نمیدونم حکمت خدا چیه تو اینهمه گرفتاری و مشکلی که داریم این بچه رو بهم داد واقعا موندم،،،اصلا اوضامون اینقدر داغون شده که روز به روز داره بدتر میشه انگار همه درها رومون بسته شده شوهرم دیکش پاره شده افتاده گوشه خونه کلی بدهی داریم کلی قسطامون عقب افتاده اجاره خونه ،،خوراک و پوشاک اصلا افتضاح از یه طرف میرم د‌کتر بااین خرجایگرون نه بیمه ایی دارم نه چیزی،،کارم شده گریه کردن و غصه خوردن به شوهرم میگم بیا بریم تهران سرایداری میگه نه میترسم اگه یه وسیلشون گم شه گردن ماهست میگم هیچی نمیشه میگه نه میترسم،،کار دیگه ایی هم نمیتونه کنه کلا فلج شده افتاده گوشه خونه،،خیلی داغونم خیلیییی دارم به هر دری میزنم ولی همه بستس اگه بحث امتحانم بود بسه دیگه خسته شدم تا کی،،نمیدونم تاوان کدوم کارمو دارم پس میدم،،،نیاین نگین اگه بچه نمیخواستی چرا جلوگیری نکردم من جلوگیری میکردم ولی یه بار از دستمون در رفت اونم باشرایطی که من داشتم موندم که چجوری گرفت من تنبلی تخمدان خیلی شدید داشتم در حدی که دکتر رو بارداری اولم کلا قطع امید کرد منو گفت امکان اینکه باردار نشی خیلی زیاد ولی خدا پسرمو داد

۱۶ پاسخ

چن هفته اس؟؟؟ اگ قلبش تشکیل نشده ک سقط کنین ظلمه با این اوضاع. روز ب روزم ک گرونی بدتر میشه

وااای خداپیامتوخوندم خیلی اعصابم خوردشدبراتون الهی خدابه حق این ماه عزیزیه دری روبه روت بازکنه خدایی ک اون بچه روداده روزیشوهم میده توکل کن به خودش امیدداشته باش

انشاالله این بچه سبب خیر و برکت تو زندگیتون بشه. اوضاع همه همینه بخدا

انشالله با اومدن کوچولوت زندگیتون پربرکت بشه

با شوهرت صحبت کن بیاد تهران اینجا کار فراوونه

توکلت بخدا باشه گلم
همه روز ب روز دارن فقیرتر میشن جمعیت متوسط رسیدن ب خط فقر
فقط دعا کن تحریما برداشته بشه بتونیم با دنیا ارتباط بگیریم چیا ارزون بشه
الان ما حتی ی دارو نمیزارن بیان تو کشورمون

ببین کاریه که شده درسته شما الان ناراحتی ...شرایط سختی داری...ولی حتما حکمتی داشته با چیزایی گفتی اما بارداری صورت گرفته.....ناامید نباش...خدا بهتون کمک کنه که درست ترین راه رو پیدا کنید...و بتونین در کنار هم به درامد برسید....
خیلی کار در منزل هست برای خانما مثل کیک و شیرینی پزی....یا مثلا سبزی پاک شده بسته بندی کنید.....ترشی درست کنید......ساندویچ سرد درست کنید.....با همسرتون میتونید انجام بدین.... برای شما که بارداری هم کار های راحتی هستن....

فقط میتونم بگم ک باید قشنگ شا.....تواین مملک بای مشت ادم دوهزاری

همه ممون گرفتاری داریم رنگ وشکلش فرق داره توگل کنین بخدا همه چی خوب میشه .اون بچه هم هدیه هست ازطرف خدا مطمئن باش خدا روزیشو میرسونه بسپاربخدا

انشالله میشه برکت زندگیتون حتما همسرتون راضی کنین واسه کار برین تهران

ای وای چقد سخت😓

مطمین باش یه خیری با بدنیا اومدن بچتون نصیبتون میشه هیچوقت خدا بدی آدما رو نمی‌خواد

خانمی نام امید نشو از بچه ت محافظت کن برات دعا میکنم از ته قلب

انشاالله قدمش پر از خیر برکت باشه برا زندگیت عزیزم

شغل همسرتون چی بوده گلم چقدر کرایه میدید

عزیزم خدابزرگه موبایل که داری میتونی با موبایلت کار کنی دوست داشتی پیغام بده راهنماییت کنم کار عالی با درآمد خوب

سوال های مرتبط

مامان دردونه مامان دردونه ۵ سالگی
سلام مامانا خوب خدا قوت😊...میگم شمایی که بچه هاتون مهد میزارین پیش دبستانی نه..مهد فقط...قرارداد بستین مثلا یک ساله شش ماهه یا نه هر ماه بخواهید میفرستین یا نخواین هم نمی فرستین؟؟؟
سوال دوم مربی های مهد کودک چ طوری رفتار میکنن نسبت به بچه ایی که اضطراب داره گریه میکنه؟؟؟تو مهد پسرم مربیش اصلا بچه ها رو بغل نمیکنه میگن بچه اجازه نداریم بغل کنیم...این به کنار پسرم کلا مدقع ورود به کلاس گریه میکنه یا قبلش میگه نمیرم دیگه توی کلاس اروم میشه...امروز ماشین کامیونی داشت همراش برد اصلا هم گریه و غر نداشت رفت تو کلاس من که در رو بستم‌صدای گریه اش اومد و مث همیشه زودی ارومنشد برگشتم بغلشکردم گفتم ناهار درست کنم میام و گذاشتمش کلاس رفتم توی دوربین چک کردم دیدم اصلا مربی و دو نا مادر یار خیلی به بچه اهمیت نمیدن ...فقط یکی از مادر یارها همین که داشت وسط کلاس گریه میکرد نشوند صندلی و صورتش تمیز کرد ....مربی دورش نیومد..نه ظرف عذاش نه آب هیچی نمیزاشتن که لااقلاروم شهبعد چند دقیقه ک هق هق میکرد ماشینش رو دادن بعد هم خودم به مسئول دفترشون گفتم بچه من اروم نشدهمث اینکه بگین اب بهش بدن....حالا خیلی ناراحت شدم از کار مربی...ظهر هم میریم دنبال بچه صورتش کثیف و خشکه نمیشورن...ی بار هم تذکر دادم ...به نظرتون من حساسم یا برم تذکر بدم این دفعه به دفتر شون؟؟؟
مامان میر محمدو فاطمه مامان میر محمدو فاطمه ۵ سالگی
مامانا من یه کار خیلی بد کردم
پسرم سه ماهی میشه که اینجوری شده همش مدفوعش رو به شلوارش میکنه
همش براش توضیح میدم نکن برو دسشویی دوباره همون آش و همون کاسس
از سه سالگی گرفتمش اصلا تا به حال اینجوری نشده بودش
از وقتی دخترمو که الان سه سالشه شروع کردم به پوشک گرفتن اینطوری شد
حالا ظهر انقدر اعصابم بهم ریخت گرفتم مفصل کتکش زدم
واقعا عصبی بودم نتونستم خودمو کنترل کنم
اینم بگم که خیلی به ندرت میزنم بچه هامو ولی اون لحظه واقعا نتونستم کنترل کنم خودمو
دو سه هفته دیگه میخواد بره پیش دبستانی هنوز مدفوعش رو تو شورتش میکنه من آخه حرص میخورم چند ماهه توضیح میدم خودشو زده به نفهمی
آخرش خیلی بد کتکش زدم بعد گفتم بمون تو دستشویی از حرصم چند دقیقه تنهاش گذاشتم 😭😭😭
بعد رفتم درو باز کردم گفتم بیا بیرون
یکم که گذشت دیدم شکمشو گرفته میگه دارم میمیرم از درد شکم
بردم اینور اونور هواسشو پرت کردم ولی میگه درد دارم
الانم خوابیده
به نظرتون به خاطر اینکه من زدم اینجوری شده
از دست بچه هام نمیدونم کجا برم خدایا 😭
مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
دلم میخواد گریه کنم دیگه
دردای خودم کمه،اذیتای پسرم بیشتر عصبیم کرده،،پسرم یکی میاد اونو ب شکل گوشی میبینه فقط میگه گوشیتو بده،،حرفمو ک تا پاشم بکنم دنبالش اصلا گوش نمیده،،تو عصبانیت همه چرتو پرتی میگه،،مادرشوهرم ک مث کلیپای اینستا مسخره میکنن میمونه میاد نه کاری نه چیزی بچه های دخترش باخودش میاره و فرق گذاشتن بین پسرمو بچه های اونا رو ملموس حس میکنم،درحد چند ساعت میاد و میره،،مامان خودمم ته کوچه هس خونشون شاید ۴ دقه هم‌ نمیشه،،داشت با خالم حرف می‌زد ک منم امشب هستم از فردا شبا نمیمونم بهش هر روز سرمیزنم تنهاش نمیذاریم ینی شبا دیگه نمیاد ،،از طرفی فک میکردم دیدنی بیشتری داشته باشم دوتا از خاله هام ک اصلا نیمدن یکیش حتی بهم زنگم نزد فقط ب مامانم زنگ زد گفته بود بچه و شوهرش مریضن،،،خیلی دلم گرفت واقعا یه فکرایی دیگه میکردم ....دلم برا حاملگیمم تنگ شده،،شکمم خیلی بزرگه و افتاده شده از قبلم بزرگ بود بیشتر رو مخمه🥴🥲🥲و.....
مامان HeLiA مامان HeLiA ۵ سالگی
سلام خانما شبتون خوش ازتون یه سوال میخام بپرسم من در حد ۳سال طبیعی جلوگیری کردم بعداز ۴سال سال دخترم به دنیا اومد اون موقع که فهمیدیم جنسیتش دختره شوهرم قهر کرد حی میگفت سونوگرافی اشتباه کرده هزارتا حرف وقتی به دنیا اومد از خونه نمیرفت بیرون انقد بچه رو دوس داشت و اندازه دخترم پول دکترا دادیم که بچه دار شیم شوهرم بیش از اندازه علاقه نشون میده به دخترم هر چی میخاد میخره هرچی بلا سرش میاره هیچی نمیگه و حی در گوشش میگه من نوکرتم من خر توام من سگ توام بابا فدای تو وقتی میخابه هزاربار بوسش میکنه بیدارمیشه من روانی میشم میگم چرا بیدارش کردی به زور خابوندمش پرا این حرفا رو میگی ناسلامتی پدری مثلا ما ماشین نداریم هرکجا میریم بغل میگیره نیم ساعت راه بریم نمیزاره بچه با پای خودش بیاد هر وقت میگم میگه تو خسیسی یا حسودی میکنی هر چی بچه دستشو میزاره میخره شب میگه بابا بیا پشت گردنمو ناز کن یا سرم رو ناز کن آقا سه ساعت بچه رو میخاره میگم بزار بخابه بسه لوسش نکن میگه بچمه دختر بچه رو باید نوازش کنی محبت کنی من میتونم دخترمو قانع کنم ولی شوهرمو نه بنظرتون من حسودم چیکار کنم