تجربه زایمان سزارین
۲۳ دیماه ۱۴۰۳ساعت۴راه افتادیم به سمت بیمارستان ساعت۵و۱۰دیقه اینا رسیدیم رفتم تریاژ مامایی و کارای بستری رو انجام دادم بعد رفتم بلوک زایمان و اونجا مدارکو دادم و اتاق بهم دادن و اومدن ان اس تی وصل کردن ضربان قلب بچه اصلا خوب‌نبود و اومده بود پایین مامایی ک اونجا بود همش غر میزد منم استرس گرفته بودم تا اینکه سرپرستار اومد و گفت نه خوبه که مشکلی نداره و من خیالم یکم راحت شد اومدن بهم پک بیمارستان و دادن لباسارو پوشیدم و سوندرو‌وصل کردن دردش خیلی جزئی و قابل تحمل بود اصلا سخت نبود بعد ویلچر اوردن و بردنم اتاق عمل حدود ۵دیقه منتظر نشستم و دیدم گفتم مریض فلان دکتر و دکترمو اونجا دیدم نیشم باز شد استرسم کلا رفت

۴ پاسخ

کدوم بیمارستان رفتی

چند گرفتن ازت

براتون روکش توالت فرنگی این چیزا دادن

گلم پک بیمارستان بهتون چی دادن

مقالات مرتبط

شیر دادن به نوزاد، آموزش روش صحیح شیر دادن به بچه
شیر دادن به نوزاد، آموزش روش صحیح شیر دادن به بچه
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
ضربان قلب پایین در بیماران کرونایی
ضربان قلب پایین در بیماران کرونایی و درمان آن

سوال های مرتبط

مامان 𝙆𝙞𝙖𝙣👶🏻🫀 مامان 𝙆𝙞𝙖𝙣👶🏻🫀 ۲ ماهگی
تجربه۱( زایمان طبیعی و سزارین):🙂🖤
روز شنبه ساعت ۷صبح بیدار شدم که برم تریاژ مامایی برای بستری رفتم اونجا با خوشحالی بستریم کنن یه نوار قلب گرفتن و معاینه شدم بهش گفتم چند سانتم گفت هنوز دو سانتی گفتم وای چیکار کنم میگه نگران نباش بستریت میکنن ۴۰هفته و شش روز بودم اونجا یه چند تا سوال پرسید بیماری خاصی چیزی نداری گفتم نه بعد زنگ زد اونجا به یه خانمی گفت ویلچر بیارین ببرین برا زایمان طبیعی خیلی خوشحال با ذوق و شوق داشتن منو میبردن شوهرم دستم گرفته بود یکم استرس داشتم مامانمم بود بردن منو زایشگاه نزاشتن با شوهرم خدافظی کنم بردن منو داخل یه اتاقی بهم لباس دادن یه دختر دانشجو اومد لباس بهم داد بهم گفت بگیر اینو بپوش پوشیدم ساعت ۹صبح شده بود یه اتاق بود که اونجا قرار بود زایمان کنم گفت برو رو تخت نوار قلب بگیرم نوار قلب بهم وصل کردن از ساعت ۹صبح تا ۱۲و نیم بهم وصل بود دیدم دکتر با پنج تا دانشجو دوتا پسر سه دختر اومدن دکتر اومد جلو اون دوتا پسر منو میخاست معاینه کنه گفتم تورو خدا نکنین من نمیزارم خیلی زشت بود اصلا حالم بد شد دیگ بود بزنم زیر گریه ساعت ۱شد برام ناهار اوردن سوپ بود مزه گندی میداد
ادامش تاپیک بعد...
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام ۳ ماهگی
تجربه سزارین 2#
رسیدیم. بیمارستان من خیلی استرس داشتم. رفتم. بلوک. زایمان رفتم. پذیرش مدارک رو. دادم. و گفت برو دراز بکش بیام انقباض هاتو. چک. کنم رفتم. دراز کشیدم گفت هروقت شکمت سفت شد بهم بگو من ساعت بگیرم دیگه دید خیلی تند تند شکمم مگیده و درد دارم گفت شلوار تو. دربیار معانیه کنم معاینه کرد گفت یک سانت باز شده رفت زنگ زد به دکتر بخش بالا باهم حرف که زدن قط کرد گفت لباستو. غوض کن میری اتاق عمل منم که استرس گرفته بود سریع دو تا پرستار اومدن کمک لباس عوض کردن سوند وصل کردن واسه سرم هم وصل کرد دیگه خلاصه رفیتم رو ویلچر برفتیم اتاق عمل.......
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان اهورا💙 مامان اهورا💙 ۲ ماهگی
❗️❗️❗️❗️❗️تجربه زایمان ❗️❗️❗️❗️❗️قسمت اول
روز ۱۸ ام که شب شد ساعت ۱۲شب به بعد دردای خفیف پریودی داشتم که وقتی اولش تایم گرفتم تقریبا هر ۸ دقیقه بود. تا ۶صبح تو خونه موندم تحمل کردم چون خداییش هم خیلی نبود.
بعد رفتم بیمارستان معاینه و ان اس تی و سونوگرافی و بالاخره ساعت ۳ با ۲ سانت منو بستری کردن.
دردا زیادتر شده بود ولی باز میشد تحمل کرد. رفتم بلوک زایمان و انژیوکت وصل کردن و لباس دادن گفتن بخواب ان اس تی بگیریم. اینم بگم کللللل تایمی که اونجا بودم یسره ان اس تی میگرفتن.
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان kochak مامان kochak ۶ ماهگی
ادامه تجربه زایمان بیمارستان رضوی

خب دیگ لباس پوشیدم وفرستادنم زایشگاه یه تخت دادن گفتن دراز بکش آن اس تی رو وصل کردن یه خانم دیگ انژیکت وصل کرد یه نفر دیگه یسری امضا ازم گرف باز یه نفر دیگ اومد چندتا آموزش مثلا قبل زایمان بهم گفت از اخرم بدترین تیکه ش یه نفر اومد سونداژ کرد ببین دردش کم بود قابل تحمل بود خب ولی حسش خیلی بد بود خیلی تا قبل سوند اصلا استرس نداشتم ریلکس بودم بعدش یجوری بود اصن همش احساس دشویی داشتم کلا آرامش مم بهم زد دیگ دراز کشیدم تا ساعت ۱۲ بازم انتظار ینی اخلاق پرسنل عالی امکانات عالی ازهمه نظر ولی هر مرحله خیلی طول مکشید کلافه میشدم ۱۲صدا زدن ببرن اتاق عمل بین راه با ویلچر که میبردن همراهم صدا زدن شوهرم ومادرم اومدن تفلیا از صب علاف دیگ باهام تا طبقه اول آمدن که اتاق عمل بود اونجا ازم خداحافظی کردن منو بردن داخل اتاق عمل اونا بیرون موندن‌....‌
ادامه دارد
مامان نفس خانم🌰❤️🩷 مامان نفس خانم🌰❤️🩷 ۱۱ ماهگی
پارت2
ازام نوار قلب گرفتن حدود تا ساعت نه طول کشید دوتا نوار قلب انجام دادن بعد انتقال ام دادن اتاق دیگه که اونجا به هم دوتا سرم وصل کردن دوباره نوار قلب ساعت که گفتن ثبت کنن 22/30دقیقه بود مامان شوهرم بابام آبجی هم بیرون منتظر بودن وقتی سرم آخری وصل کردن شکم احساس کردم سفت شده یه طرف اش بچه ام خودش صفت کرده بود🥹🥹🥹بعد پرستار گفت می خواهد ببر بیاد ببردیگه دکتر اومد گفت سوند وصل کنید من گفتم اول برم سرویس بعد اتاق کناری من هم داشت زایمان طبیعی انجام می دادصداش می اومد که بچه اونم 00/10دنیا اومد رفت سرویس اومد بگم که سوند وصل کردن اصلا دردی نداشت فقط یه کوچلو می سوزه اگه نفس عمیق بکشی بعد من سوار ویلچر کردن امضا گرفتن روی الگو پلاستیک کشیدن من با خنده از اتاق مامای خارج شدم به سمت اتاق عمل اصلأ استراس نداشتم خانواده که دیدم بیرون بودن وخاله دختر خاله ام اومده بودن در اتاق عمل با شوهرم عکس گرفتیم وارده اتاق عمل شدم
مامان 💜melorin مامان 💜melorin ۴ ماهگی
تجربه زایمان
پارت ۱# خب دکترم بمن گفته بود ۷ صبح بیمارستان باشم سزارین اختیاری بودم ۷ صبح رسبدم بلوک زایمان دیدم ۴ نفر دیگم منتظرن پذیرش بشن دو ساعتب منتظر بودم تا لباسامو عوص کنن و پذیرش کنن بعدش آزمایش ادرار و خون و رو تخت دراز کشیدم سرم و بقیه چیزا رو بهم وصل کردن استرس کل وجودمو گرفته بود البته چون خیلی معطل شدم بیشتر استرس داشتم اومدن بعد دو ساعت ک شده بود حدودای ساعت ۱۰ بهم سوند وصل کردن وای بگم ک خیلی دردش بد بود من ک خیلی اذیت شدم حدودای ۱۱ اومدن منو بردن گذاشتن در ورودی اسانسور ک منو ببرن اتاق عمل خلاصه نیم ساعتم اونجا منتظر بودم از سرما و درد سوندم تموم جونم میلرزید
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رستا👧🏻🌼 مامان رستا👧🏻🌼 ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان
روز هیجدهم پنج صب بیدار شدم رفتم حموم بعد آماده شدم ساعت شیش راه افتادیم منو همسرم و مامانم و آبجیم هفت رسیدیم بیمارستان کارای پذیرش و کردیم از بلوک زایمان اومدن دنبالمون رفتیم بالا با همشون روبوسی کردم رفتم داخل لباس اتاق عمل پوشیدم دراز کشیدم آنژوکت وصل کردن آمپول بتا هم بهم زدن سوند رو نذاشتم وصل کنن گفتم بعد بی حسی
ساعت یه رب به ده از اتاق عمل زنگ زدن با تخت بردنم بیرون همسرم و مامانم اینا پشت در بودن همگی با آسانسور رفتیم اتاق عمل تا ده و بیست دقیقه تو ریکاوری منتظر بودم بعد بردنم اتاق عمل اونجا چند نفر کار های بی حسیمو سوند رو انجام دادن خیلی مهربون بودن دکتر مهربونمم اومد بی حس کامل نشده بودم دکترم با یه چیزی خط میکشید ولی من حس داشتم گفتم خانم دکتر من کامل حس دارم یهو یه آمپول زدن به آنژیوکتم گفتم این چیه آقاهه گفت خواب مصنوعی یهو حس میکردم تو خوابم حس میکردم یکی از وسیله های اتاق عملم🤣 صدای دکترمو خیلی بم شنیدم گفت چه نازه صدای گریه ی دخترمم شنیدم ولی همچنان فکر میکردم یکی از وسیله های اتاق عملم😂 یهو یه صدایی میشنیدم که ناله میکرد پس دختر من کو چشممو به زور باز کردم دیدم دهن خودمه داره میگه دختر من کو🥺 دخترمو برده بودن ان آی سیو هی از پرستاری که پیشم نشسته بود میپرسیدم چه شکلی بود میگف خیلی ناز بود بعد اومدن ببرنم بخش آروم شکممو فشار دادن درد نداشت ولی نمیدونم چرا داد زدم😂 بعد بردنم بخش از ریکاوری اومدم بیرون آبجیم و مامانم اونجا بودن همسرم دسته گل دستش بود هی میبوسیدن منو بردنم بخش لباسامو عوض کردن تمیزم کردن همش نگران دخترم بودم همسرم گف الان میارنش رفته بود ازش عکس گرفته بود هی میبوسیدم عکسشو بعد نیم ساعت آوردنش بهترین لحظه زندگیم بود دیدنش😍
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان mahi مامان mahi ۳ ماهگی
پارت دوم زایمان
ساعتای ۵ صبح بود ک دردام حدودا فاصلش شده بود ۶،۷دقیقه و خیلی دلپیچه و استرس داشتم
شوهرمو بیدار کردم گفتم پاشو بریم بیمارستان میترسم
بعد ک رسیدیم بیمارستان معاینم کردن و گفت ک ۴سانت و نیم باز هستی و باید بستری شی
ب دکترمم زنگ زدن اطلاع دادن و درخواست ماما خصوصی و اتاق ال دی ار کردم و رفتم با شوهرم خدافظی کردم
بعد تا کارای بستری رو انجام دادن و لباس عوض کردم و صبحونه خوردم و سرم بهم وصل کردن و منتظر موندم تا ماما همراهم بیاد و تواین فاصله ان اس تی ازم گرفتن
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان حسنا مامان حسنا ۲ ماهگی
تجربه سزارین پارت 1
دکتر بهم گفت شب برو بیمارستان بستری شو فردا صبح عملت میکنم.منم رفتم بیمارستان پرونده تشکیل دادم بعد بهم لباس دادن پوشیدم و آنژیوکت رو وصل کردن یکم درد داشت مثل آزمایش خون بود دردش.
بعدش نوار قلب گرفتن ازم.گفتن از ساعت 12 شب ب بعد هیچی نخورم.صبح عمل اومدن بهم سرم وصل کردن و بعدش ک تموم شد لباس اتاق عمل رو پوشیدم بعد اومدن سوند وصل کنن ک اصلا درد نداشت حقیقتا من میترسیدم از سوند ولی هیچ دردی نداشت یکم حس چندشی بود ولی درد نداشتم.
بعدشم نشوندنم رو ویلچر بردنم اتاق عمل و دکتر اومد بی حسی رو بزنه دکتر بی‌حسی مرد بود و اینم درد زیادی نداشت از آمپول زدن هم دردش کمتر بود.بعد یه دقیقه پاهام گرم شد و دکترم اومد ک کار رو شروع کنه من حالت تهوع بهم دست داد و استفراغ کردم یذره.
یکمم نفس تنگی داشتم ک بعدش برطرف شد.حین عمل هم چندتایی آمپول از طریق آنژیوکت بهم زدن ک نفهمیدم چی بودن حین عمل هم هیچ دردی نداشتم.سر یه ربع بچه دنیا اومد و دو دور بند ناف پیچیده بود دور گردنش🥲دکتر نشونش داد بهم و بردن ک لباساش رو بپوشند. بعد پرستار آوردنش کنار صورتم و چسبوندش بهم تا عمل تموم شد بعدشم بچه رو دادن دستم گفتن بگیرش و بردنم ریکاوری.همونجا بهش شیر دادم و شیرم خیلی خیلی کم بود اونم همش مک میزد.یه 45 دقیقه ریکاوری بودم بعد بردنم بخش و بچه رو گرفتن ازم گذاشتن رو تخت خودش و دوتا ماما اومدن داخل و گذاشتم رو تخت خودم و بدنم رو با دستمال مرطوب تمیز کردن زیرم هم یه چیزی مثل تشک پلاستیکی پهن کردن و پوشک گذاشتن واسم و لباسم رو عوض کردن و رفتن.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان رادمان مامان رادمان ۱ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین پارت دوم
رفتم‌مطب دکتر گفت بخاطر اینکه اسهال شدی خطرناکه
نمی‌تونیم تا ۳۸ هفته صبر کنیم
باید بچه رو بیاریم بیرون
۳۷ هفته و یک روز رفتم بیمارستان
ساعت ۲ بستری شدم ساعت ۴ و ربع پسرمو بدنیا اورد😍
خب از سزارین بگم
یکم وارد جزئیات شم😅
اول که اومدن آزمایش گرفتن ازم
بعدش آزمایش ادرار گرفتن
سوند وصل کردن
زیاد سخت نبود باید شل میگرفتی که دردت نیاد
بعدش همش حس دسشویی داشتم😅
بعدش اومدن ضربان قلب نینی رو چک کردن
و رفتیم سمت اتاق عمل 🥹
اولش یکم استرس داشتم بعدش که دکترمو دیدم یکم خیالم راحت شد
اونجا به دکترم گفتن که nst زیاد خوب نبود
پروتئین هم داشتم دفع میکردم
دکترم گفت نگران نباش سریع نینی رو میاریم بیرون
مامان Amir hafez مامان Amir hafez ۹ ماهگی
تجربه زایمان پارت سوم
بلاخره یک ساعت تو حیاط بیمارستان الکی چرخیدم شوهرمم که خیلی ریلکس کیکو ابمیوشو میخورد واقعا دلم میخواست خفش کنم بعد یک ساعت بهم زنگ زدن رفتم داخل بخش زایشگاه لباس بهم دادن پوشیم رفتم داخل اتاق اونجا بهم گفتن دراز بکش دستگاه قلب برای بچه گذاشتن رو شکمم بهم گفتن صاف دراز بکش اصلا ب پهلو نشی واقعا سخت بود برام بهم قرص زیر زبونی دادن بعد قرص نیم ساعت گذشت دردام پنج دقیقه ب پنج دقیقه شد واقعا سخت بود روی تخت برام بازم مجبور بودم تحمل کنم تنها بودم و فقط تنها چارم این بود ب بعد زایمان فکر کنم ساعت نزدیک یک ظهر شد دوباره اومدن معاینه کردن وای نگم براتون با دردی که داشتم واقعا سختم بود بازم میگم همه مثل هم نیستن خیلیا اونجا می اومدن نیم ساعت بعدش قشنگ راحت زایمان میکردن حتی همون معاینه هم براشون راحت بود
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان حنا مامان حنا ۴ ماهگی
#تجربه زایمان ۲
برای۱ابان وقت عمل داشتم
شب قبل رفتیم بیمارستان تشکیل پرونده دادم اتاق خصوصی رزرو کردم آزمایش دادم و آمدم خونه چون دکترم ظهر میومد برای عمل بهم گفتن تا ۲ـ۳شب هرچی بخوام میتونم بخورم ولی بعدش هیچی
دیگه از بیمارستان رسیدم خونه کارام کردم وسایلم آماده کردم حموم رفتم ولی اینقدر استرس داشتم که تا صبح خواب نرفتم دیگه ساعت ۹حرکت کردیم سمت بیمارستان بخاطر بی خوابی هم سردرد داشتم
رسیدیم بیمارستان اتاق و وسایل بهم تحویل دادن اومدن فشارم گرفتن فشارم پایین بود بهم سرم وصل کردن دیگه ساعت ۱اومدن بردن اتاق عمل
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان عزیزکم🫀 مامان عزیزکم🫀 ۱۱ ماهگی
تجربه زایمان ۲:
منم‌ همینجوری آبریزش کم داشتم پد عوض میکردم.
تو اورژانس مامایی معاینه شدم یهو کیسه آبم کامل ریخت بیرون ۲ سانت بودم پذیرش شده وسایل رو تحویل دادم لباس عوض کردن رفتم بلوک زایمان ان اس تی اینا گرفتن شد ساعت ۲ ظهر.یکم کاهش حرکت داشتم دکتر اومد دوباره معاینه کرد گفت همون دوسانتی ولی همچنان آب میرفت ازم یه سره آب میرفت ولی آب سبز رنگ شده بود دکتر گفت جنین مدفوع کرده گفت دوباره آن اس تی بگیرن دوباره آن اس تی رو تکرار کردن منم همینجور ترشح سبز ازم میرفت ولی یکم دردام شدت گرفته بود دکتر آن اس تی رو دید گفت جنین به درد واکنش نشون میده افت ضربان داره دیگه کارامو کردن رضایت نامه ابنا امضا کردم سوند اینا وصل کردن لباس سزارین پوشیدم رفتیم سمت اتاق عمل برای سز اورژانسی.ساعت ۳:۴۵ دقه وارد اتاق عمل شدم.تا کارامو کردن یه چیزایی به پاهام وصل کردن به دستم فشار سنج اینا وصل کردن آمپول بی حسی رو زدن ساعت شد ۴ و ۴ عمل شروع شد😍 همش استرس آمپول بی حسی رو داشتم ولی هیچ چیز مهم و قابل اهمیتی نبود 😐یکمم استرس بی حس نشدن داشتم و همش میگم وای نبرید ها من بی حس نیستم🤣🤣
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 💙Miran💙 مامان 💙Miran💙 ۲ ماهگی
سلام من اومدم با تجربه زایمان(سزارین)پارت۱
اول از اینکه من بیمارستان تخت جمشید زایمان کردم و خیلی راضیم از بیمارستان دکترمم رقیه عیدی بود که ۶تومن زیر میزی دادم بیمارستان هم بیمه تامین اجتماعی قبول نمی کنه که ازاد حساب شد ۲۴تومن شد
اول که رفتم مارو فرستادن بلوک زایمان من تنها رفتم تو نامه سزارین دادم و برگه بستری دادن همسرم رفت کارشو انجام داد و من رو بردن تو لباسام رو عوض کردن و فشارم رو گرفتن و صدای قلب بچه رو گوش دادن بعد اومدیم من و همسرم امضا ها رو زدیم و منو بردن برای ان اس تی و انژوکت زدن بعدش اومدن برای سوند ک من گفتم دکترم گفته بعد بی حسی بزنید که قبول نکردن و زدن اصلا درد نداشت گفت لیدوکائین زیاد زدیم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان معجزه خدا مامان معجزه خدا ۱۲ ماهگی
تجربه زایمان :
سلام من تازه الان وقت کردم بیام آنقدر که درگیر بودم ،خوب من ۵ اسفند زایمان کردم بیمارستان محب کوثر سزارین، اول که رفتم وارد بلوک زایمان شدم اخرین‌سونو و سونو انتی گرفتن ازم و تمام آزمایش هام کل بارداری ،گروه خونی و …بعد لباس دادن بهم ظرف دادن برا نمونه ادرار ،بعد آنژین کت زدن بهم و منتظر موندم تا نوبت عمل ام بشه دراز کشیدم ،سرم وصل کردن ،nstگرفتن ،بعد ساعت ۱۲ صدام کردن که آماده باشم ،اومدن سوند وصل کردن درد داشت به نظرم و تو بیحسی گفت نمیشه چون قبل باید وصل کنیم بهت وقت نداریم ،خلاصه تا بی حس بشم درد سوند داشتم مثل عفونت ادراری بود دردش ،بعد رفتم اتاق عمل از کمر بی حس کردن اون درد نداشت چن ثانیه بود کلا ،بعد به ثانیه نشد داغ شد کمر به پایین، بعد خوابیدم رو تخت و دستگاه فشار ،وصل کردن و سرم بهم ،دیگه کلا نمیفهمیدم هیچی …
ادامه ….
مشاهده ۴ پاسخ دیگر