۱۰ پاسخ

من هوشیار بودم کاملا ی سره حرف میزدم میگفتم ای حس میکنم دردم گرفت

بخاطر استرس بهت ی مقدار بیهوشی هم زدن احتمالا

من کامل به هوش بودم و همش سوال می‌پرسیدم بهم میگفتن حرف نزن سردرد میگیری، شما فکر کنم بخاطر استرس که داشتین اینجوری شدین

منم همینطور بودم ....چون استرس شدید داشتم بهم آرامبخش قوی زدن ...فکر میکنم بخاطر اون آرامبخش بوده اون خالت گیجی ....احتمالا شمام استرس داشتی اارامبخش زدن

منم اینطور بودم فشارم اومده بود پایین از شدت ترس ی لحظه چشام سیاهی رفتن قلبم تند تند میزد

من هوشیااااار هوشیار بودم
یه لحظه کله دکترم که کلاهش قرمز بود تو پنجره دیدم😳فک‌کردم شکممه که بازه وقتی گفتم یا‌خدا اون شکممه گفتن کدوم نشون دادم سریع پرده رو کشیدن🤣

بخاطر اون آمپول که میزننه

من كه كاملا هوشيار بودم حتي يكي از شونه هامم خيلي درد ميكرد

دقیقا منم همینجور بودم همش میگفتم دارم خفه میشم نفسم بالا نمیومداخراش دکتر بیهوشی اومد بالای سرم همه چی چک کرد گفت مشکلی نداره بخاطر استرسی که داری ودردای که کشیدی اخه من ازپنج صبح درد زایمان طبیعی داشتم زجرم دادن تاپنج عصر بچم داشت خفه میشد منو بردن اتاق عمل چشام سیاهی میرفت هیچی نمیشنیدم حتی صدای گریه دخترم نشنیدم وقتی دنیا اومد دکتر دید حالم بده سریع دخترم اورد گذاشت روصورت گفت نگاش کن چقدر قشنگه بعد ازاینکه بچم دیدم نفسام بهترشد

منم همین بودم بعد یجا ب دکتر بی هوشی میگم ببین من نمیتونم نفس بکشم گفت خب نکش😂فشار خیلی شدید میومد به فقفسه سینم جوری ک حس کردم دارم کم‌میارم

سوال های مرتبط

مامان پناه❤ مامان پناه❤ ۱۳ ماهگی
خیلی خیلی خیلیییییی مهم ‌‌..بخونید حتما ‌‌
از ۵ ماهگی پناه ک سایز پوشکش تغییر کرد جایی ک ازش میخریویم نداشت شوهرم چندجا گشته بود بالاخره از ی مغازه گرفت ک با مغازه قبل ۳۵ اختلافش بود ..بعد اومد گفت .گفتم پس از همین بخر دیگ از این ب بعد ..خلاصه از همون ماه هم کمکی پناه شروع شد و این دوتا موضوع خوردن ب هم ..
بعد من هر جی میدادم پناه بین پاهاش سرررررخ میشد و من مدام یه کرم کالاندولا دستم بود ..تا شد ماه پیش .حتی چندبارم تاپیک گزاشتم ک اخه مگ میشه ی بچه مدام ب همه چیز حساسیت بده رو باسن بچم قرررمز میخواستم بشورم گریه میکرد ..
تا شد شوهرم بره مغازه ک باز پوشک بگیره یارو گفته بود نداریم ..و رفته بود از جای قبلی خریده بود ک گرونترم بود ..بعد من ی هفته ای استفاده کردم دیوم عه پناه قرمز نمیشه دیگ ..هی داشتم میگفتم خب تغذیشم مث قبله ..چیشده و فلان ‌.متوجه شدیم پوشکی ک از مغازه قبلی میگرفتیم تاریخ نداشته بخاطر همون اون ادمه نفهم اونو مایین تر ازرقیمت اصلی میفروخته ..ن فقط پوشک ها کلا اجناسش خیلی فیک بود ..الان حدودا یماهه ک من همهههه جی ب بچم میدم ن قرمز نیشه ن حساسیت ن چیزی ..فقط ۶ ماه بچمو از همه چی محروم کرده بودم 🥲🥲واقعا حس عذاب وجدانه بدی دارم ..
این تاپیکو گزاشتم ک بگم هرررررر چی میخرید تاریخشو نگاه کنید ادمه دور از جونتون گاااااااو و پول پرست زیاده ک حتی ب فکره بچه مردمم نیستن ..یاده شوهره مهناز افشار افتادم ک ی مدت میگفتن شیرخشک تاریخ گذشته وارد کرده ..خدایا خودت مواظب کوچولوهامون باش
مامان dayan مامان dayan ۱۷ ماهگی
سلام مامانا شبتون بخیر

من باز پروفایل عوض کردم گمم نکنید.

غذا نخوردن دایان دیگه خیلی برام درگیری ذهنی شده بود رفتم دکتر
داشتم گله میکردم و میگفتم در روز ممکنه پنج شیش مدل غذا درست کنم تا یکی رو بخوره
دکتر کاملا مخالف بود گفت شما ی بشقاب با تنوع غذایی میزاری جلوی بچه و هرکدوم رو خواست تو هر حجمی میخوره
دیگه تا وعده بعدی غذا نمیدی
گفتم خب نمیخوره گرسنه است
گفت با اینکه روزی پنج مدل میپزی میخوره گفتم نه
گفت پس نیازی نیست بچتو بد عادت و بد غذا کنی
ی ظرف بزار که ی قسمت غذا باشه ی قسمت براش سبزیجات بپز بریز و ی قسمت ماست.
بعد بهم گفت حتما تخم مرغ بدم چه بهتر که هر روز بدم
گفت تخم مرغ حتی توی سرما خوردگی عالیه
دهنشو دید و گفت داره دندون کرسی در میاره
گفت علت بد قلقی و بی اشتهاییش در آوردن پشت سر هم دندوناشه
و گفت هر شب مسواک بزنم
و بعد از یک سال و نیم خمیر دندان هم میتونم استفاده کنم ولی ب اندازه ی عدس.
برای راه نرفتن دایان بهم گفت نگران نباشم و دیر نکرده و تنبله و از اونجایی ک نارس هم بود و تمام حرکاتش دیر بود گفت راه رفتنشم ممکنه تا ۱۷ـ۱۸ ماهگی طول بکشه ک ایرادی نداره ولی من از رو ب رو دستشو بگیرم و باهم قدم بزنیم کم کم نوک انگشتش رو بگیرم و کاری کنم ک تعادل برقرار کردن رو یاد بگیره.
و ی نکته دیگه ک بهم گفت این بود ک اجازه بدم توی سطح مختلف(آسفالت, خاکی,چمن) بدون کفش قدم بزنه تا ب مغز فرمان راه رفتن داده بشه.
مامان عرفان کوچولو💙 مامان عرفان کوچولو💙 ۱۶ ماهگی