با بچه کوچیک مدام مهمون دارم دیگه دارم از خستگی هلاک میشم.وقتی هم غیر مستقیم در موردش حرف میزنم میگن سخت نگیر خودمون کارارو می‌کنیم یا مثلا یچیزی میخوریم دور هم! اما مگه میشه واقعا؟؟؟
همشم که در مورد همه چیییییز بچه نظر میدن! اینجوریش نکن سردش میشه ،گرمش میشه و....

طرف ما بچە هفت روزش شد یە مهمونی میگیرن همە را دعوت میکنن اونم فقط خانما و بچەها را یجا همە میان کادو میدن میرن دیگە تموم میشە بعدم کسی مزاحم مادر و بچە نمیشە

وای ینی کاملا حق داری و خدا قوت بهت

من قبل بچه دارشدن هرکی میومد خونمون شام و ناهار سریع درست میکردم خودم یا شوهرم نگه میداشت اونام میموندن با اینکه شاغل بودم عادت کرده بود شوهرم وقتی بچه دنیا اومد ۲ ماه اول همین روال ادامه داشت سعی میکردم خیلی خوش رو باشم ولی دیدم واقعا نمیشه با شوهرم حرف زدم گفتم نمیتونم بدنم دیگه نمیکشه کسی رو نگه ندار یا خواستن بمونن به من نگو شام درست کن و فلان که خداروشکر شوهرم حرف گوش کرد الان دیگه کسی نمیاد هرکیم میاد ۲ ساعت میشینه سریع میره

من که ن مهمونی گرفتی هیچی گفتم عید آن شاالله الان سختمه

بگو دور هم برین خونه خودتون بخورین خونه من مهمون میخاست بیاد خیلی با ادبانه گفتم نمیتونم سختمه بمونه ی وقت دیگ بعد 2ماه زنگ زدم گفتم اگ میخاین تشریف بیارین
عزیزم مهم خودتی و بچت روکوراست بهشون بگو

باید مستقیم بگی اتفاقا
منم هرکی میومد خودم یا شوهرم میگفتیم ببخشید الان شرایط مهمونی دادن نداریم ایشالا فرصت بهتر دعوتتون میکنیم
البته من الان زیاد مهمون میاد راحت راه میندازم