بماند به یادگار از شب نخوابی ها
از حس وحال مزخرف بعد زایمان
از کولیک ورفلاکس
از غافل شدن از دو بچه دیگم
از ساعت ۱شب ظرف شام شستن
از دوش ده دقيقه ی گرفتن
از استرس وبی خوابی
امیدوارم هرچه روداری حداقل ۴ ماهه بشه
چقدر برام دوررررررره برج ۳ سال بعد
همش با خودم میگم چطوری این دوتا دیگه رو بزرگ ک دم با فاصله کم یعنی اونام مثل این بودن
تاریخ ۲۹بهمن

هووووفففف ببین ما مامان دوقلوها چی میکشیم

حس غافل شدن از بچه دیگه واقعا حس بدیه
من از عذاب وجدان می میرم
هی براش وقت میذارم حتی با این حال زائوییم میبرمش بیرون دوتایی یا با باباش سه تایی باشیم، ولی حس میکنم قلباً دورم

منم بادوتا بچه.درگیرم صب تاشب وقت نمیکنم موهاموشونه بزنم.یک دستشویی راحت نمیتونم برم.دست تنها.شوهرمم که هیچی....

وقتی بچه میادا زن و شوهر از هم دور میشن، دلم تنگ شده یه ذره با شوهرم همو بغل کنیم اماااا کو حتی وقت نمیکنیم باهم حرف بزنیم

عزیزدلم ، خدا قوتتتتتت مامان
تو یه قهرمانی ❤️🌱

خیلی سخته عزیزم منم دومیم هست

اون دوتا سخت نبودن برات؟؟؟

با تموم وجود درکت میکنم
من خودمم یادم رفته
اصلا نمیتونم تصور کنم چندماه دیگه خوب شه و زندگیم درست شه
تنهایی دارم عذاب میکشم تو شهر غریب🥲🥲

واقعا منم همیشه میگم چجوری دوتا پشت سرهم میارن بزرگ میکنن