۶ پاسخ

منم بیمارستان شهریار بودم
وقتی از اتاق عمل خواستی بری بخش بچه ی تورم گذاشتن رو سینت؟؟

خدا رو شکر به خاطر سلامتی خودت و بچه❤🤲 الهی پرخیر و برکت باشه قدمش❤

شکمتو تو بی حسی خالی کردن

تو اتاق عمل ولی بریدن یا میدوختن هیچی نفهمیدی اصلا ؟؟ بعدشم بعضیا میگن اون آمپول بیحسی درد داره آخه

وای من یکشنبه عمل دارم
تو اتاق نشستم یواشکی دارم گریه میکنم
خیلی میترسم🥲

بسلامتی و چقدر خوب
خدا کنه همه زایمان و بچه داری اسونی داشته باشن

سوال های مرتبط

مامان دخملی مامان دخملی ۵ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.
مامان طنین مامان طنین ۳ ماهگی
پارت سوم:
بعد از تایید همسرم منو بردن سمت اتاقم، ما اتاق خصوصی گرفتیم ۲ تومن هزینش بود، بهمون گفتن کارت همراه هم باید بگیرید ۷۰۰ تومنم بابت اون گرفتن، دو تا خانم خدمه اومدن همراه هامو بیرون کردن ،لباسامو عوض کردن زیر انداز گذاشتن، پرستار هم اومد سرم برام زد یه مسکن هم تو سرم برام زد، بهم گفت ۸ ساعت هیچی نخورم ،بعد دو ساعت حدودا بیحسیم رفت، و هیچ دردی نداشتم،، هی پرستارا میومدن سر میزدن، میگفتن درد نداری میگفتم نه، میگفتن هروقت که خاستی بگو بیاییم برات شیاف بذاریم، حدود ۵ عصر اومدن گفتن نسکافه و مایعات بخور که بعدش میاییم باید از تخت پایین بیای راه بری ، مایعات خوردم و اومدن دستمو گرفتن از تخت پایین اومدم اصلا دردی نداشتم فقط سرگیجه وحشتناک داشتم دستمو گرفتن یه کوچولو راه رفتم ، اصلا استرس نداشته باشید مامانا، وقتی تو شرایطش باشی خیلی راحت میگذره، منو خیلی ترسونده بودن، جوری که همش میگفتم یعنی سزارین همین بود؟ یعنی بعدا دردام شروع میشه؟ چرا درد ندارم ، یه شب بیمارستان بستری بودم، یه شیاف برام گذاشتن که دلم کار کنه و دستشویی برم، چون تا خودت و بچه بیرون روی نداشته باشید ترخیص نمیکنن، فرداشم دم ظهر مرخصی کردن
مامان ماهان مامان ماهان ۱ ماهگی
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.
مامان دیاکو مامان دیاکو روزهای ابتدایی تولد
#تجربه سزارین اختیاری پارت ۳
بعد از اینکه بردنم بخش گفتن تا ساعت ۳ صبح هیچی نخورم منم چیزی نخوردم پسزمو آوردن پیشم که شیر خشک بهش داده بودن زمانی من ریکاوری بودم تا ساعت ۳ هیچ دردی نداشتم دو باز سرم وصل کردن بعد ساعت ۳ شروع کردن به چی خوردن ژله،خرما،کامپوت آناناس،ابمیوه در تمام مدت هم گوشی دستم‌بود و‌سرمو‌تکون‌میدادم ولی سر درد نشدم ساعت ۴ هم سوند رو کشیدن خودم پاشدم راه رفتم یه کم سخت بود ولی بزای من قابل تحمل رفتم سرویس پاهامو کامل مامانم شست و ‌‌‌پد گذاشتم و از ساعت ۴ صبح تا حدودا ۷ صبح فردا من ۳ بار رفتم قدم زدم تنهایی دردم قابل تحمل بود بدون شیاف و مسکن ساعت ۷ و نیم هم صبحونه آوردن که صبحونه بیمارستان نخوردم همسرم از بیرون حلیم‌ گرفت کلی خوردم ساعت ده بود یدونه شیاف استفاده کردم چون‌بدنم‌خیلی رو‌تخت خشک‌شده بود‌ و نهایت تلاشمو میکردم پسرم سینمو بگیره که نگرفت‌چون‌سر نداره اصلا حدودا ساعت ۳ و نیم عصر ترخیص شدم خداروشکر درد زیادی ندارم بزای بدن من قابل تحمله بخیه هام یه کم‌ سوزش داره خانما بدن با بدن متفاوته خودتونو مقایسه نکنید اتاق دو نفره بود هم تختیم بنده خدا از درد به خودش میپیچید ولی من راحت بودم البته دکترامون متفاوت بود‌ فقط زمانی داخل مسیر میومدم خونه بدنم داخل ماشین خشک شده بود که یه کم اذیت شدم فقط اینکه پسرم سینمو نمیگیره اذیت میشم و گریه می‌کنم که اونم شیر دوش برقی میگیرم فردا
هزینه ها هم دکترم ۱۲ گرفت ۱ و نیم سونو جمعا ۱۳ و نیم
بیمارستان هم‌با بیمه تامین اجتماعی ۱۹ میلیون و ۷۰۰ گرفت که حدودا ۱۰ میلیون هم‌خرج غذا و‌ شیرینی گل و این چیزا شد
الانم از ظهر‌که اومدم خونه خوبم دردام قابل تحمله.
مامان همتا مامان همتا ۳ ماهگی
تجربه سزارین (۵)
بعد مامانم و شوهرم خداحافظی کردن و رفتن مادرشوهرم موند پیشم که گفتن از ۱۱ امشب تا ۱۱ فردا باید هیچی نخوری سرم و همه چی رو وصل کردن و منم هیچ درد حس نمیکردم .ساعتای ۲و۳ صبح یه دردی مثل درد پریودی داشتم و قابل تحمل بود منم هر ۱۰ دقیقه پمپ درد رو فشار میدادم ‌ دیگه کم کم داشت دردم بیشتر می‌شد که گفتن اگر پاهاتو میتونی دولا کنی میایم برات شیاف میزاریم که پاهامو قشنگ جمع میکردم که اومدن شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود مثل درد پریودی بود دیگه ساعت ۱۱ ظهر شد که گفتن چیزی میتونی بخوری چیزی خوردم و گفتن باید بلند بشی یکم راه بری .پرستارا اومدن کمکم کردن و من از تخت بلند شدم یکم سخت بود برام همش میترسیدم بخیه هام پاره بشه یا کاری بشم کمر خم راه میرفتم و یکم که راه رفتم گفتن برو دراز بکش دراز کشیدم و چیزی میخوردم دیگه هی سعی می‌کردم پاشم و زیاد راه برم تا سرپا بشم دردم قابل تحمل بود بیشتر از بخیه هام ترس داشتم دستشویی هم رفتم برا بار اول یه ذره سخت بود دیگه ۲ شب بیمارستان بودیم ظهر دکتر اومد گفت مرخصین .و اونجا هی میپرسیدن شکمتون کار کرده یا نه که من کار نکرده بود که یه شربت بهم دادن که همون روز شکمم کار کرد و ظهر مرخص شدیم اومدیم خونه و من رفتم دوش گرفتم و بخیه رو دیدم یکم برام سخت بود دیدنش همش میترسیدم که رفتم حموم و با شامپو بچه شستم و اومدن دراز کشیدم .
امیدوارم به دردتون خورده باشه تجربه زایمانم ❤️❤️
مامان شاهان مامان شاهان ۲ ماهگی
تجربه زایمان ۳
چون توضیحات پروندم و دکترم ننوشته بود نمی‌تونستن از ریکاوری خارج کنن بعد از دو ساعت و نیم آوردنم بخش و لباسامو عوض کردن و برام شیاف گذاشتن و پد گذاشتن گفتن که باید تا ساعت ۴ استراحت کنم و نمی‌تونم چیزی بخورم کلی برام سرم و امپول میزدن که درد احساس نکنم و واقعا رسیدگیشون عالی بود ساعت ۴ برام سوپ آوردن که بخورم و آب کمپوت و چای نسکافه گفتن شروع کنم ب خوردن که نیم ساعت بعد بیان بلندم کنن برای اولین راه رفتن که واقعا این قسمت برای من خیلی سخت بود با اینکه کلی دارو گرفته بودم اما عذاب بود حالا شاید برای فرد دیگه ای راحتتر باشه
و واقعا راه رفتن باعث میشه ک شکم نرمتر بشه و حالم بهتر شد
فقط شیر دادن با بخیه سخته ک اونم بعد از چند بار عادت میکنید
خیلی هم مامانا گفته بودن تجربه‌تو بذار اینم از تجربه من که شکر خدا از بیمارستان و دکتر خیلی راضی بودم و برای من عالی بود و رسیدگی به نوزادشونم خیلی خوب بود و همه چیزشون سر وقت بود♥️😍