۹ پاسخ

خ یه بچه هات خوابیدن.این وضع منه

تصویر

آره منم دقیقا اینجوری عزیزم دخترم به مرز جنون میرسونه من راانقدر حرص خو دم که دست و پام بی حس شده

وای خدا رحم کرده منم خواهر اینجور زیاد عذاب وجدان میگیرم واقعا شرایط سختیه دخترم تازگی دلش میخواد بدون من با پدرش بره جایی خیلی امروز ناراحت شدم به باباش گفته بود مامانو نبریم هی به من میگن نکن بشین

خداروشکر که اتفاقی نیوفتاده
بچه ها واقعا ادمو ب مرز جنون میرسونن یمی هر چقدر هم مدارا کنی اخرم باید صدای جیغتو در بیارن من امروز مهمون داشتم انقدر صبوری کردم تا اخر موقع خواب چنان جیغ بنفشی کشیدم همه زیر پتو قایم شدن ولی همچنان این خانم خیره تو چشای من زل زده بود 😐

اشکالی نداره همین که بیر گذشته کافیه همه مادرا همینن بعضی وقتا لازم داد و بیداد منم همینم نگران نباش عذاب وجدان میگیرم ولی بعدش میگم اگه همینقدر جدی نمیشدم بچه به شوخی میگرفت و دوباره تکرار میکرد پس لازمه

خدا رحم کنه . فکر کنم این وضع آینده منه 😬😬

بعضی وقت ها دیگه پیش میاد بعضی وقت ها بچه ها یه کارایی میکنن ادموبه جنون میرسونن اما کتکش نزن گناه داره

عزیزم این دادو بیدادا برا همه مادرا هست تگر داد نزنیم ک میپوکیم دیگه ...فقط سعی کن کتک رو کمتر کنی ...من برا سن کمم و بی تجربگی بچه ی اولمو خیلی کتک زدم خیلللللی شیطون بود خرابکاری‌های زیاد ی میکرد الانم عواقبشو‌دارم میبینم روش اثر گذاشته ولی دومی روون تجربه داشتم بهتر رفتار کردم کتک مگع چی بشه که برنم ولی داد هر ازگاهی سرش می‌زنم

خیلی سخت دو تا بچه . من برای همین دوست ندارم بچه دومی به این زودی بیاد

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
مامانا هزار بار اینجا گفتم ولی چاره ای ندارم جایی رو ندارم اینجا میگم این حجم از فشار ازم کم بشه ببخشید
به خدا دارم میمیرم دارم دیونه میشم انقدر مشکلات داریم که قلبم داره میترکه این بچه دومم هم اصلا خواب نداره خوابشو زیر سینه میکنه بعد بلند میشه حتی ده دقیقه در روز نمیخوابه واسه یه کاری اگه بلند شم انقدر گریه میکنه که انگار من مردم هوار میزنه هر چی بخوام امتحان کنم نرم پیشش انقدر گریه و هوار میزنه که زود میرم بغلش هم هستم باید بغلش کنم بشینه داغون شدم یه لحظه به حالت دراز کش بذارمش نمی مونه دیونه شدم موقع انجام یه کاری انقدر استرس میگیرم انقدر از گریه هاش عصبی میشم که قلبم میخواد از تنم بیاد بیرون خونه زندگی رو هوا دورمون میبینم پاهام قفله نمیتونم پاشم تمیز کنم شیرم که نمیخوره به زور وقتی خواب‌آلوده هست زیر سینه میخوره یا میدونم با زجر با قاشق میدم بهش شیرخشکم همینکارو میکنه امروز انقدر عصبی شدم و گریه کردم که حس میکنم شیرم به شدت کم شده یه دل سیر واسه اونم گریه کردمو استرس گرفتم بخدا دارم دیونه میشم دارم چیه دیونه شدم دارم میمیرم سه ماه و بیست روزشه کولیک داره بهش اینفاکول هم میدم ببین بخدا بعد شیر که میخوره حتی شیرخشک دفع خوب بعد گاز معده هم خارج میکنه اروغم میزنه بازم از بغلش پاشم گریه میکنه تو بگو پنج دقیقه بعد شرایط خوبش خوب باشه هم نیست