وقتی یادزایمانم میفتم خیلی گریه میکنم چون خیلی اذیتم کردن 5روزبرای طبیعی نگهم داشتن همش معاینه های لگنی وحشتناک میکردن سربچم تولگنم بودتا5روزخیلی دردکشیدم هرچقدرمیگفتم درددارم اصلا باورنمیکردن اون ازدردطبیعی تا بالاخره بردن سزارین دردسزارین هم تحمل کردم بااون شکم پارم همش بچم خودم شیرمیدادم شکمم خیلی دردمیکرد حتی الان لگنم خیلی دردمیکنه

من بخاطر همین چیزا سزارین اختیاری و انتخاب کردم
یه مشت وحشی تو زایشگاه ریختن وقتی بیار بخاطر کیسه اب رفتم متوجه شدم چه خبرهههه بعد گفتم عمرا طبیعی بیارم
طبیعی اوردن قبلا خوب بود الان با وجود این وحشی غربتی ها اصلا خوب نیست ...

بعد از اینکه بستری شدم قرص بهم دادن ۳بار اینداکشن ۶۰گرفتم مردم قشنگ از شدت درد اینداکشن رنگ تو صورتم نبود زار میزدم التماسشون میکردم میگفت نه داری فیلم بازی میکنی ساعت۶صبح کیسه ابمو پاره کردن ک مفت عملت کنیم میگفتم تورو خدا من اصلا بچمو حس نمیکنم یه گوشه. سفت کرده بود خودشو ماما همراه هم داشتم دمش گزم کل مسیر هوامو داشت باهاشون بحث هم کرد ولی دریغ از کمی دلسوزی اخر سر با کلی اشنا و پارتی بازی و هزار تا کار دیگ ساعت۹شب‌بردنم برای امل دکتر ببهوشی دید منو گفت کشتینش الان میخواین عمل کنین سر عمل متوجه سدن ۳دور بند ناف دور گردن بچم بود و بشدت بخاطر فشار هایی ک بهم اومد ضعیف شده تنفسش بستریش کردن فردای روز سزارینم ب محض بلند شدن از روی تخت ک هرکی سزارین شده میدونه چقدر درد ناکه منو برد بخش نوزادا ک بچمو شیر بدم گشنه نمونه یه پام تو بخش زنان بود برای سرم و داروی خودم یه پام بخش نوزادا انقدر دوییدم و درد کشیدم الان یکی جلوم حرف از بارداری و زایمان میزنه ناخوداکاه گریم میگیره

واقعا سخته درده دوتا زایمانو بکشی

میتونم درکت کنم چون منم بودم
بارداری خیلی سختی داشتم تا ۴ماهگی بشدت استفراغ شدید داشتم ب طوری ک دکتر نگران بود ک نکنه بوله مری پاره بشه
سه بار بستری شدم ۱۲کیلو وزنم کم شد فشارم کلا۵ یا۶بود ۵ماهگی تغریبا بهتر شدم ولی بدون قرص و دارو بازم بالا میاوردم ولی کمتر
شد تا سونوگرافی انومالی گفتن تو قلب بچت رسوب کلسیم هست دمترش نا بلد بود بهم استرس سندروم داد و‌گفت باید سقط کنی تا سقط قانونیت ۳روز مونده تصمیمتو‌بگیر وگرنه باید بچه مشکل دار بزرگ کنی niptدادم تا جوابش بیادمردمو زنده شدم
از ۸ماهگی ورزش کششی و پیاده رویو شروع کردم ثاخرای بارداریم ۴ساعت ورزش میکردم ۲ساعت پیاده روی دوبار معاینه تحریکی شدم ولی رحمم یه سانت باز شد اخر سر با نامه ختم بارداری بستری شدم

یا حسییییییین من ۳ روز درد و ۵تا سرم فشااااار اخرشم بچم زردی داشت ۶روز تک و تنها شب و روز با بخیه بالا سرش

چقدر سخت عزیزم واقعا بهشت زیر پا مادراس

عزیزم باورمیکنن دردداری منتهامث صگ رفتارمیکنن انترا
بش فک نکن خدارحمت کرده اگ بازبچه بیاری سزارینی میشی

چقد اذیت شدی پنج روز
برات آمپول فشار و اینا نزدن؟