تجربه مادرانه
شیر دهی نوزاد و زایمان
(این کلا یه تجربه شخصیه )
از زایمانم بگم اول که من زایمانم طبیعی بود ولی تا لحظه اخر هیچ دردی نداشتم کیسه ابمم پاره نشد ۱۸ تیر ۴۰۲ تاریخ زایمانم بود ولی خب از درد خبری نبود هرروز میرفتم بیمارستان هی اکو قلب میگرفتن معاینه بعد میفرستادن خونه ک برو دردت شروع شد بیا ... منم هی پیاده روی کن پله برو بالا بیا پایین دوش اب گرم بگیر و.... هزاران روش برای شروع درد انجام دادم ولی ن خیر خبری نبود ک نبود دیگه داشتم ۴۱ هفته رم تموم میکردم ۲۴ تیر رفتم بیمارستان دادو بیداد که منو بستری کنین بچم خفه نشه اون تو ... همون روز کارای بستریو کردن بهم امپول فشار زدن ولی ن خیر دهانه رحمم نمیخواست باز شه بردن اتاق عمل بهم سوند وصل کردن که به صورت مصنوعی دهانه رحممو باز کنه ... ولی بازم خبری نبود 😅 ۶ ساعت گذشته بود اومدن کیسه آبمو پاره کردن که دیدن بعله دختری مدفوع کرده انقد مونده اون تو و بردنم سزارین اورژانسی .... بعد که بهوش اومدمو دخترمو اوردن بهش شیر دادم و همون لحظه شیرمم اومد یک ماه خورده ای دخترم شیر خودمو خورد بعد یه سینمو نگرفت دیگه بعد چن روز اون یکیم نگرفت منم به اصرار بقیه که شیر خودتو بده حق شیرخشک دادن نداری شده بودم گاو شیرده همش شیردوش ازم اویزون بود هی میدوشیدم میدادم میخورد بعد دیگه گریه های دخترم شروع شدو دیگه شیر خودمم بعد ۲ ماهو نیم نخورد که دیگه پناه بردم به شیر خشک ....

۴ پاسخ

ای جانم چه خوب تعریف میکنی
انشاالله نی نی دومتم بزودی و در سلامت کامل در آغوش بگیری😍😍😍

عزیزم کدوم شهری کدوم بیمارستان ؟

به حرف کسی گوش نده عزیزم کسی جای شما نیست که شیرخشک خیلیم خوبه اگه شیر نداشته باشی و بچه نخوره

جالب بود😍

سوال های مرتبط

مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۲ ماهگی
🌟تجربه ی زایمان طبیعی 🌟

خواهری اگه ترس و اضطراب داری بخون ، خوندنش شاید آرومت کنه 😊

کلاس های آمادگی رو شرکت کرده بودم و ماه آخر  پیاده روی و پله و ورزشا رو خیلی انجام دادم   خونمون ۵ طبقه بود و روزی چند بار پله ها رو بالا و پایین میرفتم ،37 هفته بودم که سونو انجام دادم و اب بچه کم شده بود من  بیمه تکمیلی داشتم و دکترمم بیمارستان رضوی بود  همونجا بستری شدم ،خیلی ترسو بودم و وقتی میخواستم وارد بلوک زایمان بشم گریه میکردم ، مامانم و همسرم به زور فرستادنم داخل 😂 ولی چون زایمانم خیلی طول کشید تمام استرس و ترسم ریخت

ساعت حدود 6 عصر بود همون اول  وقتی معاینم کردن 3سانت باز بودم و بچه قشنگ پایین بود ، تا ساعت 12 شب فقط دو بار شیاف واژینال گذاشتن برام و هیچ دردی هم نداشتم از 12 شب اومدن سرم زدن که فکر کنم آمپولای فشار هم باهاش بود چون از اون موقع دل درد کمردردام شروع شد که خیلی درد کمی بود مثل دردایی که ماه اخر داشتم و طبیعی بود برام 
مامای همراهم کم کم  اومد که خیلی کمکم کرد ، ورزشای توپ و پروانه و.... انجام دادم
مامان نخودچی مامان نخودچی هفته بیست‌وسوم بارداری
#تجریه سیسمونی
شیردوش
شیردوش خیلیییی استفادم شد به شخصه .... وقتی که دخترم شیر خودمم میخورد گاهی شیر تو سینم جمع میشد آخ از دردش 😪انگار اجر گذاشتن تو سینم انقد که سنگین میشد شیردوش فرشته نجات بود 😬 دوساعت که میخواستم برم دکتری جایی بچه رو نمیتونستم ببرم میدوشیدم میریختم تو شیشه میزاشتم تو خونه بهش بدن .... یا واسه خرید که میرفتم تایمش کم بود خونه میدوشیدم میریختم تو شیشه میبردم که بیرون دیگه سختم نباشه شیر دادن .... در کل اینجوری زیاد استفادم شد ...بعدشم که خانوم خانوما یک‌ماهو نیم کلا سینمو گرفت دیگه هی میدوشیدم میریختم تو شیشه شیر که بعد یک‌ماه دیگه اونم نخوردو شیر خشکی شد .... در کل یدونه سادشم که شده حتما تو خونه داشته باشید ک اگه نصفه شبی وقتی سینتون شیر جمع شد سختتون نباشه تا فرداش صبر کنید ... اونایی هم که مطمئنن زیاد استفادشون میشه شاغلن حتما برقیشو بخرن ... من خودم شیردوش دستی دوکاره رووکو خریدم که شیشه شیرم داره خودش راضی بودم
مامان نخودچی مامان نخودچی هفته بیست‌وسوم بارداری
زایمان
از کسی نپرسید طبیعی یا سزارین .
یه تصمیم خیلی شخصیه چون تجربه من تو زایمان با یکی دیگه قطعا کلا فرق داره
یکی میگه طبیعی خوبه زود سرپا میشی سزارین یه ماه میفتی رو تخت خواب
در صورتی که من سزارین کردم روز دوم سوم به بعد کل کارامو میکردم هیچ دردی نداشتم بخیه هامم که کشیدم شده بودم عین قبل عملم ‌‌، دوستم طبیعی زایمان کرد زایمان وحشتناکی داشت نزدیک دو روز درد کشید اخرم بخیه هاش عفونت کرد یه ماه درگیر بود
یا برعکسش یکی راحت طبیعی زایمان میکنه بلافاصله بعد زایمان سرپاعه ولی یکی سزارین میکنه چند وقت از درد نمیتونه راست وایسه
بدن با بدن واقعا فرق داره من سزارین کرده بودم بهوش که اومدم دخترمو اوردن بهش شیر بدم نمیتونستم بشینم خوابیده شیر دادم ولی تخت بغلیمم که سزارین بود همین از ریکاوری اوردنش نشست رو تخت .... حتی تو یه نوع زایمانم اینقد تفاوت هست .... هیچوقت به خاطر تجربه یکی دیگه انتخابتونو عوض نکنید .... پروسه زایمان بالاخره باید انجام بشه یه روزی هم وقتش میرسه دردشم میاد میره حالا یا یه روز یا ۴۰ روزهر چقدرم از هفته های پایین بهش فکر کنید بترسید برنامه ریزی کنید همون نمیشه .... کلا بیخیالش باشید بزازید زمانش برسه خودش روال طبیعیشو بگذرونه .... من اصلا تا روز اخر حتی بهش فکرم نمیکردم هر کیم میپرسید میگفتم نمیدونم نمیخوام فکر کنم بهش هر اتفاقی بخواد بیفته میفته دیگه .... اخرم واسه زایمان طبیعی رفتم ولی سزارین اورژانسی شدم ..... ❤
مامان جانان وآیهان مامان جانان وآیهان ۲ ماهگی
ماما گفت از الان دیگه شاید دردات خیلی شدید بشه گفتم اپیدورال بزنن ولی از شانس من دکتر بیهوشی تو ترافیک مونده بود وخیلی دیر اومد  دهانه که 7 بود اومد رسید ولی دکترم گفت لازم نیست بزنی دیگه درداتو کشیدی ولی به درخواست خودم زدم چون فکر میکردم درد اصلی رو تخت زایمانه ، اونو که زد کلا دردام تموم شد البته قبلش هم قابل تحمل بود چون میگرفت و ول میکرد و دائم نبود و نفس های عمیق که میکشیدم خیلی آرومش میکرد تو همین فاصله  که اپیدورال زد یکم خوابیدم چون شبش اصلا نخوابیده بودم
بعدش مرحله زور زدن بود که درد نداشتم فقط بهم فشار میومد و زور میزدم ساعت 4عصر بردنم رو تخت زایمان و 5 دقیقه نشد و دخترگلم به دنیا اومد ، رو تخت زایمان هم که کلا هیچ دردی نداشتم فقط فشار و زور بود

فقط بعد زایمان یک هفته ای کمر درد داشتم که دکترم میگفت بخاطر اپیدورال هست ،شاید اگه نمیزدم بهتر بود....

انشاالله پسرمم طبیعی و همونجا و با همون دکتر زایمان میکنم  البته شنیدم زایمان دوم راحت تره از طرفی هم شنیدم زایمان پسر یکم سخت تره ولی میدونم که خدا باهامه و من میتونم ...
مامان حلما و تودلی مامان حلما و تودلی هفته نوزدهم بارداری
به نام خدا
چند وقت بود میخاستم برم عکس بارداری بگیرم دیگ چون شکمم کوچیک بود ماه اخر تصمیم گرفتم برم عکس بگیرم ک بزرگ باشه یکم شکم عکس گرفتم واومدم خونه و توگوشی طبق معمول تو فکز سزارین و طبیعی بودم حس کردم یه پارچه خدودی آب ازم خارج شد ساعت ۳ شب زود رفتم بیمارستان چکم کردن گفتن نه دهاته رحمت ۳ سانت وقت زایمانت نیست برو بستری  بشو
و شروع شد امپول فشار ک تو سرم زدن معاینه ومنی ک دهانه رحمم باز نمیشد همش معاینه
اذیت  تو دهنم ماسک اکسیژن نوار قلب و من دهانه رحمم قفل کرد
فردا صبح ساعت ۶گفتن باز معاینه کنیم دیدن نه  همون سه سانت  وسزارین اورژانسی شدم

به نام خدا
چند وقت بود میخاستم برم عکس بارداری بگیرم دیگ چون شکمم کوچیک بود ماه اخر تصمیم گرفتم برم عکس بگیرم ک بزرگ باشه یکم شکم عکس گرفتم واومدم خونه و توگوشی طبق معمول تو فکز سزارین و طبیعی بودم حس کردم یه پارچه خدودی آب ازم خارج شد ساعت ۳ شب زود رفتم بیمارستان چکم کردن گفتن نه دهاته رحمت ۳ سانت وقت زایمانت نیست برو بستری  بشو
و شروع شد امپول فشار ک تو سرم زدن معاینه ومنی ک دهانه رحمم باز نمیشد همش معاینه
اذیت  تو دهنم ماسک اکسیژن نوار قلب و من دهانه رحمم قفل کرد
فردا صبح ساعت ۶گفتن باز معاینه کنیم دیدن نه  همون سه سانت  وسزارین اورژانسی شدم