۱۶ پاسخ

عزیزم‌من‌یه دختر عمه صبور دارم‌الان‌بچش دو سالشه میگفت خیلی خودمو‌کنترل میکنم عصبانی نشم اما اخر پسرم منو به نقطه جوش میرسونه ادم نمیتونه بگه اعصاب نداری بچه نیار تا توی اون موقعیت نباشیم درک نمیکنیم طرف مقابل رو

منم یه پسر چهار ونیم ساله دارم فوق العاده شلوغ، تا حالا یبار نزدم نه من نه شوهرم، خیلییی اذیت میکنه یوقتایی داد میزنم اونم یواش، پرستار داره، صب تا ظهر میاد خونه کمک من، همیشه میگه خیلی صبوری زن و شوهر، میگم بچه ها گناه ندارن تو آپارتمان چجور انرزی شون خالی بشه، زمان ما کوچه میرفتیم صدتا دوست و رفیق داستیم، این فقط چسبیده بمن و باباش،

منم یه پسر بچه دارم ۵سال ونیم وقتی به یه چیزی گیرنده دیگه ول ون نیست یا باید بزارم به حال خوش گریه کنه محل نزارم بهش یا دعوا و یه کمکی چیزی بهش بزنم یا که همون موقع بع حرفش کنم گاهی چاخان هم بکنم جواب نمیده
البته همه راه ها رو میرم اگه درست نشد کتک گزینه آخره 🥴🥴

ولی واقعا چه تاپیک خوبی زدی آدم به خودش میاد بیشتر حواسش جمع کنه و خودش کنترل کنه با این همه فشارهای عصبی

هرکس بچه شو بزنه احمقه دیوونس

هیچ توجیح و دلیل نداره بجه معصوم و کتک بزنی

ای وای🥹🥹🥹

یاخدا فکرکن محیط عمومی اینه توخونه چین

چقدددد دلم به حال بچه این پدر مادرا میسوزه ایندشون سوخته اینا

این سن یکی از بدترین دوران سخت تربیتی بچه س
لجباز و گریه رو و بد اخلاقند بچه‌ها در این سن

میمونا فقط ساختن بچه رو‌بلدن خاک برسرشون

دلم براش کباب شد

طفلک بچه بعضی پدر مادرا حرص خودشونو سر بچه بیچاره خالی میکنن ☹☹

پشمام چ مرگش بودههههه مرتیکه بی فکر...

منم یه ۴/۵ ساله دارم پوستمونو کنده
گاهی فقططط با یه کتک کوچک درست میش

حالا این بچه بزرگ میشه و پدر پدر مادرشو درمیاره.

اخی طفلک بچه

سوال های مرتبط

مامان خرسی🐻🍯 مامان خرسی🐻🍯 ۶ ماهگی
خانم ها، شما وقتی از دست خانواده شوهرتون ناراحتین، ناراحتیتون رو چجوری ابراز میکنید؟ من مادرشوهرم رو دوسش دارم، دیروزم کلی زحمت کشید آش دندونی درست کرد برا بچم، همش هم میگه بچه رو بذارین پیش من کاری چیزی دارید برید بیرون، دیروز بعد از مدت ها بچمو گذاشتم، به خواهرشوهرم تاکید کردم از این آش به بچه ندین،همش حبوباته دلدرد میشه، کلا ۲ ساعت با شوهرم رفتیم و اومدیم،مادرشوهرم برگشت گفت از این آشه یکم بهش دادم دوست داشت بازم بخوره، ولی زیاد ندادم، خودش میگفت یه قاشق چایخوری، بعد از ظهر شد یهو بچه خیلی بی دلیل شروع کرد به گریه شدید، گفتم شاید دلدرد شده، یکم عرق نعناع تو آب حل کردیم با یه ذره نبات دادیم بهش آروم شد، دم غروب خوابید، به باباش گفتم یه سر بریم تا سر کوچه لباس فروشی لباس تو خونه نداره دو تیکه لباس براش بگیرم، این یکی یه ساعت هم نشد، برگشتیم خواهز شوهرم بدو بدو اومد گفت میخواستم بهتون زنگ بزنم بچه داره گریه میکنه آروم نمیشه، رفتم بچمو دیدم بغلش کردم اصلا رفتارش عادی نبود، نمیدونم ترسیده بود، زیاد گریه کرده بود، عین تیک عصبی سرش رو سریع تکون میداد، حالا نگو خاله شوهرم با خانواده اش اومده بودن خونه مادربزرگ شوهرم که باهم همسایه دیوار به دیوارن، خاله بچه رو برده خونه مامان بزرگ، بچه هم اونجا خودشو پیش ۴ نفر که نمیشناسه دیده ترسیده، از دیروز اصن به این فکر میکنم که چرا بچمو در حد همون دو سه ساعت هم تنها گذاشتم ناراحت میشم، عاخه بچه ای که غریبی میکنه اینقد یهویی که همه چی براش عادی نمیشه، خودشونم میدونن این بچه غریبی میکنه، میخوان محبت کنن، ولی بدتر اذیت میشه آدم
مامان محمد مهدی و هانیسا مامان محمد مهدی و هانیسا ۹ ماهگی
سلام مامانا

امروز داشتم پیام های بخش های مختلف رو میخوندم دیدم خیلی از مادرا از تربیت بچه ناراضی آن

جالبه که از دست بچه خسته شده بودن

بچه آینه رفتار پدر مادره


امروز ی جا خوندم که تا سه سالگی بچه خیلی مهمه
اینکه کلی بغل بدی بچه و پدر همون قدر عشق بده به بچه که مادر میده هرچی می‌خواد براش فراهم باشه خیلی زود چون اصلا تا نزدیک دوسالگی نمیشه به بچه فهموند صبر و نظم چی هست و از ۱۸ ماهگی باید شروع کرد یاد دادن بهش


البته که هروقت جایی مطلبی راجع ب تربیت بچه خوندم مهم ترین رکن الگوی مناسب بودن بود بعد روش های تربیتی
مثلا وقتی خود آدم داد میزنه یا لجبازه نمیشه ب بچه گفت تو نباش اون قبل اینکه تو بخوایی چیزی بگی از رفتارت یاد گرفته

پس اول رو خودمون باید کار کنیم
درضمن وقتی عصبانی و خسته شدی حتی خواستی داد بزنی سر بچه یادت باشه اون تنها ‌پناهی که داره تو و پدرش هست

من مادر خوبی نیستم ولی میخوام تغییر کنم و بهترین خودم برای بچم باشم از همین امروز و همین لحظه

بچه هایی شاد خوشحال و باهوش میشن که توی بغل همچین آدمی بزرگ میشن نه ی آدم عصبی و ناراحت