۹ پاسخ

بعدش😍

ادامش

ادامه ادامه😍

وایییی قلبم ریخت 🥲 ، چقدرررر میترسم از پاره شدن کیسه اب و خونریزی

چند هفته زایمان کردی

وای منم‌جفتم‌کنده بود خونریزی داشتم

مبارکه

مبارک

قدم نو رسیده مبارک عزیزم

سوال های مرتبط

مامان محمد مهدی 💙👶 مامان محمد مهدی 💙👶 ۵ ماهگی
تجربه زایمان قسمت پنجم:
دیدم خوابم که نمیبره پاشدم برم دستشویی و بذارم همسرم یکم بخوابه چون قراره باهام بیاد سر زایمان، خودم خداروشکر خوب خوابیده بودم نزدیکای ظهر پاشده بودم
رفتم دستشویی با ترشحای قهوه ای یکم حس کردم آب ازم ریخت ولی گفتم نه لابد همون ترشحه، خودمو شستم اومدم بیرون که دیدم انگار یه چیزی میخواد ازم بریزه سریع رفتم دستشویی هنوز به سرویس نرسیده بودم که ازم اب و ترشح ریخت دیگه مطمئن شدم کیسه آبمه
ساعت ۶ بود، سریع همسرمو صدا زدم زنگ زدم به ماماهمراهم و گفتم کیسه آبمه، گفت باشه پس تو برو بیمارستان منم میام، چون دکترم گفته بود زود نرو پرسیدم زود نباشه میخواید بمونم بیشتر😂 گفت نه برو
دیگه سریع پد گذاشتم و رفتیم سمت بیمارستان
و نگم براتون از ترافیکای تهران و کرج اونم عصر چهارشنبه، اونایی که میدونن فقط میفهمن چی میگم 😶
ما ۶ راه افتادیم ساعت ۷ و نیم رسیدیم بیمارستان، در حالی که بدون ترافیک ۲۰ دقیقه هم راه نیست
مامانم اینا هم که از کرج قرار شد با ماما همراهم بیان اوناهم ۸ و نیم رسیدن بیمارستان
مامان عزیزکم🫀 مامان عزیزکم🫀 ۱۱ ماهگی
مامان اهورا💙 مامان اهورا💙 ۳ ماهگی
سلام دوستان منم اومدم از تجربه زایمانم
باورم نمیشه میخوام تجربمو بگم خیلی زود گذشت🤭
تجربه زایمان طبیعی(☝️)
من دوشنبه عصر خواب بودم یدفه از خواب بیدارشدم حس کردم یچیزی ازم خارج شده رفتم دسشویی لکه خون دیدم دکترمم گفته بود وقتی خون دیدی برو بیمارستان ولی من هیییچ دردی نداشتم و ازینکه بدون درد برم بیمارستان خیلی میترسیدم ولی چون خون دیدم مجبور بودم برم منم شوهرمو بیدار کردم رفتم یه دوش آب گرم گرفتم زیر حموم اسکات زدم کمرمو ماساژ دادم اومدم خونرو باشوهرم تمیز کردیم و وسایلارو جمع کردیم و رفتیم بیمارستان اون بیمارستانی که من میخواستم برم خصوصی بود ۱ساعت با خونمون فاصله داشت ساعت۹رسیدیم بیمارستان و رفتم بخش زایشگاه و بهشون گفتم که من خونریزی دارم معاینم کردو گفت این اصلا چیزی نیست بچه هم خیلی بالائه حالا حالا ها وقت داری وقتی اینو گفت خیلییی ناراحت شدم یه حس غریبی داشتم اونجا دلم میخواست گریه کنم یخورده هم اون مامائه بداخلاق بود بعدبهم گفت برو یچیز شیرین بخورو بیا نوار قلب بگیرم منم رفتم یچیز شیرین خوردم ورفتم نوار قلب گرفت و گفت خیلی عالیه برو خونه خیلی ناراحت بودم اینهمه رفتم تااونجا و دست خالی برگشتم
مامان علی 💙 مامان علی 💙 ۵ ماهگی
تجربه زایمان من
زایمان من سزارین بود و دکترم تاریخ ۲۳شهریور رو برام تعیین کرده بود
یکشنبه ۱۸ شهریور آخرین ویزیتم بود البته نامع سزارین رو از قبل گرفته بودم
دیگه رفتم مطب دکتر تا آخرین ویزیت رو انجام بدم دکترم گفت که ساعت ۱۰ جمعه بیست و سوم شهریور بیمارستان باشم خودشم ساعت دوازده میاد ولی احیانا اگر علایم زایمانم زودتر اومد برم بیمارستان
من تقریباً ۱۰ شب از مطب دکتر رسیدم خونه و بعد از خوردن شام و .. سرویس بهداشتی رفتم دیدم که یه لک کوچیک صورتی کم رنگ روی لباس زیرمه از سرویس اومدم بیرون به مامانم و بقیه خانواده گفتم پاشیم بریم بیمارستان
مامانم به دکتر پیام زنگ زد و شرح حال داد و ایشون گفتن که برو بیمارستان
دیگه یه حموم هول هولی کردم و با بند و یساط رفتیم بیمارستان
رفتیم بلوک زایمان بیمارستان گاندی که فقط همسر رو راه میدادن ازم nst گرفتن معاینه کردن و گفتن که دهانه رحمت باز نشده ولی انقباض داری و به دکترم زنگ زدن دکترم گفت که بستری بشم تا فردا صبح بیان برای عمل
ولی نمیدونم چرا من و همسرم یه مقدار دودل شدیم وفکر کردیم که مشکلی پیش نمیاد و گفتیم با رضایت شخصی برمیگردیم خونه خلاصه با اینکه لباسمم عوض کرده بودم برگشتیم خونه تا فردا ۷صبح که بیام بیمارستان
خلاصه تا خود صبح خوابم نبرد تازه خوابم برده بود که توی خواب ساعت پنج و نیم صبح کیسه آبم پاره شد همه رو از خواب بیدار کردم با اون وضعیت آرایش کردم و رفتیم به سمت بیمارستان و همزمان با پاره شدن کیسه آبم دردهامم شروع شد دوباره رفتم بلوک زایمان nst وصل کردن معاینه کردن با اینکه من سزارین بودم از ساعت 5تا 10صبح درد کشیدم تا دکترم اومد 🥴
دیگه خیلی طولانی شد بقیه اش رو توی تاپیک بعد مینویسم 🌼
مامان یاسین و متین مامان یاسین و متین ۹ ماهگی
پارت دوم

خلاصه ک من تو هفته ۳۴بودم ک یکم درد داشتم ولی فعالیتم زیاد بود همون روز زایمانم کلی ظرف شستم و کیک پختم و خونه تمیز کردم و خوب بود شب ک شد رفتم خونه مامانم آخه شوهرم شب کار بود ساعت ۹ونیم بود ک رفتم سرویس بهداشتی موقع ک پاشدم یه صدا تقی مثل ترکیدن بادکنک اومد من شک کردم ولی گفتم نه بابا زود همینکه اومدم نشستم کلی آب ازم خارج شد انگار یه تشت آب ریختن رو شلوارم کیسه ابم پاره شد خوب بود ساک و اینارو آماده کرده بودم زنگ زدم شوهرم اومد تا رسیدم بیمارستان شد ۱۱اولین معاینه ۲سانت بودم هر چی از رسیدگی و خوبی بیمارستان و پرستارها بگم کم گفتم بیمارستان رضوی یعنی درسته پول زیادی میگیره ولی تک ماما و پرستار مدام رو سرم بودن و وضعیت قلب و فشار چک میکردن ۱۱بستری شدم ۴زایمان کردم اوج دردام ۳تا ۴بود درخواست اپیدورال کردم گفت چیزی ب زایمانت نمونده دهانه رحم نرم زود زایمان می‌کنی دکتر شیفت هم پناهنده بود بعد زایمان هم با دو تا پرستار منتقلم کردن بخش اتاق عمومی دونفره بود