حالم از خودم داره ب هم میخوره😞من خیلیییی مادر بدی هستم...
الان چندساله ک من همش معده درد داشتم و خیلی اوضاعم بد بود امروز رو ب اصرار شوهرم رفتم دکتر که ای کاااااااااااااش پام میشکست و نمیرفتم😔دکتر چیزی ب هم گفت که از همون موقع فقط دارم گریه میکنم و بغضمو قورت میدم یه سری آزمایشات و دوباره آندوسکوپی اینا نوشت گفت باید جوابا رو با هم دوباره مقایسه کنم و ببینم آیا حقیقت داره یا نه😭😭😭😭😭😭
نتونستم ب شوهرم اینا بگم دکتر چی گفته بهشون دروغ گفتم...شنبه نوبت دارم اما دیگه تصمیم گرفتم دکتر نرم اگه قراره چیزیم باشه دیگه با دکتر رفتنم خوب نمیشم...
پسرمم از اینطرف این روزا خیلی بهانه میگیره الانم تا یکساعت داشت گریه میکرد و جیغ میزد واقعااااا حالم بده نتونستم خودمو کنترل کنم الهیییی دستم بشکنه یه کوچولو آروم ب پاش زدم....😔😔😔😔💔
تو رو خدا بیایین یه چیزی بگین ک آروم بشم از اونموقع حالم خیلی بده و پسرمم الهی براش بمیرم خواب رفت💔💔

۱۹ پاسخ

عزیزم امید داشته باش و روحیه جنگندگی برای بقای زندگی
هیچکس از زمان رفتنش خبر نداره پس باید برای زندگی مون بجنگیم حالا یکی با بیماری یکی با نداری و اینا...
پسرت مادر میخواد پس برای بودنت بجنگ و پیروز شو با توکل به خدای مهربون
ناامیدی از شیطان هست درمانت رو ادامه بده ما مامانا هم برای سلامتیت دعا می‌کنیم گلم
برای هممون هم پیش اومده یکم تندی کنیم گاهی با بچه هامون ولی دلیل بر دوست نداشتنشون نیست بخاطر شرایط روحی خودمون پیش میاد اونا پناهی جز ما ندارن و زود از خاطرشون میره خودت رو سرزنش نکن
از همین الان افکار منفی رو بریز دور و باانرژی باش و به خدا توکل کن و راهت رو ادامه بده

اون بچه مادر میخواد قوی باش و درمان رو ادامه بده بخاطر بچت بجنگ تو الان مادرشی یدونه آروم زدی ب پاش،اگه نامادری بیاد بالا سرش طاقت داری ؟ می‌دونی آینده و سرنوشتش چی میشه؟
ب خودت بیا هرچی ک بود بخاطر بچت بجنگ و ادامه بده

اول اینکه خدا سلامتی بده، اصلا نا امید نباش و امیدت به خدا باشه
تو باید حقیقت هرچی که هست و به شوهرت بگی و درمان هرچی که هست و بخاطر بچت انجام بدی تا هر چی زودتر خوب بشی
بچت به مادر احتیاج داره و هیچ کس مثل مادر نمیشه برای بچه
حالاهم اعصابت خورد بوده اشکال نداره واسه همه ماپیش میاد که بچه رو یه کوچولو فشار بدیم خودتو ناراحت نکن
توکل به خدا کن و هرچی زودتر درمان و شروع کن که بچت بهت نیاز داره عزیزم

عزیزم خدارو فراموش نکن هممون انسانیم و تو دوره های مختلف روزای سخت و مریضیای سختی رو پشت سرمیذاریم باید قوی و باایمان باشیم

عزیزم قوی باش درمانت رو ادامه بده
خدات بزرگه

اوه بابا ایشالله چیزی نیست برو دوباره دکتر.شاید معدت عصبی یا زخمه

عزیزم به خاطر بچت درمان گن خودت رو

انشالله حدا شفا بده گلم تا کل بدنت نگرفته درمانت شروع کن.ابجی منم بزور راضیش کردیم بلاخره شنبه میره برای عمل

درخواست دوستیمو قبول کن

قرار نیست اون چیزی که تو فکرت بشه شاید قرار بهتر بشه قوی باشه میدونم سخت ولی مطمئنم شما میتونی گلم

این چه حرفیه کی گفته مادر بدی هستی
هر مادری حق داره گاهی کلافه بشه، خسته بشه، بخواد برا خودش باشه، حوصله کسیو نداشته باشه، گاهی عصبانی بشه
منم گاهی وقتی سر فرشته داد میزنم بعدش کلی غصه مبخورم اما هرگز نمیگم مادر بدی هستم چون میدونم چقد دوستش دارم و سعی میکنم همه جوره براش مادری کنم
باید سلامت باشی تا بتونی مادر خوبی برای بچه باشی. پس قوی باش

اگه واقعا دوستش داری به درمانت ادامه بده

منم هم معدم داغون هم روده م جرات نمیکنم برم دکتر همش دارو سرخود الکی میخورم هرچندوقت یه بار میرم زیر سرم از شدت درد معده

عزیزم انقدر پیشرفت کرده علم که نگو درمانی ادامه بده به همسرت هم بگو که پا به پای هم باشین و بیشتر حواسش به تو و پسر کوچولو ت باشه
انشالله زودی خوب میشه نگران نباش

من پنج سال پیش کنسر روده گرفتم میخواستم خودمو بکشم انقدر حالم بد بود ، اونموقع بچه نداشتم اما جنگیدم بعدم خوب شدم . الان علم پیشرفت کرده خوب میشی عزیزم . انقدر نا امید نباش از اول کار . دکترتو برو و هرچی دکترت هم گفت به همسرت و خونوادت بگو بزار کمکت کنن . و اینکه عصبانیت و اشتباه برای همه ی مادرا هست خودتو سرزنش نکن با تکرار نکردنش درستش کن . 🩷🩷🩷 امیدوارم خوب بشی زودتر

من چی بگم همش کتکش میزنم 🥹چی گف مگه دکتر انشاله چیزی نیس

دکتر چی گفت؟
الان مادر بدی نیستی حالا طبیعیه بخاطر حال روحی و جسمی ت ک بد بوده اینکارو کردی ولی اگه بدونی باید بخاطر حال خوبت دکتر بری و درمان بشی و اینکارو نکنی اونموقع میشی ی مادر بد ک حاضر نشدی بحاطر پسرت حداقل حالتو خوب کنی و سرپا بشی
کی گفته با دکتر رفتن فرقی نمیکنه اوضاع

مگه چی گفت

چیشده گلم دکتر چی گفتههه

سوال های مرتبط

مامان دلاناودیان مامان دلاناودیان ۱ سالگی
خانما ازتون خواهش میکنم بچه شیر ب شیر نیارید
الان تو یه مرحله ای هستم که دلم میخواد خودمو بکشم نباشم
شبا کلا ۵ ساعت میخابن از ۷ صب شروع میکنن تا که از جام پا شدم برم دیان رو بغل کنم دلانا جیغ میزنه منم بغل کن
دوتاشون ک بغل میکنم دستم میخوادبشکنه دستم درد میگیره خیلی
تا میام دلانا رو بذارم زمین اینقدر جیغ میزنع و دیان رو میزنع که مغزم دیگه نمی‌کشه یهویی میام یکی بزنم رو دستش پیش خودم میگم الان دلانا باید تنها می‌بود حداقل تا ۴ سالگی حق نداری چیزی بهش بگی
وقت ناهار دلانا اینقدر فرار می‌کنه گریه می‌کنه و اذیت می‌کنه هیچی نمیخوره تا دلانارو خواب میکنم دیان پا میشه دیان خواب میکنم دلانا پا میشه دلانای که از قطره و شربت بدش میومد امروز فقط بخاطر اینکه قطره ویتامین میخواستم ب دیان بدم یکساعت خودش زده که به منم قطره ویتامین بده!!!! ب شدت حسودی می‌کنه صبحا پا میشه میاد تو بغلم میخوابع دیان که گریه می‌کنه نمیتونم پاشم شیر براش درست کنم خیلی خیلی حسود شده یکسره هم میزنتش الان اومد موهاشو بگیره دیان مویی نداشت پوست سرشو خونی کرده😭 اینا فقط بخش کوچیکی از روز من تو این ۲ ماه نیمه
بریدم واقعا خستم!!