۱۶ پاسخ

عزیزم چه حس خوبی از عکستون گرفتم انشالله همیشه این قاب پایدارباشه چقدرقشنگ خداحفظش کنه

مبااارکه تولدش😍
چقد گوگولیه عزیزممم🤩

چ قیافه ای جذابی داری

ایجونمم تولدش مبارک😍🥳🥳🥳

مبارکه عزیزم😍

عزیزممم
من یادمه نگرانی هاتون رو
همون موقع که دور سر پسر شما فکرکنم بزرگ بود، دور سر پسر من کوچیک بود :))
منم همه ی این سختی ها رو گذروندم....
خداروشکر بابت سلامتیشون
تولدش خیییلی مبارک انشالله سالم و عاقبت به خیر باشه 💚♥️

مبارکه الهی روسفید دوعالم باشه خدایاروحافظتون باشه🌹🌹

تولدش مبارک باشه عزیزم،،، انشالله همیشه تندرست و سلامت باشه

مبارکه گلم

ای جان
چه عکس قشنگی
ان شاالله موفقیتهاشو ببینی

تولدش مبارک،خداحفظش کنه برات

مباااارکه تولددددش ❤️

مبارک باشه عزیزم
برا منم دعا کن باردار شدم 🥹
جنین قبلیم مشکلش مثل مشکل پسرت بود 🥺

تولدش مبارک باشه عزیزم

عزیززممم تولدش مبارک♥️😍

مبارک باشه

سوال های مرتبط

مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ مامان دو تیکه ابر کوچولو☁️☁️ ۱۲ ماهگی
بچه ها … امشب شب تولد شما دو تاست
پارسال این موقع من بیمارستان بستری بودم و اخرین ساعتایی بود که شما تو دلم بودین و قرار بود فردا صبحش به دنیا بیاین
چه دلم تنگ شد برای اون روزا
چه زود گذشت یکسال
چه سخت و چه شیرین گذشت
چقدر وجودتون قشنگه
فارق از اینکه چقدر سخت بود و چقد بی خوابی کشیدیم و …
میخوام بگم هر لحظه این یکسال که مادر شما بودم ته ته تهش برام عشق بود
ی عشق بی حد و مرز که هیچوقت تجربه نکردی
ی عشقی که انگار نفوذ میکنه تو تنت
عشقی که وقتی بچت تب میکنه تو اشکات میریزه و میگی من مریض شم بجای تو مامان
عشقی که وقتی میخوری به ی جا و خودت دردت نمیگیره مامانت دردش گرفته
عشقی که با هر قدم شما هزاران جون به جونای مامان اضافه میشه
چقدر خوشحالم که یکسال گذشت و بزرگ شدنتونو دیدیم
دیدیم که چجوری آغو گفتید
چجوری غلت زدین
چجوری چهاردست و پا رفتین
و اولین قدم هاتون …
اخ از اولین قدم ها
شکوفه میزنم و گل میدم وقتی میبینم راه میرین بزرگ شدین
خیلی زمان طولانی نگذشته
همش یکسال
ولی چقدر قشنگ رشد کردید
ی روزی همین نزدیکی ها دوتایی تون روی ی مبل یکنفره جا میشدین ولی الان از همون مبل میرین بالا و از موفقیت تون ذوق میکنین
انگار که این روزا خیلی دوست تون دارم
امسال این موقع دیگه تو دلم نیستید ولی تو قلب و جون و وجودمین
یک سالگی تون مبارک
مامان امیر مامان امیر ۱ سالگی
خانما چقدر به چشم نذر اعتقاد دارید من که با چشم خودم دیدم بچه من وقتی به دنیا اومد ۲ کیلو نیم بوده اصلا نمیشده بغلش کرده من که گفتم میمیره بعد رفتم پیش ی دکتر بنده خدا ادم پیر بوده بهم گفت هرروز بشورش و شیر خودت تقویت کن منم همین کارو کردم و بچه کم کم داشت وزن میگرفت ۴ ماهش شده بردم برای واکشن وزنش بوده ۵ نیم انقدر چاق شده بود که هم پرستار های بهداشت گفتند این همون بچه خلاص همین که اومدم خونه بچه تب کرده حالش خیلی بده شده ۵ شبه بستری شده از همونجا دیگه سعی کردم از خونه کمتر برم بیرون وقتی ۷ ماهش شده رفتم خونه یکی از فامیل ها گفتند ولی چه بچه تپل داری بغلش میکردن بوس اینا دوبار بچه حالش بد شده تا چند روز من کارم بود دکتر رفتند بعد هم گفتم این بچه ش مریضه ی مشکل داره که فقط راه بیمارستان گرفته دیگه از همونجا اصلا بچه رو از خونه بیرون نکردم تا که ۹ ماهش شده بردمش دکتر گفت وزنش خیلی بالا بودم ۱۳ کیلو بوده اینم بگم من بچم از ۴ ماه که بودش شیرخشک رژیم میداد در کنار شیر خودم بعد دکتر گفت شیرت خیلی چرب دیگه به بچه نده که این بچه خیلی چاق شده دیابت میگیره مریضی منم ترسیدم شیر خودمو دیگه ندادم بازم که شیر خشک رژیم میخوره وزنش میره بالا الان بگذریم از این حرف ها دیشب ی بنده خدا اومد خونه من و بچه خودش مینداخت رو سفر خودش غذا میخوره اون از خونه رفته الان بچه هم اسهال به شددت و خون هم هست نمیدونم چیکارکنم 8