دخترم ۵۲ روزشه خیلی نگران ایندشم مثلا میگم نکنه بزرگ بشع دوسش نداشته باشم نکنه بزرگ بشع راه نره یا حرف‌نزنه یا مشکل داشته باشع همیشع همینا تو ذهنمه همیشه هم ایت الکرسی و صلوات میفرستم براش ولی این چیزا همش تو ذهنمه مثلا اگ بالا بیارع هزار تا فکر میکنم ک‌خدایا چشع بالا اورد ... الان هنوز گردنش شلع همش میرع و میاد میترسم گردنش سفت نشع😕🙂ترو خدا بگین ک تنها نیستم ..

گردن بچه تو سه ماه کامل سفت میشه

فعلا که اینطور نیستم

نگرانی هامون مختلف
مثلا الان من چون شوهرم تک فرزند و باهم زندگی میکنیم میترسم بچم ب مادرشوهر بیشترازمن وابسته بشه
میترسم محبتش نسبت ب من کم باشه ب اون بگه مامان ب جای من 😑😑

من هنوزم بعد از گذشت سه سال از تولدپسرم همینم. نگران همه چیزش. یه آخ بگه یه سرفه کنه هزاران فکر وخیال میاد توی سرم.نترس اینها طبیعیه برایه مادر

من دخترم داره میره س ماه گردنش سفت نیس رفلاکس داره هرچی شیر میدم از دماغ دهن میزنه بیرون

تنهایی😐این فکرا چیه اخه انقد فاز منفی برای چیه اخه مگ اتفاقا هر روز که بزرگ میشه شیرین تر میشه

بنظرم تو تنهایی که اینجوری فک میکنی
خوب نیست به چیزهایی منفی فکر کنی اینجوری خودتو خییلی اذیت میکنی بخورده مثبت باش دختر

منم مثل شما بودم . اما اینا همش استرس بیخود و الکی که به خودمون می‌دیم . توکلت بخدا باشه و آروم باش . و افکار منفی رو از خودت دور کن .البته هنوز خسته زایمانی یکم زمان می‌بره نگران نباس