از وقتی بچم دنیا اومد بهم سخت گذشته، میدونین از چه لحاظ، از لحاظ درک نشدن از سمت همسرم و گیرای بیخودش راجب بچه ، الان بچم. یه سال و نیم داره ، هروقت کوچک ترین مریضی داشته انداخته گردن من و با من مثل مجرم برخورد کرده، یک بار نشد بچه مریضذشه، یه کم منو دلداری بده، یا اینکه اکثرا وقتی میریم خونه مادرم، یه گیری داده، یا گفته مادرت چرا اینو داد به بچه چرا اونو داد،‌ حس میکنم همین رفتاراش باعث شده آستانه تحملم خیلی بیاد پایین، مثلا امروز رفتیم خونه مادرم، مادرم یه تیکه کلم شور داد به بچه، دوباره بچ پچ های شوهرم شروع شد زیر گوشم، منم همونجا داد زدم که چرا دادی مامان ، الان عذاب وجدان دارم، مادرمو ناراحت کردم، دست خودم نبود واقعا

اکثر مردا همینن

همه ی مردا پس مثل همن من فکر میکردم فقط شوهر من اونطوره

شوهر منم دقیقا همینه
فقط زمان مریضی نمیندازه گردن من
ولی سر چیز میز دادن به بچه وای یه بند تو‌ گوشم میخونه

چه مردای خاله زنکی

اشتباه کردی عزیزم
زنگ برم ب مامانت از دلش در بیار
همونجا باید بلند میگفتی که مامان
شوهرم بدش میاد چیزی میدی به بچه
تا شوهرت از خجالت آب میشد

عزیزم خیلی درکت کردم

ای خواهرمنم همینه سه تا بچه بزرگ کردم دریغ از یک شب نگه داشتن بچه همشان همینن

ای خواهر شوهر منم همینطور. کلا الان ک بچم داره میره تو ۱۹ ماه. خودم فراموش کردم‌ هیچی ام از بچه داری نفهمیدم و لذت هاش.
بعد زایمانم ک افسردگی گرفتم.

اول ی زنگ بزن ب مامانت از دلش دربیار.
بعدم این بار شوهرت چیزی گفت ،بگو تا الان من بزرگ کردم یک هفته تو بجای من بزرگ کن ببین میتونی.
همه مردا همینن دیگ تا حدامکان تحمل کردیم از ی جایی باید جلوشون بایستیم.

بجای اینکه سر مامانت داد بزنی سر شوهرت داد بزن عزیزم. مطمئن باش مامانت از خودت بیشتر بچه تو میخواد. بچه مریض میشه دیگه. مگه خودمون مریض نمیشیم؟ ما باید گردن کی بندازیم پس؟ بگو بچه داری بلدی بسم اله بیا خودت نگه دار. حالا من بچه م مریض میشه گریه م میگیره همسرم میگه چرا اینجوری میکنی بچه مریض میشه دیگه مریضی برا آدمه

الهی بگردم😢

چقدر سخته بااینجور مردی زندگی کردن🙁

من افسردگی شدید گرفتم

درکت میکنم
بچه من با واکر خورد زمین پاش شکست از کمر گچ اسپایکا شده بود
با شوهرم ی ذره بحث کردیم با لگد زد ب دستم اینقد دستم درد میکرد ک نمیتونستم بچمو بغل کنم
حالا حرفاش ب کنار