۳ پاسخ

منم همین بود شیشه رو قایم کردم
و هر وقت تقاضا ی شیر می‌کرد
شیر پاستوریزه می ریختم توی لیوان بهش می دادم یکی دو روز بهانه می گرفت ولی من هر دفعه شیر ریختم توی لیوان بهش واد یادش رفت

من فکر نمیکنم هیچ بچه ای ب اندازه بچه من ب شیشه شیرش وابسته بوده باشه
انقدر وابسته بود هرجایی میرفتیم مثل عروسک شیشش تو بغلش بود
شب تو خواب تو بغلش بود
تو خواب چون میگرفت تو بغلش تا صبح چند بار لباساشو عوض میکردم کامل
چون خیس خالی میشد
روزی ۷یا ۸بار پوشک عوض میکردم مدامم پس میداد
اصلا فرقی هم نمیکرد توش چی باشه
شیر آب چای دمنوش
هرچی
فقط باید میبود
من انقدر ناراحت بودم میگفتم دیوونه میشه از شیشه بگیرمش
ی روز زدم ب سیم آخر گفتم از امروز دیگه نمیدم بهش
صبح ک بیدار شدم قبل بیدار شدن دخترم شیشوو قایم کردم بیدار ک شد گفت شیشه کوووووو
گفتم گم شده بیا بگردیم دنبالش
آقا هیییی گشتیم هیییی گشتیم پیدا نشد ک نشد😜
دو شب اول یکم بی قرار شد با بطری بهش آب دادم
میخواست دراز کش بخوره گفتم ببین دهنش بازه میریزه
دیگه کم کم یادش رفت
خلاصه ک ب نظرم یهو شیششو سر ب نیست کن بره😅

تجربه ندارم شیر خودم و میخورد چون.....ولی من کنارش دراز میکشیدم...نوازشش میکردم یا تاب داره رو تاب یا رو پا میخوابید...دو سه روز اول سخت بود ولی زود کنار اومد

سوال های مرتبط