۱۲ پاسخ

ببین الهه جون خودت گوشی دست نگیر وقتایی ک النا بیداره دیگه وقتی دستت زیاد نبینه اونم نمی‌خواد

فلوکستین بخور

من راضیم بیان ببرنم آسایشگاه نفس بکشم حداقل اونجا☺

واااای منم مغزم داره میترکه هیچ راه حلی نیس گوشی هیچی به همه چی کار داره دیگه نمیکشم فقط موندم چطور زندم من

وای پسر منم همینه از صبح که بیدار میشه تا موقعی که بخوابه مدام نق و گریه هرچی ببینه میخواد وقتی در ظرفشویی باز میکنم میخوادظرفها رو همه برداره امروز اعصابم اینقدر خرد شده بود بشقاب پرت کردم شکست

کلا تو این چیزا حساسیت به خرج نده
مثلا گوشی رو دستش نده اگه اومد بغلش کن با هم کار کنید که فکر نکنه چه خبره اون تو
وقتی ببینه خبر خاصی نیس بیخیال میشه

گوشی و ندی بهشا
عادت می‌کنه
پسر منم الان برای گوشی گریه می‌کنه جیغ میزنه خودش و میزنه زمین
اما قایم میکنم سرش و با یچیز دیگ گرم میکنم
بها بدی عادت کنه بیچاره میشی

سعی کن گوشی زیاد دستتون نبینه تو خونه یا مثلا وقتی کار دارین بزارین لای کتاب گوشی و کار کنین .هلنم اینجوری شده بود سه روز .
بعد قدم بدی اینه وقتی میگه گوشی و بده قاب گوشی و بده بهش یکم باهاش بازی میکنه میندازه اون یا حتی همون اول شاید نق بزنه جیغ بکشه گریه کنه اصلا محل نده که بفهمه روی جیغش حساسی .همه رو هم بسپار کسی بهش گوشی نده

خواهر بیا باهم بریم دیونه خونه

گوشی اسباب بازی قبول نمیکنه؟
از این گوشیای ساده قدیمی نداری بهش بدی؟

فقط جیغ
با هیچی

ببین با چی ساکت میشه خوراکی کنترل شارژر

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۴ ماهگی
بعد من طبقه بالا مادرشوهرم اینام ، تا این بچه گریه میکنه زنگ میزنه به من که چشه ، خب بچه گریه میکنه دیگه ، میزم دسشویی گریه میکنه میرم یه کاری کنم گریه میکنه، میخواد بره سر گاز و اینا نمیزارم گریه میکنه ، گریه های وحشتناک میکنه انگار چی شده ، اینم زرتی زنگ میزنه به من که چشه بچه ، به خدا انگار شکنجه میکنمش
امروز دیگه همه چیزو گذاشتم کنار عصبانی بودم از دست بچم و این گریه های الکیش، بهش گفتم لابد میخواد یه کار بکنه من نمیزارم خطرناکه ، گریه میکنه ، میخوای من ایندفعه بزارم بره سر گاز یا دسشویی نرم اروم باشه بچه اره؟ شکنجه نمیکنمش که ، گفت نهههه گفتم شاید تب داره یا دندونش درد داره اذیتت میکنه ، میگم خب درد داشته باشه یا تب استامینوفن میدم بهش دیگه ، گفت باشه و خدافظی کرد ، اه خستم به خدا ، انگار من خودم دلم میخواد این گریه کنه ، خسته شدم به قران،‌گاهی از دستش یه دو دقیقه میرم تو اتاق فقط اروم شم و برگردم نمیفهمم چشه، فقط بهونه و غر ، دندوناشم تازه دراومده اخه
حالا اگه مادرشوهرم بنده خدا میتونست نگهش داره میگفتم یعنی میخواد یکم کمکم کنه ، ولی نمیتونه ، مشکلیم براش پیش بیاد ازش بپرسم میگه من نمیدونم ببر دکتر ، حالا تا گریه میکنه زنگ میزنه چشه😑😑