۶ پاسخ

میدونم سخته
ولی قدر مادربزرگت رو بدون
مادربزرگ یک نعمتیه برای خودش
تاهستن هواشونو داشته باش
ما از این نعمت محرومیم

خدامادربزرگتوبرات حفظ کنه وقتی هستن قدرشونونمیدونیم وقتی میرن آدم احساس می کنه یک الماس داشته ازش گرفتن،مادربزرگ من این آخرا بی اختیاری ادارای و...گرفته بود حافظشوازدست داده بوداولش همه باجون دل مراقبت می کردن ولی دیگه آخراخسته شدم بودن ولی وقتی فوت کرد جای خالیش مثل یک حفره توقلبمون مونده

عزیزم خدا بهت حواب کارخیرتومیده شک نکن

اجرتون رو خدا بده ان شاالله
نعمتی هستن
دعاشون حافظ زندگی هامونه.
منم محرومم و حسابی دلم براش تنگ میشه.

کلا بیارین خونه خودتون اونجوری راحت ترین...
یا تنوع بدین هرچند روز خونه بکی بمونه هم واسه خودش تنوع میشه هم شما اذیت نمیشین و اینکه پیرزن اذیتی نداره...

خدا قوت بهت

سوال های مرتبط

مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
مامان حسین کیان مامان حسین کیان ۵ سالگی
سلام مامانای مهربون عصرتون بخیر خوبین حسین جانم ۶ سالشه دیروز که باپدرش رفته بود بیرون یه جا سوییچی خریده بود بعد امروز رفت توی بالکن دید بچه ها توی کوچه ان بازی میکنن گفت منم برم گفتم برو رفت گفت جا سویچیمم میبرم به دوستام نشون بدم گفتم ببر بعد که رفت منم از بالا داشتم نگاش میکردم دیدم جا سویجی دست پسر همسایه مون هست حالا نمیدونم خود پسرم داده یا پسره گرفتم بعد دیدم چند بار هی پسرم رفت نزدیکش که ازش بگیره پسر نداد هی برگشت عقب دوباره پسر اون وسیله ارزش نداره دوست دارم پسرم یاد بگیره بلد باشه وقتی وسیله ای رو که مال خودش به کسی داد دوباره بتونه بگیره و اینکه توی دوست یابی خیلی ضعیفه من سعی میکنم روزی دوساعت باهاش بازی کنم همسرم که اصلا باهاش بازی نمیکنه منم انتطاری ازش ندارم چون ۵صبح میره تا ۵ غروب فقط بلد بگه بیا بشین کارتون ببین یا گوشیشو بده دستش منم باهاش بازی می‌کنم واقعا سخته چون پسر کوچیکم هم سن اضطراب جداییشه همش گریه میکنه منم همش بغل میکنم که با پسر بزرگم بازی کنم و حسین اصلا با خودش بازی نمیکنه و خیل عصبیه زود قهر میکنه میگم حالا بازی ما تموم شد خودت بازی کن گریه میکنه و بشدت بد غذاست و انگار بترسه خجالت بکشه خیلی آروم حرف میزنه کسی نمیشنوه و بردمش باشگاه توی زمستون هوا سرد دو ماه بردم راهم هم دور بود پسر کوچیکم رو بغل میکردم می‌بردم اصلا تلاش نمی‌کرد هیچی یاد نگرفت