۸ پاسخ

سلام عزیزم دقیقا منم مشکل شمارو دارم
توروخدا شما چکار کردین بچه تون چطوره؟
چند هفته ختم بارداری دادن؟

من الان ۳۱هفته ۹۸۰گرمه
دکتر میگه خیلی کم امکانش هست زنده بمونه

انشاالله تن پسر گلت سلامت باشه و خودت هم زود سرپابشی چون پسرت اومد خونه به مامان قوی خودش احتیاج داره

این روزای سختم عزیزم میگذره خدا بزرگتر از چیزیه ک ما فکرشو میکنیم

سلام
ببین عزیزم نمیگم مشکل حادی نیست،
اما منم دقیقا مثل تو شدم و پسرم توی ۳۰ هفته با وزن ۱۸۰۰ بدنیا اومد و کلی مشکل داشت و یک ماه توی مراقبت های ویژه بستری بود...

الان مردی شده واسه خودش
رشدش هم خوبه
کلاس ششم هستش
فقط عینک میزنه از اون همه درد هیچ خبری نیست
خداروشکر

الهی بگردم خداروشکر به خیر گذشت عزیزم

انشالله تن پسرت سالم باشه همیشه

الان وزن پسرکوچولوت چقده؟

عزیزم سونو داپلر چقد هزینشه

سوال های مرتبط

مامان لیانا مامان لیانا ۱۰ ماهگی
سلام؛اقا من اومدم از تجربه ی عمل سزارینم بگم
من بیهوشی کامل بودم
بیمارستان مهرگان
پنج روز از روز عملم گذشته و دردام تقریبا کمتر شدن و دیگه مسکن مصرف نمیکنم
فقط هنوز چالشی که دارم خوابیدن و بلند شدن از تخته که اونم قابل تحمله
از روز عمل اگه بخوام بگم
سوند وصل کردن برای من خیلی زیاد درد داشت،دلیلشم این بود که میترسیدم و خودمو سفت میکردم.موقع عمل چیزی متوجه نشدم و تو ریکاوری موقع بهوش اومدن فقط خیلی سردم بود و درد خاصی نداشتم.
فقط موقعی که از ریکاوری میخواستن ببرنم بخش اومدن چک کردن گفتن تو خیلی خونریزی داری و رحمت جمع نشده و فشار دادن که خیلیییی درد داشت و تقریبا تا شب هر نیم ساعت میومدن شکممو بخاطر خونریزی زیاد فشار میدادن که تقریبا مردم و‌ زنده شدم هربار و این شد تجربه ی تلخ عمل من.که خب برای هرکسی اتفاق نمی افته.از تخت پایین اومدنم یکم برام سخت بود ولی قابل تحمل بود.دیگه چیز وحشتناکی نداشت تا فردا که مرخص شدم و از بیمارستان و کادرشم خیلیییی راضی بودم
مامان ایلیا💜 مامان ایلیا💜 ۱ ماهگی
دو روز بستری بودم بعداز سزارین بخاطر عفونت ادراری که تو اون دو هفته بستری بودن گرفته بودم اجازه ترخیص نمیدادن که بالاخره از دو روز تونستم از بخش جراحی بیام بیرون با تمام حسرتایی که داشتم با نگاه کردن به مادرایی که با بچه هاشون ترخیص میشدن با نگاه کردن به مادرایی که به بچه هاشون شیر میدادن بچه هاشون کنار تخت خودشون بودن و ...قسمت و حکمت برای ما اینجوری قرار بود رقم بخوره و بازم هزاران بار خداروشکر که اتفاق بدتری نیفتاد و ایمان دارم به خدایی که تمام این مدت مراقب بچم بوده و هست..پسر من امروز ۱۰ روزش تموم شد و وضعیتش نسبت به اوایل خیلی خیلی بهتره و تقریبا وارد فاز وزن گیری شده تا انشالله زود باهامون بیاد خونه و صدای گریه هاش تو خونمون بپیچه🥹(اینم بگم من هر ماه و خیلی وقتا دو هفته یکبار سونو میرفتم و همه چیز نرمال بود و این مشکل از هفته ۲۵ به بعد انگار به وجود اومده)و قصه ی ما و پسر کوچولوی قوی ما ایلیا همچنان ادامه داره الهی که آخرش خوش باشه🥹🤲🏻