#تجربه سزارین اختیاری پارت ۳
بعد از اینکه بردنم بخش گفتن تا ساعت ۳ صبح هیچی نخورم منم چیزی نخوردم پسزمو آوردن پیشم که شیر خشک بهش داده بودن زمانی من ریکاوری بودم تا ساعت ۳ هیچ دردی نداشتم دو باز سرم وصل کردن بعد ساعت ۳ شروع کردن به چی خوردن ژله،خرما،کامپوت آناناس،ابمیوه در تمام مدت هم گوشی دستم‌بود و‌سرمو‌تکون‌میدادم ولی سر درد نشدم ساعت ۴ هم سوند رو کشیدن خودم پاشدم راه رفتم یه کم سخت بود ولی بزای من قابل تحمل رفتم سرویس پاهامو کامل مامانم شست و ‌‌‌پد گذاشتم و از ساعت ۴ صبح تا حدودا ۷ صبح فردا من ۳ بار رفتم قدم زدم تنهایی دردم قابل تحمل بود بدون شیاف و مسکن ساعت ۷ و نیم هم صبحونه آوردن که صبحونه بیمارستان نخوردم همسرم از بیرون حلیم‌ گرفت کلی خوردم ساعت ده بود یدونه شیاف استفاده کردم چون‌بدنم‌خیلی رو‌تخت خشک‌شده بود‌ و نهایت تلاشمو میکردم پسرم سینمو بگیره که نگرفت‌چون‌سر نداره اصلا حدودا ساعت ۳ و نیم عصر ترخیص شدم خداروشکر درد زیادی ندارم بزای بدن من قابل تحمله بخیه هام یه کم‌ سوزش داره خانما بدن با بدن متفاوته خودتونو مقایسه نکنید اتاق دو نفره بود هم تختیم بنده خدا از درد به خودش میپیچید ولی من راحت بودم البته دکترامون متفاوت بود‌ فقط زمانی داخل مسیر میومدم خونه بدنم داخل ماشین خشک شده بود که یه کم اذیت شدم فقط اینکه پسرم سینمو نمیگیره اذیت میشم و گریه می‌کنم که اونم شیر دوش برقی میگیرم فردا
هزینه ها هم دکترم ۱۲ گرفت ۱ و نیم سونو جمعا ۱۳ و نیم
بیمارستان هم‌با بیمه تامین اجتماعی ۱۹ میلیون و ۷۰۰ گرفت که حدودا ۱۰ میلیون هم‌خرج غذا و‌ شیرینی گل و این چیزا شد
الانم از ظهر‌که اومدم خونه خوبم دردام قابل تحمله.

۶ پاسخ

بیمارستان خصوصی بود یا دولتی

کدوم شهرید؟

قدمش مبارک باشه عزیزمممم

شما ۱۷ سالته اگر میذاشتی طبیعی هم روندش طی بشه بازهم بدنت جواب میداد و درد خاصی نمیکشیدی مطمئن باش
بچه دبیرستانی با یک مامانه بالای سی سال قطعا بدنش فرق داره😅🤌🏻

بسلامتی مبارک باشه

به سلامتی عزیزم پاقدمش خیر باشه ❤️
مرسی که نوشتی دعا کن بقیه هم زایمان راحتی داشته باشن من بیشتر استرس بعد زایمان رو دارم از خانوادم دورم و میخوام سزارین شم میترسم دیر سرپا بشم یا بچه خیلی بی قرار باشه نتونم خوب مراقبت کنم ازش

سوال های مرتبط

مامان ‌‌آیلین مامان ‌‌آیلین ۲ ماهگی
خب منم اومدم که از زایمانم بگم
من دیروز ساعت ۸ کیسه آبم ترکید بدون هیچ دردی رفتم حموم آرایش کردم مسواک زدم ساکم رو که از قبل آماده بود برداشتم رفتم بیمارستان ۸ونیم بود نوار قلب و معاینه شدم که گفت ۳ یا ۴ سانت بازی ولی دردی نداشتم زنگ زدن دکترم که بیاد بالا سرم نیومد خیلی دلم شکست چون قبلش کاغذ داده بود که زایمان ویژه ام خودش میاد بالاسرم که نیومد اونجا یه دکتر دیگه رو معرفی کردن به ناچار قبول کردم منو بردن بخش زایمان بعدش دکترم اومد گفت درد داری گفتم نه از اول تا آخر بالا سرم بود خیلی خوش اخلاق بود با یه ماما همراهش هر دو واقعا خوش اخلاق بودن راسی برا گرفتن این دکتر هم ۵ میلیون دادیم ولی خب خوب بود بعدش ساعت ۱۰ اومد آمپول فشار زد یدونه هم آمپول ریه چون من ۳۶ هفته و ۵ روز بودم بعد ۱۰ و نیم اومد گفت درد داری گفتم نه یکی دیگه آمپول فشار زد که ساعت ۱۱ دردام شروع شد ولی اصلا دادوبیداد نمیکردم قابل تحمل بود مامانم رو هم از اول راه داده بودن داخل بعدش مادرشوهرم اومد بعدش مامان بزرگم اومد بعدشم خواهرشوهرم تا ۱۱ونیم پیشم بودن منم درد داشتم ولی قابل تحمل بود که بعدش اینا رفتن ولی مامانم تا لحظه آخر پیشم بود ساعت ۱۱ ونیم دردم شدید شد که باعث شد جیغ بزنم دکترم معاینه کرد گفت ۶ سانتی یه ربع بعدش یدفعه حس کردم بچه داره میاد
ادامه تو تایپیک👇
مامان شاهان👶🏼🫀 مامان شاهان👶🏼🫀 ۲ ماهگی
پارت ۲..
بعد از اینکه رفتن خانوادم از پیشم من ساعت ۳ شد دردام بیشتر شد نزدیک ساعت ۳ نیم اینا بود کیسه ابم پار شد دردام بیشتر شد فاصله های دردام کمتر شد صدام کل زایشگاه برداشته بود بعد دوباره اومدن معاینه کردن گفتن کلا ۴ سانت از صبح باز شده فشارم هم ۱۶ روی 8 بودش یعنی تا ساعت ۵ نیم صبح پدر منو در آوردن پرستار اونقدر معاینه میکردن بعد ی پرستار اومد گفت توروخدا یکاری کنید من حالم خیلی بده گفت توکه این همه تحمل کردی یکمم تحمل کن دارم آماده میکنم بری سزارین من موندم خوشحال بشم از بترسم بخاطر اینکه سزارین هم درد دارع دیگه امادم کردن رفتم ساعت ۶ بود شروع کردن ساعت ۶:۵۱ شاهان من به دنیا اومد وقتی پسرمو آوردن دیدم کلا دردهای ک کشیده بودم همشون از یادم رفتن 🥺👶🏼💙
اونقدر میگفتن سزارین سخته درد دارع
من که شکر خدا هیچ دردی نفهمیدم همون ی چند ساعت بعد عملم دردم گرفت ک اونم شیافت گذاشتم ۲ همونجا موند دردش راحت راه رفتم بدون اینکه ازیت داشته باشم من هر دو درد رو کشیدم ولی فدای سر پسرم با آمدنش کلش فراموش شد یعنی هرچقدرم درد داشتم عوضش ارزششو داشت
خدا ی همچین فرشته ای داد ب من 🥺♥️
ولی از من بپرسن بگن طبیعی سخته یا سزارین میگم طبیعی
چون من توی سزارین کم بود پاشم برقصم بخاطر اینکه هیچ ازیتی نداشتم😂
اینم تجربه زایمان من😊❤️

جیگر گوشه مامان 🫀
مامان آوش مامان آوش ۱ ماهگی
سلام به همگی من دو روز پیش زایمان کردم و به رسم گهواره اومدم تجربه بزارم ، من از بی حسی اپیدورال استفاده کردم و البته خیلی راضی بودم، صبح ساعت ۷ و نیم حدودا دردام شروع شد، انقباضاتم میگرفت و ول میکرد ولی منظم نبود، یکم کارامو کردم صبحانمو خوردم، خونمو مرتب کردم ، شک داشتم که درد زایمان باشه، رفتم یه دوش گرفتم اومد و دیدم خوب نشد و داره دردام بیشتر میشه، وسایلمو جمع کردم و رفتم بیمارستان، ساعت ۱۲ حدودا بیمارستان بودم، معاینم کردن ۳ و نیم سانت بودم، روز قبلش دکترم معاینه کرده بود و ۳ سانت بود،کیسه آبم رو پاره کردن همون وقت که اصلا درد نداشت و سرم فشار وصل کردن، بعد از سرم فشار دردام یل زیاد شد، اینجاش یکم سخت بود ، دیگه مامام اومد و بردم ورزش و گفت اگه اپیدورال میخوای باید حداقل ۵ تا ۶ سانت باز باشه ، با ورزش به سختی و دردناکی رسیدم به ۵ و نیم و دکتر بی حسی اومد ، وقتی بی حسی رو زد دیگه آب بود رو اتیش ، همه دردام رفت ، خیلی خوب بود، خیلی ضعیف انقباضاتم و حس میکردم، که بهم گفت هر موقه حس کردی فشار بده ، انجام دادم و اصن یه رب بعدش ۹ سانت بودم ، دکترم اومد و اینجا باز انقباظات رو بیشتر حس میکردم و دردناک بود ولی به دردناکی قبل بی حسی نبود، هر کاری گفتن انجام دادم و ساعت ۳ و ۴۰ دقیقه زایمان کردم، همینکه زایمان کردم درد انقباظات تموم شد، و دکتر شروع کرد بخیه زدن، که یه حس سوزن سوزن حس میکردم ، بد نبود، و تمااااام ، رفتم بخش و حالا اثر بی حسیا رفته هیج مشکلی ندارم ، فقط بخیه هام درد میکنه