۹ پاسخ

شایدم جایش درد می‌کنه وقتی گریه می‌کنه بغلش کن بوسش کن نازو نوازشش کن هیچی نگو بزار بفهمه که کنارشی دوسش داری بعد اگه آروم شد ازش بپرس بگو چیزی شده جایت درد می‌کنه یا چیزی میخواد. بگو وقتی گریه می‌کنی من نمی‌فهمم چی میخوای وقتی چیزی میخوای باید حرف بزنی نباید گریه کنی

عزیزم نمیخوام ناراحتت کنم ولی فک کنم اینکه دعوای شما و شوهرتون میبینه بی تاثیر نیست بچه استرس گرفته و عصبی شده

شما تنها نیستی من ک دارم دیوونه میشم.

شاید از حال و هوای خونه تون که بعضی وقتها باشوهرت بحث ودعوا می‌کنی تاثیر میگیره

عزیزم دخترمنم همینه منم گاهی اوقات عصبانی میشم ولی بیشتر سعی میکنم باهاش راه بیام یه سری از کارها و میگم انجام بده برام خیلی تاثیر داره

اگه بگی نزن برعکس میکنه پس اصلا توجه نکن دو سه روزی اگه تحمل نداری هدفون بزار ولی دقت کن گریه برا نیاز های اصلی نباشه ها

پسره منم همش منو صدا میکنه و یکسره نق میزنه که بیا
میگم دارم ظرف میشورم یا دارم غذا درست میکنم یکم قانع میشه ولی باز دوباره
بهش میگم این همه برات اسباب بازی میخریم برو بازی کن اما هیچی که هیچی
فقط بیرون خانه‌ی بازی که دو ساعت میذارم بازی کنه ولی باز دم رفتن قیامت میکنه
من امید دارم بهتر بشن ولی مثله اینکه الکیه😂😂

پسرمنم همینه تنها نیستی دیگه رد دادم از دستش

چقدر سخته عزیزم؟؟خداروشکر من دوتا بچه بزرگ کردم هیچ کدومشون اینجوری نبود یادنمیدم بچم الکی گریه کنه حتی موقع خواب دوتا بچم تواتاق خودشون می خوابن من اصلا کاری بهشون ندارم خودشون راحت خواب میرن

سوال های مرتبط

مامان دوتا پسرام مامان دوتا پسرام ۲ سالگی
سلام مجدد
اون سری از دوستانی که با من بارداربودن و زایمان کردن بیاین ببینم در چه حالین بچه هاتون چطورن اذیتتون نمیکنن؟؟
نوزادتون چطور ارومن یا نه ؟

من که بعد از ده روز امروز رو تنهایی سپری کردم با دوتا گل پسرم
خداروهزاران مرتبه شکر تاالان که اوکی بودیم نوزادم که معمولا شب کاره بیدار میشه روزا خوابه و‌من میتونم کارامو بکنم‌‌..
ارسلانم نسبت ب من واکنش و حساسیتی نشون نمیده البته من خیلی هواسم هست ک یوقت رفتاری نداشته باشم...
بیشتر روی باباش واطرافیان زومه تا میان سروقت نوزادم شروع میکنه ب نگاه کردن و چرت و‌پرت گفتن الکی‌حرف میزنه ک هواسشونو پرت کنه البته من به همه گوش زد میکنم ک هواستون ب رفتارتون باشه...
فقط ارسلان یه بدی ک داشت توی این ده روز این بود ک جیشوو با من نمیومد تا میگفت جیش دارم من بلند میشدم‌میگفت نه مامان معصومه (مامانم)
یا نه بابا
یا دایی ابوالفضل (داداش)کوچیکم که ۱۵سالشه اونم اینجا میموند
تا اینها دیر به هم میگشتن ارسلان جیششو تو شلوارش ول میداد😒
زندگیمون نجس بود تو این ده روز قشنک به کثافت کشوند ولی امروز ک باهم تنها بودیم جیششو میگفت و میومد باهام ....باز باباش ک‌اومد دوباره همون اشو همون کاسه....