ثانیه بعد دختر قشنگم به دنیا اومد اون پاک کردن گذاشتن روی سینه ام و بعدش بخیه هارو زدن و یه ساعت بردن ریکاوری بعدش رفتم اتاقم درد داشتم برام شیاف گذاشتن بعدش چند ساعت بعد اومدن سوند در آوردن کمک کردن راه رفتم فقط اولین راه رفتن خیلی سخت ولی بعدش کم کم خودت می تونی راه بری و بعدش چند ساعت خودشون میان بهت سر میزنن و اگه درد داشتی خودشون شیاف میزارن برات اگه راه برین کم کم خیلی راحت میشه براتون و در کل بگم که اونجوری که میگن سزارین سخت نیست و بعد ۶ ساعت اومدن به من گفتن مایعات بخورم فقط یک روز اول سخت برات که اونم با شیاف می تونی درد تحمل کن و بعد از اینکه رفتین دستشویی بزرگ میگن که بهتون می تونید همه چیز بخورید و در کل که سزارین خیلی راحت تر از زایمان طبیعی است
مامان لیانا👼🏻💗 مامان لیانا👼🏻💗 ۱ ماهگی
تجربه سزارین
پارت سه:

بعدش خوابم میومد خوابیدم بیدار ک شدم ۵ دقیقه بعدش عملم تموم‌شد . کل عملم حدود ۴۰-۴۵ دقیقه طول کشید
بعد یه تخت دیگه آوردن گذاشتنم رو اون بردنم ریکاوری
تو ریکاوری لرز خیلی شدید داشتم جوری که تختم میلرزید
اونجام بهم یه آمپول زدن خوب شدم
حدود ۱ ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم جلو در ورودی بخش عمل تا بیان ببرنم بخش اونجام ۱۰ دقیقه منتظر موندم
در بخش باز شد دیدم خانواده موندن پشت در🥹خیلی حس قشنگی بود همشون اومدن پیشم حالم خیلی بهتر شد دیدمشون مخصوصا وقتی شوهرمو دیدم بیچاره میدونست چقد میترسم از اتاق عمل وقتی تو عمل بودم کلی گریه کرده بود🥲
بعد بردنم بخش ۵ دقیقه بعد دخترمو اوردن گذاشتن بغلم و شیرش دادم🥹خیلی حس قشنگی بود انشالله قسمت همه چشم انتظارا❤️
قسمت سختش فقط ماساژ شکمی بود اولین بار ک فشار دادن یکم بیحس بودم زیاد درد نداشت ولی ۱ ساعت بعد اومدن دوباره واسه ماساژ جونم دراومد از درد چشام سیاهی رفت😑
تو اون چند ساعت اصلا شیاف استفاده نکردم پمپ دردم نداشتم دردش قابل تحمل بود فقط وقتی اومدن گفتن پاشو راه برو شیاف زدم ۲۰ دقیقه بعدش پاشدم اولش ک نشستم سرم گیج میرفت یکم آبمیوه خوردم بهتر شدم بعد آروم پاشدم برای اولین بار یکم سخت بود ولی دومین بار یکم فقط درد داشتم
برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه😁🤌
مامان Arta🧿 مامان Arta🧿 ۲ ماهگی
تجربه زایمان3💞😍🙌

بردنم ریکاوری یه سالن بزرگ که من تنها فقط اونجا بودم
دونفر پرستار که یکی پیش پسرم لود یکی هم کنار من و میگفت پاتو تکون بده تا ببرمت بخش منم تلاش میکردم ولی حسی نداشت پام
به پرستار گفتم بچم و آورد بهش شیر دادم توی ریکاوری
ساعت 7 منو بردن با بچم بخش توی راهرو شوهرم و خواهر شوهرم ودیدم دست براشون تکون دادم اومدن پیشم و ما قرار بود اتاق خصوصی بگیریم ولی بخاطر اینکه خورده بودم زمین بخش قبول نکردن و گفتن فقط اتاق روبرو ایستگاه پرستاری که خداراشکر دونفر بیشتر نبودیم
اونجا برام شیاف زدن
لباسم وعوض کردن
مرتب زیر انداز خودشون تعویض میکردن
و واقعا راضی بودم از پرستارها
تا ساعت 12 ظهر گفتن مایعات بخور، کیسه ادرار جدا کرد، پرستار اومد واز تخت اومدم پایین یه کم درد داره ولی باشیاف قابل تحمل بود
قدم زدم،شروع کردم مایعات خوردن و هرلحظه درد داشتم شیاف میزدم،هرچقدر راه بری حالت بهتر میشه، و مایعات و نسکافه من زیاد خوردم، با اینکه سرم تکون دادم و حرف زدم بعدش دردی نداشتم،تا سه روز بعدش مایعات کم کردم یه خورده سردرد گرفتم ولی بازم شروع کردم مایعات خوردن و خوب شدم،
به نظر من مایعات زیاد بخوری بعد از بی‌حسی و اینکه مرتب شیاف مسکن بزنید بی‌حسی خیلی بهتر از بیهوشی بود برای من،و خیلی راضی بودم💞🙌😍
خدایاشکرت
انشالله همه مامانهای گل با دلخوش نینی هاتون بغل بگیرن برای همگی دعا کردم🍓🩵
مامان محسن مامان محسن ۴ ماهگی
پارت ۲ زایمان

دکترم موقع عمل متوجه شده بود که رحم من تک شاخه و کلا با یه دونه تخمدان باردار شدم و علت کم بودن آب جنین و بریچ بودن و کاهش رشد جنین کوچیک بودن رحم من بوده و تا الان نمیدونستیم
فشارم که پایین میومد با سرم اوکی میشد و تا ساعت ۱۰:۳۰توی اتاق عمل بودم بچم لباس پوشوندن چشماشو همون لحظه اول که از شکمم درآوردن و بدنش رو پاک کردن باز کرد و نگاه می‌کرد اومدن گذاشتن روی صورتم خیلی حس خوبی داشت سختی تمام این ۹ ماه کامل از یادم رفت
بعدش من شروع کردم به لرزیدن که گفتن طبیعیه بردن ریکاوری ۱۰ دقیقه بچم رو گذاشت رو سینم و شیر خورد و من همچنان میلرزیدم و داشتم درد های شکمم رو حس میکردم پسرم رو بردن به همسرم و خانواده هامون نشون دادن و بعدش منو بردن بخش اومدن سرم زدن بهم دردم کامل از بین رفت کل شب رو پسرم گریه کرده چون نوک سینم درشت بود و نمیتونست بگیره به دهنش بعدش هر سری که درد داشتم شیاف استفاده میکردم و رفع می‌شد اینم از تجربه زایمان من
مامان پایار مامان پایار ۴ ماهگی
تجربه من از زایمان سزارین بیمارستان قائم کرج
من از بیمارستان خیلی خیلی خیلی راضی بودم ماما شیفت شب عااالی
حیف ک اون روز عملم با استرس گذشت
صبح ک رفتیم زایشگاه کارای پذیرش انجام دادیم و بعدش سوند وصل کردن بنظرم سختی سزارین سوند و ان اس تی گرفتن و منو بردن تریاژ و اتاق عمل و امپول بی حسی زدن ک خیلییی اروم زد و درد نداشتم
کل زمان عمل نیم ساعت بود من حین عمل خیلی استرس داشتم چون از قبل سونو داده بودم بند ناف دور گردن بچم بود خیلی ترسیده بودم یکم حین عمل گردن درد داشتم ک برام امپول زدن دردش کم شد
تو ریکاوری خیلی میلرزیدم ولی نمیدونم چرا برا من لذت بخش بود شکمم تو رزکاوری فشار دادن بچمو رو صورتم گذاشتن و اوردنم بخش
کل زمانی ک من زایشگاهو اتاق عمل و..بودم خانوادم از روی مانتور پشت در از تمام مراحلم با خبر بودن .تو بخش یه همراه خیلیی خوب کنارتون باشه من ابجیم بود ک واقعا حرفه ای بود بچم خوب سینمو گرفت تا ۸ ساعت بعد عمل هیچی نخوردم بعدش فقط نسکافه و اب میوه طبیعی و چای خوردم.اصلا اولین راه رفتن سخت نیست پرستارا شیاف گذاشتن راحت بود بلند شدنم فقط اصلااا نذارین مثانتون پر بشه تا ابکی خوردین تن تن برین ادرار کنید چون مثانه پر میشه درد میکنههه
مامان یزدان مامان یزدان ۳ ماهگی
پارت سوم
خلاصه دکتر بیهوشی اومد و توضیح داد قرار چیکار کنن و گفت خودتو شل بگیر و سرتو خم کن و بعد آمپول بیحسی رو تزریق کرد بعد خوابیدم روی تخت و پرده رو کشیدن و دکترم اومد و عمل رو شروع کردن کل تایم عمل من استرس داشتم و حالم بد بود استرسم بخاطر بچم بود میترسیدم ریه هاش نرسیده باشه و کل تایم رو من فقط ناله میکردم و میگفتم یا امیر المومنین کمکم کن و دیدم دکترم گفت مبارکه و صدای گریه یزدان جانم اومد آخ چه حس قشنگی بود و تمیزش کردن و آوردن کنار صورتم کلی بوسش کردم
حین عمل قلبم درد گرفته بود و حالت تهوع داشتم و حال روحیم خیلی بد بود
عمل تموم شد و منو بردن ریکاوری و درد زیاد داشتم و بهم مسکن میزدن و پمپ درد داشتم دو ساعتی ریکاوری بودم بچه رو آوردن شیر بدم و بعدش با بچه رفتیم بخش.
داخل بخش هم بعد هشت ساعت اجازه دادن راه برم و مایعات بخورم
من حین عمل خونریزی کردم و داخل رحمم بالن گذاشته بودن و تا روز که مرخص شدم بالن داخل بود
فرداش هم ظهر مرخص شدم و آمدیم خونه❤️
مامان دخملی مامان دخملی ۴ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.