۲ پاسخ

دختر منم همین موقع لجبازی یا خواهرشو صدا میزنه یا خالشو
عزیزم دنبال جلب توجه و بازیگوشی ان دیگه
سخت نگیر بزرگترک بشن همه چیزخیلی قشنگترمیشه
خسته هم نباشی خانوم♥️

بچه است دیگه حتما خسته بوده برای همون داشته بهونه میگرفته

سوال های مرتبط

مامان رادین مامان رادین ۲ سالگی
رادین چند شبه خیلی بدخواب شده. دیشب هم ساعت 2 بیدار شد گریه‌هههه مامان بغل مامان پاشو تاب تاب پاشو بریم سالن چراغ روشن. اگه پاشم بغلش کنم به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم دیگه ول کن نیست میگه تلویزیون روشن کن کارتون بذار نمیدونم فلان بازی رو کنیم . نه که خوابش نیادا چشماش پر خوابه. فقط بهانه گیری میکنه. نمیدونم تو این سن اینا طبیعیه یا بخاطر دوری از باباش اینقدر بهانه گیری میکنه . ولی خب یه شب که باباش هم پیشمون بود بازم همینجور گریه زاری میکرد.
بنظرتون وقتی اینقدر گریه میکنه به حرفش گوش کنم چراغ روشن کنم که آروم بشه یا اینکه با همون چراغ خاموش آرومش کنم؟
دیشب چراغ خواب روشن کردم اولش نمیومد بغلم دستمو میزد کنار میگفت وایسا بغلم کن. مامانم اومد گرفتش تو بغل همینجووووور یه ریز گریه میکرد. خودم گرفتمش تو بغل براش شعر خوندم آروم آروم خوابش برد گذاشتم سرجاش باز بیدار شد گریههههه. باز گرفتم بغل یواش یواش خوابش برد. ولی خیلی گریه کرد طولانی. گناه داره اینقدر گریه میکنه هق هق میکنه
مامان Radvin😍🫀 مامان Radvin😍🫀 ۲ سالگی
حالم از خودم داره ب هم میخوره😞من خیلیییی مادر بدی هستم...
الان چندساله ک من همش معده درد داشتم و خیلی اوضاعم بد بود امروز رو ب اصرار شوهرم رفتم دکتر که ای کاااااااااااااش پام میشکست و نمیرفتم😔دکتر چیزی ب هم گفت که از همون موقع فقط دارم گریه میکنم و بغضمو قورت میدم یه سری آزمایشات و دوباره آندوسکوپی اینا نوشت گفت باید جوابا رو با هم دوباره مقایسه کنم و ببینم آیا حقیقت داره یا نه😭😭😭😭😭😭
نتونستم ب شوهرم اینا بگم دکتر چی گفته بهشون دروغ گفتم...شنبه نوبت دارم اما دیگه تصمیم گرفتم دکتر نرم اگه قراره چیزیم باشه دیگه با دکتر رفتنم خوب نمیشم...
پسرمم از اینطرف این روزا خیلی بهانه میگیره الانم تا یکساعت داشت گریه میکرد و جیغ میزد واقعااااا حالم بده نتونستم خودمو کنترل کنم الهیییی دستم بشکنه یه کوچولو آروم ب پاش زدم....😔😔😔😔💔
تو رو خدا بیایین یه چیزی بگین ک آروم بشم از اونموقع حالم خیلی بده و پسرمم الهی براش بمیرم خواب رفت💔💔
مامان کُپل مامان مامان کُپل مامان ۲ سالگی
سلام بر اساس تاپیک قبلم پسرم ساعت یک بیدار شد واس شیر ی کم اولش نق زد و سرجاش جابجا شد ولی بعدش افتاد رو گریه ی نیم ساعت گریه کرد هرکاری میکردم آروم نمیشد بغلم هم نمیومد طاقت آوردم شیر بهش ندادم البته چون فردا جمعه هست و شوهرم خونه بود خیالم راحت تر بود کلی گریه کرد تا باباش اومد بغلش کرد بردش سالن رفتم چندتا ژله دادم دستش اومد بغل خودم تو یخچال سس خرسی دیدی گفت بهم بده دادم دستش آوردمش تو اتاق ی خورده بازی کردیم ب سس اشاره کرد که یخ هست منم پتو دادم روش گفتم خرسی یخ کرده میخواد بخوابه کلی بازی کردم آروم شد و کم کم خوابش گرفت خودش رفت رو تشک دراز کشید الان خوابه ژله ها هم تو دستش حس میکنم هنوز خوابش سنگین نشده راستی با شوهرم قهرم با هم حرف نمی‌زنیم چون پریشب باهام دعوا کرد کلی بی احترامی بهم کرد
چقدر خوب بود اگه شوهرا خیلی از جاها با ی کمک کوچیک ی بار رو از رو دوش ما برمیداشتن الان پسرم هرکاری میکردم بغلم نمیومد که ببرم سرگرمش کنم ولی باباش اومد بغلش کرد بعد اومد بغل خودم آروم گرفت کاش همیشه همینجور بدون غر زدن ی ذره کمک میداد دعا کنید دیگه پسرم راحت بخوابه تا صبح