چندشب پیش جلوشون باهم بدحرف زد منم ناراحت شدم اومدم تواتاق خیلی ناراحت شدم سروسنگین شدم دیروز صبح جاریم باشوهرم اومدن تواتاق چرانمیای پیش ما منم گریه کردم حرف زدم حالا نمیشه همه روبگم بگم یه کتاب باید بنویسم گفتم پسرم بده بهم واسه همیشه میرم برداشت گفت جاریم چی بچه رو اصلا نمیدم بهت هیچی نمیفهه من کم خونی دارم ویتاممینهای بدنم کمه قرص میخورم بهترمیشم پسرم شیرخودم مبخوره باید بخورم میگه حتما به سیامند تو قرص دادی ترامادول میگه چون گفتم من قرص اهن چ ویتامین نخورم بدنم ضعیف میشه اعصابم نمیکشه امروزم ژیهات گریه میکرد برادرشوهرم گفت بهش فرص بده ساکت بشه وخندید دلم خیلی پره خسته شدم

میدونم حالت گرفته هستش و خسته ای
ولی منو ببخش اصلا متوجه نشدم چی نوشتی و کی به کی شده
یکم به خودت مسلط باش آروم باش
حق داری زحمت کشیدنتو ندیدن
خسته ای

سلام مامانا
میگم کسی هس ک کالکسه داشته باشه لازم نداشته باشه به پولش احتیاج نداشته باشه بده به من من شرایط خریدشو ندارم اما چون مشکل کمر دارم نمیتونم به هیچ وجه بچه رو بغل کنم از وقتی ک مهدیار به دنیا اومده اصن نمیتونم جایی برم

بنظرم اصلا اشتباه کردید رفتید اونجا خونه خودتون راحت تر بودید کسی بخواد ترک کنه همین جا هم می‌تونه ولی گفتی پریشب دوتا قرص اضافه خورده ناامید شدم من ...ایشالا واقعا بخواد ترک کنه این همه سختی بهتون میده

ای بابا چه ادمایی هستن