پارت هشتم تجربه زایمان
شاید فکر کنید که یک دکتر هیچوقت هیچوقت همچین کاری با بیمارش نمیکنه
بخصوص بیماری که می‌خواد یک نعمت الهی رو به دنیا بیاره اما این اتفاق رو من دیدم با دو چشم خودم دیدم
توی شهر ما بهترین سونوگراف یک آقا هستن که خیلی بداخلاق و جدی هستن و خواهرم که پیششون رفته بود میگفت احساس می‌کنم استاندارد نیست و …
به همین خاطر من تمام سونوگرافی‌ها از صفر که همون تشکیل قلب بود تا آخرین سونو که ۳۶ هفته سونو رشد بود رفتم پیش یک سونوگراف خانم که کارشون خوب بود
توی سونوی ۳۶ هفته همونطور که تو تاپیک های چند هفته قبل گفتم دکتر به من گفت نحوه قرارگیری جنین عرضی هست و دو دور بند ناف دور گردن جنین و سر جنین هم چهار هفته جلوتر از سنش هست
وقتی که دو تا دکترم که یکی توی شهر خودمون بود و یکی شیراز این جریان رو فهمیدن گفتن امکانش هست که سونوگراف اشتباه کرده باشه پس ده روز دیگه میری پیش یک سونوگراف خیلی خوب و مجدد تکرار می‌کنی
من بخاطر اصرارهای مامانم با کلی نارضایتی رفتم سونوگرافی همون آقا
این آقای دکتر که خدا رو نمیشناخت و فکر نمی‌کرد خدا چقدر بزرگه وقتی فهمید که من سونوهای اصلی و همه سونوها رو پیش خانم … رفتم به من گفت خانم بچت سفالیک شده بند ناف دورگردنش نمیبینم و همه چیز اکی هست وزنش هم ۳۲۵۰
خلاصه طوری نشون داد که بچه من مشکلی نداره
من با تعجب گفتم یعنی چی دکتر یعنی میگید دو تا بند ناف باز شده گفت اره طبیعیه باز شده باشه …

تصویر
۸ پاسخ

ای خدا 🫠

خدارو شکر به خاطر سلامتی دختر قشنگت و سلامتی تنت🙏🙏🌷🌷

چه بی وجدان

هستن آدمهای بی وجدان
من بچه هامو سونوگرافی دکتر اسدی که واقعا بهش ایمان دارم
ان تی رو پیشش رفتم ولی انومالی یه سونو برام نوشته بود که منشیش گفتن نداریم و با بی ادبی رو خودم گوشی قطع کرد و همسرمم حضوری رفته بود ......
قرارداد با تکمیلی اینام اصلا نداره
خلاصه من رفتم یه جا دیگه
دوتا سونو دیگه رو هم همون درمانگاه انجام دادم که با بیمه تکمیلی حساب شه
هفته پیش یه خانمی توی درمانگاه منو سونو کردن خیلی بی ادب و پرو بهم گفتن بچت سرش بزرگه
منم خیلی پا پیچ شدم گفتن ن شاید من اینجوری حس میکنم و با بی احترامی گفتن خانم پاشو برو تمومه
من آمدم خونه نگران به همسرم گفتم اونم از من بدتر
خلاصه فرداش مجدد من رفتم برام سونو و نوار اینا نوشت و آزاد قرض کردم از کسی رفتم پیش دکتر اسدی
ایشون وقتی فهمیدن من چند سونو بعدی رو نرفتم پیشش ناراحت شدن و خیلی عصبی سرم داد کشید حقتونه میرین درمانگاه سوپروایزا سونو میکنن نگران میشین
خلاصه با خواهش اینا
دکتر اسدی گفتن سر بچه تو این سن بارداری معلوم نمیکنه دوراز جون مشکل داشته باشه من ان تی بهت گفتم سالمه تضمین میکنم
خدا خیرش بده خیالم راحت کرد
هنوز هستن دکتر های با وجدان
از خدا میخام نگهدارشون باشه

همه چیز ب خواست خداست♥️
خدا حفظ کنه دلربا خانوم رو واستون عزیزم 🥰

عزیزم من خودم اتاق عمل کار میکنم بچه هایی که عرضی هستن یا اینکه درشت هستن ممکنه لای رحم گیر بکنن و به سختی در بیان این طبیعی هست ولی بچه ها مشکلی ندارن .
اون فشار روی شکم هم میدیم که بچه راحت‌تر دربیاد.
اون استرسی که تو کشیدی مطمئن باش دکترت و پرسنل اتاق عمل هم بیشترش رو کشیدن.
خداروشکر که حال خودت و بچه ات خوبه.

عجب...
مگه میشه بند ناف باز بشه اونم دو دور

خدا روشکر به خیر گذشته
حتما صدقه و نذر بده به نیازمند

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین روزهای ابتدایی تولد
جیگرا اینم تجربه زایمان متفاوت من
پارت یک : من بارداری سختی داشتم اوایل که استراحت مطلق بودم بخاطر احتمال زایمان زودرس و داشتن انقباض و بعدشم پیچیدن بند ناف و نوار قلب ضعیف و ... تو تاپیک های قبلی توضیح دادم .
خلاصه من از هفته ۳۶ که دکتر بهم گفت بچه دیگه کامله شروع کردم به ورزش و پیاده روی و شیاف گل مغربی و پله و دمنوش ( هرکاری به ذهنتون برسه کردم ) ولی تا هفته ۳۹ حتی یک سانت هم باز نشدم . ولی یهویی هفته ۳۹ گفتن به زور شدی یک سانت و منم همش استرس داشتم چون بند ناف دور گردن بچم بود و نوار قلب هاش معمولا خوب نمیشد ( هفته ۳۶ دو روز بستری شدم بخاطر نوار قلب بد جنین )
هر دکتری بگین رفتم و هیچکس قبول نکرد زایمان من رو
من از اول فقط میگفتم طبیعی زایمان میکنم و از همه لحاظ خودمو آماده کرده بودم و یک درصد هم به سزارین فکر نمی‌کردم . مجبور شدم صبر کنم تا هفته ۴۰ تموم بشه ولی تموم شد و بازم دردا شروع نشد .
بیمارستان هفده شهریور مشهد که دولتیه گفتن هنوزم بستری نمی‌کنیم و تا هفته ۴۲ باید صبر کنی . من هرچی اصرار کردم بخاطر بند ناف و استرس خودم و اینکه وزن جنین داره بالا میره و من زایمان اولم هست( هفته ۳۸ بچم ۳۴۰۰ بود ) بازم قبول نکردن .
تا اینکه اتفاقی یادم افتاد قبلا پیش دکتر باقی زاده تو بیمارستان امام حسین مشهد که مخصوص نیروهای مسلح هست رفته بودم . با ناامیدی بهش پیام دادم که اگه فردا بیام منو بستری میکنی؟ و گفت آره 🥰
ادامه تاپیک بعد
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۵ ماهگی
مامان دل‌ربا👧🏻 مامان دل‌ربا👧🏻 ۲ ماهگی
پارت نهم تجربه زایمان
ببین شاید الان با خودت بگی هیچوقت یک دکتر برای ۵ میلیون پول سونو های بارداری این کار رو نمیکنه
ولی این دکتر دستگاهش و تشخیصش توی شهر حرف اول رو میزنه و این حرکت و تشخیص فقط و فقط بخاطر انتقام بوده
تا حالا شنیدید که میگن
اگر تمام دنیا دوستت باشن خدا نخواد نمیشه و
اگر تمام دنیا دشمنت باشن اما خدا یه چیزی رو برات بخواد میشه
من با تمام وجود این رو درک کردم…
هر دو تا دکتر من بر اساس حرف این آقای … به ظاهر دکتر خوب و قوی تشخیص دادن مشکل برطرف شده
و دکتر سزارین من آگاه نبوده و بدون آمادگی قبلی با همچین مسئله‌ای روبه رو شده
فردای عمل پرستار اومد پیشم بهم گفت میدونی خدا دو بار این بچه رو بهت داده
دیروز دکتر شکمت رو که باز کرد اول جفت اومد بیرون دکتر سر بچه رو نمیتونست پیدا کنه و بند ناف دور گردن بچه و …
خدا خواست فقط خدا خواست سالم بغلش بگیرم
این دلگرمی رو بهتون بدم که خدا از همه قدرتمندتر
خدا باید بخواد
اگر چیزی رو به دست آوردید بگید خدا داد و اگر به دست نیاوردید یا از دست دادید بدونید خدا نخواسته و خیریت داشته
من اون عمل سخت رو پشت سر گذروندم و بچم رو سالم بغل گرفتم چون خدا خواست
پس دلتون قرص باشه به همون کسی که حواسش به همه چیزی هست
ببخشید اگر دیر شد ارسال پارت ها و یا استرسی که بهتون دادم
خواستم بهتون بگم که بدونید خدا چقدر بزرگه و تا لحظه‌ی در آغوش گرفتن فرزندتون کنارتونه حتی اگر تمام دنیا نخوان 🌱🤍
سعی می‌کنم تجاربم توی دوران مادرانه هم باهاتون به اشتراک بذارم بخصوص مادران سزارینی
مامان نیلا و آنیل مامان نیلا و آنیل ۵ ماهگی
بیاید می‌خوام تجربه سزارین اورژانسیم رو واستون بگم من قبلاً یه سزارین داشتم ۷ سال پیش و این یکی سزارین اجباری بود ز هفته‌های بالا من انقباض داشتم که دکتر می‌گفت طبیعیه شیاف پروژسترون و آمپول پرولتون ستفاده می‌کردند این اواخر ضی روزها کمردرد کمی می‌داشتم که با استراحت خوب می‌شد36هفته و 4 روزم بود که این هفته‌های آخر خیلی احساس سنگینی می‌کردم اما اون روز از صبح که بیدار شدم مردرد داشتم و با استراحت خوب نمی‌شد تحمل کردم تا ساعت ۷ عصر دیدم فایده نداره رفتم زایشگاه بیمارستان نفت اول وقتی فهمید درد دارم گفت باید معاینه بشی معاینه‌ام کرد که خیلی برام دردناک بود من ۱۳ هفته هم یک بار معاینه شدم اصلاً درد نداشت اما این سری خیلی درد کشیدم و فکر می‌کنم به خاطر این بود که تورم واژن داره توی هفته‌های بالا و طبیعیه که معاینه درد داشته باشه خلاصه گفت که دهان رحم بسته است بهش گفتم احساس گرگرفتگی دارم و فشار خونم رو گرفت که ۱۶ روی ۹ بود بستریم کردن که فشار خونم رو کنترل کنم البته ان اس تی هم ازم گرفتن که یه دونه درد ثبت شده بود