خسته شدم
هم از مادربودن
هم از خانوم خونه بودن
هم از زندگی
کلا از همه چی
خونم شده طویله انقده بهم ریزه
یک هفتست بردیا رو از شیر گرفتم
اصلا نمیگه شیر میخوادااااا
ولی سرما خورده شدیدا
۴ شب تب کرد و بیدار بودم بالا سرش
الانم ک تبش خوب شده فقط یه سر گریهههههههه
دیگه کلافه شدم بخدا
دیگه بریدم😭
راهی نداره از گریه هاش خلاص بشم؟
خیلی اذیته هم خودش هم من
ب حدی ک صداش گرفته
خودمم رژیم رو شروع کردم سه بار از صبح چشمام سیاه شده خورد زمین
دفعه سوم از پله افتادم سرم خورد ب سرامیک یکم شکسته🫠🫶🏻
عکس کاملا بیربط

چرا همش باهم خب میزاشتین کامل عادت کنه بدون شیر بعدا رژیم میگرفتین اینطوری براتون جونی نمیمونه ک ب بچه و خونه برسین

اشتباه کردی همه کارها رو با هم داری انجام میدی .رژیم غذایی اونم اینقدر سخت که فشار بهت اورده اعصابتو خیلی بهم میریزه . اون بچه ی طفل هم مریضه و هم شیر که مایه ی دلخوشیش بوده ازش گرفته شده و عزادارشه و هم احتمالا یه مامان عصبانی و بیحوصله داره
اگر میتونی رژیمتو کمی دیرتر شروع کنه که به روح بچه اسیب و استرس نرسه . ممکنه باعث گوشه گیری یا افسردگی بچه بشه

شاید سیر سیرش نمیکنی . هردفعه دم خوابیدنش ی کیکی بیسکویتی حتما بش بده بخوره . سیب زمینی هم سرخ کن بذار جلو چشمش هر دفعه بره برداره بخوره .

تو چه رژیمی گرفتی اینجوری میکنه باهات؟منم رژیمم و هم هنوز شیر میدم به دخترم اما به مرحله غش هیچ وقت نرسیدم
ببین منم ماه گذشته و همین دو هفته پیش همین حالت تو رو داشتم هر دو همزمان هم مریض شدیم ماه گذشته که هر دو تب و منم نمیتونستم تب بر قوی بخورم.و تازه داشت غذا خوردنش خوب میشد که دوباره مریض شد.ایکاش یه روز مامانت یا خود همسرت مسولیت پسرتو قبول کنن و تو یکم آزاد بشی
حتی دو ساعت شده فقط بخواب

وای دقیقا درکت میکنم

منم مثل شما خسته ام از بچه مدرسه ای از دوقلو داری از درد پریود از بی برنامه گی و اعصاب خوردکنی شوهر از شب از روز اصلا دوست دارم بذارم برم اما نمیدونم کجا چشام باز نمیشه از گریه

منم عزیزم شرایط تورا دارم مشکل اعصابم دارم دارو میخورم همش تو چرتم بچه هم تو سرو کلم خونه هم ریخت وپاش شب ک خوابید دیگ کارامو میکنم