مامانا ارتباطتون با خانواده شوهر چطور خواهر شوهرم حامله تو روز ی دفعه با بچش پامیشه میاد خونه من شام باشوهرش حال نداره میاد بالا سر من ،منم با بچه کوچک وقت ندارم کارای خودم میمونه ب خودم ب زندیگیم نمیرسم دیروز خواهر بزرگش برشداشته اورده خونه من انداخته خودشونم شام با مادرشوهرم اینا وایسادن بعد بهم میگه یکم گوشت درست کن برااین درک نمیکنم چطور بابچه ۸ ماهه واییسم ب همه اینا سرویس بدم خودم جون ندارم شبا خوب نمیخوابم ب نطرتون یکم گوشت توخونه خودش پیدا نمیشه بخوره ک هرروز میاد دیگه از دستشون کلافه شدم

یبارم بگو چخبره هرروز میاین نمیزارین آرامش داشته باشم چن وقتم هرروز برو خونه مامانت تا نیاند دیگه

یکی دوبار که باهاشون سرد برخورد کنی و محلشون نزاری دیگه نمیان

من تقریبا ماهی دو بار میرم خونه مادر شوهرم ، یه برادر شوهرم دارم فقط که اونم زنش بارداره با اونام شاید ماهی یه بار بریم و بیایم یا ما بریم یا اونا بیان . گاهی بیشتر از دو ماه طول میکشه . قبلا بیشتر میرفتیم میومدیم من چون دوران بارداری و تا دوماه بعد زایمانم خونه مامانم موندم دیگه خیلی کم شد رفت و آمد شکر خدا . با بچه واقعا سخته آدم نمیرسه

کوکو بپز گوشت کجا بود ت ابن گرونی هرروز بدی اینا بخورن مگ قصابی داری بگو همینجور با خنده حرفتو .

خونت خالی باشه وفتی اومدن بگو هیچی نیست خونه تخم مرغ بزن براشون چن بار آش درس کن براشون برن خونشون .شوهرت باید حرف بزنه بهشون .😐😐😐

مگ با مادرشدهرت باهم زندگی میکنی ؟؟؟ در باز نکن بابا این چ وضعشه .

وقتی میان خودتو بزن به مریضی،به سردرد،کمر درد،بی محلی کن،بچه رو بده بهشون بگو من یه ساعت بخوابم بلکه حالم خوب شه شما از خودتون پذیرایی کنید،فلان چیزو واسه شام درست کنید
خانواده شوهر من تا دعوت کنم نمیان،از حاملگی به اینور اصلا دعوتشون نکردم چون نمیتونم واقعا

فکر زرنگی هستن، میخوان وعده های غذاشون رو اونجا بخورن که خرجشون کمتر بشه

من نمیرم اونا هم‌ نمیان کلا در حد سلام خداحافظ هستیم خیلی کم میرم فقط تو مراسما باهمیم یا من مراسم داشته باشم میان و میریم

چن روز قبل اومدنش تو پاشو برو خونش 😏😏دیگه نیاد

محل نذار بی محلی کن تا دیگ نیان

چه بی فکرن اه اه