سلام دوستان شبتون بخیر بیاین یکم درد و دل کنیم
واقعا خیلی از دست خودم شاکی هستم چون وقتی گذاشتم رو مرور می‌کنم می‌بینم که من چقدر بچه بودم چقدر نفهم بودم روی واقعی بعضی از طرافیانم رو ندیدم دقیقاً همونایی که فکر می‌کردم فرشتن خود شیطان
بودن از همون روزی که عروسی کردم از جاری‌هام نگو با من لج افتاده بوده که من فکر می‌کردم بهترین و صمیمی‌ترین جاریمه همون روزای اول
اومدن خونم نگاه کنن یه قرمز شدن یه بنفش با دخترش اومده بود
شروع کردن به ایراد گرفتن از جهیزیه من از حسودیشون خودش ۵۰ سالشه
یه وسیله نو نداره جهیزیه من تک بود پدر و مادر منم مثل بقیه پدرو مادرا برام کم نذاشته بودن بعدش نگو همش می‌رفته از من به مادر شوهرم بد می‌گفته که اینا رو هم من بعداً فهمیدم که خدا جای حق نشسته جوابش رو خیلی بد داد بد جوری دلش رو سوزوند ولی بازم به این کاراشون
ادامه میدن همسایه‌هام خیلی بهم حسودی می‌کنن از فامیلای دور هم بگم با اینکه زندگی آنچنانی ندارم و مثل بقیه یه زندگی عادی
ولی نمیدونم چرا ما رو هدف قرار دادن تو هر فرصتی میخوان
ما رو خراب کنن دیگه نمیخوام ساکت بشینم
میخوام حسابشون رو برسم ولی نمیدونم چجوری

۶ پاسخ

هر کسی ک بهت حس بد میده فقط حذفش کن از زندگیت کاملا قطع رابطه شو با همشون من اینجوری خیلی ب آرامش رسیدم

ناراحت نباش خودمم سرابیم ولی محیطش یجوریه که اکثرا مردمش حسودن،توهم تا میتونی دوری کن که فکرت راحت باشه

از قبل حرفاشونو پیش بینی کن و جواب آماده کن

اگه چیزی میگن جواب بده همون لحظه نزار تو دلت بمونه

بهترین کار کم کردن رفت وامد باادم حسوده عزیزم، بی تفاوت بودن

بهترین کار بی تفاوتی

سوال های مرتبط