۱۱ پاسخ

باید سر بچه رو‌به چیزی گرم‌میکردی
یا میبردیش تو‌اتاقش بخابه
بنظر من پاتوق مرد باید خونه اش باشه
البته ایشونم باید خستگی های نه ماه بارداری و‌شش ماه بچه داری شمارو درک‌کنن
به هر حال صحبت کردن همیشه دوای درده

توی این روزا سرد حال رابطتون گرمِ گرم باشه♥️

یعنی چی برای بچه ضرره
خب بچه رو با فاصله‌ی دور بخوابون
اینجوری زندگی رو تلخِ شوهرت و خودت نکن
اینکه هرکار بخواد بکنه بگی نکن بچه فلانه نکن برای بچه ضرره
و کلا بچه رو به شوهرت ترجیح بدی
باعث فاصله و سردی بینتون میشه

خب خواهرم وقتی میگی فوتبال مورد علاقه‌اش چرا گیر دادی بهش

نی نی میبردی اتاق اونم فوتبالشو میدید یا همه پیش هم بودید نی نی یه جوری میذاشتی که تی وی نتونه ببینه

عزیزم ن فقط شوهرت
شوهرمنم اینجورهه صبح تا شب خونس بهش میگم لااقل زباله روبزار بیرون یا....هی میگه خستم صبخ تاشب ازخستگیا بچه داری و....حرف میزنم گوش نمیده میگه منم خستم بااینکه بیکاره حتی بچه روبازی نمیده ونه میگیره همشش من

اشتباه از شماس عزیزم میتونم بگم ک شما سر یه چیز دیگ بهش لج داشتین با اجازه ندادن ب این کار یجوری میخواسی عصبانیتت خالی کنی میفهممت من خودم اینطور شدم
بعد من دختر با فاصله یک متر از تلوزیونه مثلا یه بالشت خیلی بزرگ میزارم جلوش دیگ نمیتونه نگاه کنه

چقد حساسی بابا
خب بچه هم یکم ببینه
این همه بچه با تلویزیون بزرگ شدن،مشکلی پیش اومد
والا منم قبلا خیلی میگفتم وای تلویزیون نبینه وای خوب نیس و فلان
ولی الان از بس اذیت میکنه دیگه خودم یکم تلویزیون روشن میکنم بلکه سرگرم بشه

عزیز کار اشتباهی کردی،از خدا بخواه که همسرت بعد از سر کار میاد خونه کنار تو و بچش میمونه حالا در کنارش یک فوتبال هم می بینه،بعضی از مردا سرشون جای دیگه ای گرمه،زن و بچه اهمیت ندارن،ما کلا خانواده فوتبالی هستیم،الانم داریم فوتبال می‌بینیم البته با مهرسانا جون و باباش

باید دم شوهرت رو داشته باشی بعدخواسته ات رو عنوان کنی

ای تو روح این مردا

خب چکارش داری
میزاشتی نگا کنه.منم بچم اندازه شماست خودم تلوزیون نگا میکنم شوهرمم نگا مبکنه البته بچمونو سرگرم میکینیم نمیزاریم زیاد نگا کنه

.....تو این فوتبال.

سوال های مرتبط

مامان آرکان مامان آرکان ۶ ماهگی
نرگس نرگس قصد بارداری
نمی‌دونم چرا انقد ترسو شدم🥹
سر پسر اولم خیلی دل و جراتم بیشتر بود با اینکه سنم کمتر بود اما الان سر سید محمدجواد همش میترسم
بغل کسی نمیدمش میترسم بیوفته بیرون نمیرم میترسم مریض شه الآنم ک با همه این اوصاف ویروس گرفته و مریضه میترسم پوآر بینیش کنم همش میگم مغزش طوری نشه
می‌دونم عقلانی نیست ولی دست خودم نیست 😮‍💨
بعد از زایمان افسردگی گرفتم همش ب شوهرم گفتم یجا بریم حتی مسافرت کوتاه حتی ۱روزه الان طوری شدم ک بهم میگه بریم دیگه حال ندارم برم بهش میگم نمیام قبلاً سر پسر اولم هم افسردگی گرفتم چندسال درگیرش بودم نمی‌خوام دوباره درگیر بشم
از دست شوهرم خیلی عصبیم خودم و می‌شناختم بهش گفتم نمی‌خوام دوباره برام تکرار بشه تا حالم بد نشده بریم تا بچه کوچیکه
ولی طبق معمول کارش اولویتشه احساس می کنم تو ۱۰۰درصد زندگی شوهرم ما ۱درصدم نیستیم
واقعا حس میکنم مثل تایم اضافه فوتبال ما براش وقت اضافه ایم
امروز از صبح نشستم تا غروب ک بیاد خونه غذا نتونستم بخورم همش بچه جیغ میزد مریضه فقط باید راه میرفتم الان ب بدبختی رو پام خوابید ولی باباش حتی زنگ نمیزنه بپرسه بچه آروم شد
عصری اومد دوساعت سریع رفت گفت سرمون شلوغه😮‍💨
واقعا دلم گرفته وگرنه من اصلا آدم دردودل نیستم