چه اشتباهاتی رو تو دوران بارداریت انجام دادی که اگه برگردی عقب اصلا انجامشون نمیدی؟ خودم: به هیچ عنوان تا ۵ ماهگیم به هیچکس نمیگم باردارم.

اشتباه که نمیشه گفت پشیمونم نیستم. ولی اگه برگردم عقب شده فیلم بازی کنم واسه شوهرم یکمی ناز میدادم. اینقدر که تا لحظه آخر در حال فعالیت بودم و هوس هیچی نمیکردم و‌دردامو‌ بروز نمیدادم. همسرم میگفت چرا تو مثل خانومای دیگه نیستی. اینجوری بارداریم به چشمش راحت اومد

من تا این لحظه به کسی نگفتم باردارم
تا نزدیک ۴ به خانواده ها گفتیم اونا گفتن به بقیه 🙂
اشتباه که نمیشه گفت ولی برگردم عقب و دوست داشتم زودتر خانم آبادی رو می‌شناختم و زودتر تو کلاس های خانوم آبادی شرکت می‌کردم
همین

منم انقد حساسیت به خرج نمیدادم لذت میبردم تا ماه پنجم از بس هی نشستم توخونه و همه چی نخوردم خیلی بهم سخت گذشت سنگین شدم تنبل شدم

دقیقا منم

منکه به حرف بقیه توجه نمیکنم

منم اینقدر برای مسایل جزیی گریه نمیکردم

بخاطر حالت تهوعم نوشابه نمیخوردم

بیشتر پیاده روی میکردم😂

پیش دکتر قبلی احمقم نمیرفتم.از اول میرفتم پیش این دکترم.

صبر میکردم اوضاع بدنیم یکم بهتر بشه بعدا باردار میشدم ...اینطوری هیچ روز خوشی ندیدم تو بارداری🫤گاهی ادم تا تجربه نکنه چیزیو باور نمیکنه

من ۶ ماهم بود همه فهمیدن
اونم دیدن منو متوجه شدن
۳‌ماهمم بود خانواده ها میدونستن به اوناهم سفارش کردم کسی نفهمه

من نگفتم

من سه ماهه اول بارذاریم نمیرفتم سره کار ‌، و رعایتم بیشتر میکرذم

دقیقا منم

اصلا به خانواده همسرم‌نمیگم باردارم.

منم ب همه پنج ماهگی گفتم

منم همینطور🥲

خودم تا ۵ماهگی بجز به مامانو خواهرم به کسی نگفتم
برگردم عقب دیرتر هم میگم😆و بیشتر خوش میگذرونم مخصوصا بارداری اول چون بچه دیگه ای هم نداری خیلی آزادتری فکر نکنم بارداری دوم انقدخوش بگذره

من اصلا پر خوری نمیکردم که الان نتونم نفس هم بکشم.همش میگفتن بخور دو نفری بخور.الان من وزنم شده ۱۲۰ کیلو و نمیتونم دو قدم راه برم

اتفاقا من زود تر به همه میگفتم تا بیشتر مراقبم باشن
البته بعد از سه ماه چون تو اون تایم سقط زیاده
و اینکه اگه برگردم عقب غذا خوردنمو رژیمی میکردم که خودم انقد چاق نشم و بیشتر جنین درشت بشه

هیچ کار اشتباهی انجام ندادم که پشیمون بشم😂😂

آنقدر ادا اصول درمی‌آوردم ناز میکردم همش می‌خوابیدم همش هوس میکردم
والا از دوران غیر بارداری زرنگ تر شده بودم

سره هر چیز به خودم استرس نمی‌دادم
به کوچک ترین حرف دکتر استرس خوردم

سعی میکنم اروم ترباشم واینقدرغصه نخورم،کارهاروبسپارم به شوهرم واینقدرکارنکنم

من الانم اولین نفر بعد یه ماه و نیم بهشون گفتم مادر شوهرم بود بازم میگه چرا دیر گفتی هی میکوبه صورتم :/// ولی بازم بنظرم کار درست دیر گفتنه برگردم عقب نمیگفتم تا غربالگری اول

چرا خب؟