۷ پاسخ

این سرماخوردگی ها و ویروس ها بچه رو بیحال و بهونه گیر میکنه..انشالله که بهتر بشن

من ی پسر مدرسه ای دارم ی همسن دختر شما کارای دخترم هزار برابر بیشتر از پسرمه بیشتر نگران درس و مدرسشم ولی دخترم هزار تا فکرو کار داره اصلا قابل مقایسه نیست کاراشون

واااای خیلی این اضطراب جدایی بده دختر من که از صبح وقتی بیدار میشه چسبیده به تا وقتی که بخوابه یعنی ناهار و شام و تمیزی خونه وقتی خوابه انجام میدم وقتی بیداره هیچی

من دخترمو عادت دادم ک پیش مامانم بمونه میزارمش پیش مامانم ازصبح تاشب میرم خونه ام کاراموانجام میدم بازبرمیگردم گندم پیش مامانم خیلی ساکت ترمامانم میگه وقتی خودم هستم همش اذیت میکنه میگه بغلم کن اما من نیستم بااسباب بازیاش بازی میکنه

دختر منم فقط به من میچسبه پیش باباش نمیمونه

دخترمنم اینجوری همش گریه غذاشیرم نمیخوره دیشب توخواب همش گریه کرد

شرایط منو داری منم مثل تو دختر منم از صبح چسبیده به من گریه میکنه

سوال های مرتبط

مامان هانا مامان هانا ۱۵ ماهگی
واقعا گاهی وقتا از دست دخملی به مرز جنون میرسم....بهونه گیریاش، نق نق گردن بیخود، اینکه همش به دست و پام میپیچه حتی یه دستشویی هم نمیشه برم، یا اینکه مدام بغل میخواد یا میگه از کنارم تکون نخور...
به خودم که میام میبینم کل روز در حال قورت دادن خشم و عصبانیتمم و به خودم تو دلم میگم تحمل کن این روزا میگذره بزرگ میشه و دلتنگ همین کارایی میشی که الان بابتش خسته و کلافه ای...و همین حرف میشه یه نور تو دلم که بازم بغلش کنم و محکم ببوسمش تا هروقت دلش میخواد کنارش بشینم باهاش بازی کنم و بغلش کنم تا ذوق داره تاتی تاتی راش ببرم و اونم بخنده...مگه چندبار دیگه این دستا و پاهای کوچولو به من احتیاج دارن پس الان تا لازمه تا میتونیم براشون وقت بذاریم بازی کنیم و بهشون عشق بدیم که فردا حسرت نخوریم...
امروز ار اون روزایی که خونه در حد بمب خوردن منفجر شده تو آشپزخونه که نمیشه قدم گذاشت اتاق خوابا سالن همه افتضاح بهم ریخته...خودمم پریود شدم و از صبح حتی یه لقمه نون نتونستم بخورم...اما بجاش تا آخرین جونی که داشتم باهاش بازی کردم الان خوابید تازه روزم شروع شده از کجا شروع کنم.....خدایاااااا کمک😁😁😁😁