۱۳ پاسخ

پسر خاله خودتون هم بود نمیرفتید یا همسرتون میذاشت تنها میرفتید. صادقانه

هرکس شرایط خاس خودشو داره من اگه بودم به همسرم میگفتم برو کادو هم بده از طرف منم معذرت خواهی کن که نتونستم برم قرار نیس چون من نمیرم اونم نره

کار خوبی کردی نذاشتی بره،زندگی مشترک یعنی یا باهم همه جا برید یا هیچ کدوم نرید ،بدون شما می‌رفت بقیه فکر میکردن دعواتون شده

بگو واسه عروسیش انشالله با هم میریم
باید بقیه هم درک کنن بعضی وقتا آدم نمیتونه بره جایی

هیچی 🙂

میگفتم گوه نخور

من حالا هرجا دعوتم کنن میرم بنا نیست چون بچه اومده خودم حبس کنم خونه کساییرو دیدم جایی نرفتن هرروز بچشون مریضه ولی خداروشکر همه جا میرفتم سردختر بزرگم و میرم سر پسرم بچه هام خیلی کم در حد شایدیک بار مریض شدن برین خودتونو افسرده نکنید تو خونه

خب شوهرتون باید همون موقع زنگ میزد میگفت ببخشید نمیتونم بیام ان شاءالله عروسیت اونم ناراحت نمیشد

کاش عروسی پسرخاله شوهر منم بود، دوساعت می‌فرستادمش بیرون که یه ذره از دستش نفس بکشیم

هرکی عروسی مروسی در راه داره به من بگه شوهرمو بفرستم، هدیه هم کارت به کارت میکنم 🤣🤣

من نمیرفتم ولی همسرم اصولا میگه تو نمیای منم نمیرم
ولی بعد زایمانم من نتونستم برم ی مهمونی ولی همسرم رفت و اصلنم بهم برنخورد

عزیزم دقیقن این اتفاق واسم افتاد دهم عروسی پسرخاله همسرم بود من نرفتم چون هوا سرد بود عروسی تالار بود آما ترجیح دادم نرم بچه مریض بشه همسرم رفت و من اصلا ناراحت نشدم ک چرا تنها رفته و از خوشیم گذشتم بخاطر آرامش بچم و رفتم خونه مامانم موندم غصه خوردن نداره عزیزم بخاطر هر چیزی اینقدر اعصابتو بهم نریز ارزش نداره واقعا بخاطر یکی دیگه حال خودتو و همسرتو بد کنی

عزیزم کار شما اشتباه بوده

خب چه اشکال داشت بره حتما پسر خالش انتظار داشت عزیزم همسرتو محدود نکن

سوال های مرتبط