۴ پاسخ

بسلامتی کدوم بیمارستان بستری شدید؟ دکترتون کی بود؟
از ماماهمراهتون راضی بودین؟

مرسی قشنگم .راستی چند کیلو بود بچه ؟چون فردا منم میشم ۳۸ هفته و ۴ روز سنو نوبت دارم .

مبارک باشه عزیزم.من چون زایمان اولم طبیعی و خیلی بد بود از زایمان دومم خیلی میترسم.برام دعا کنید

مرسی ...😘😘

سوال های مرتبط

مامان 💝 نیلا 💝 مامان 💝 نیلا 💝 ۳ ماهگی
یهو ی فشار عجیبی روی تمام بدنم و وجودم و سینم حس کردم و انگار نفسم تنگ شد گفتم ک برام اکسیژن بزنن نزدن و گفتن طبیعیه بعدش من خیلی بیقرار و و حس بد و سنگینی داشتم خیلی سخت بود برام پرستارم هی میگفت چند سالته ک هواسم پرت شه😂فک کنم سه بار پرسید بعد گف ی امپول میزنم ممکنه سرت نبض بزنه ولی طبیعیه نترس اونو زد انگار سنگین تر شدم و موقع حرف زدن لکنت داشتم اما طولی نکشید صدای اب اومد گفت چند تا فشار میدیم نی نی رو بیاریم بیرون و این بهترین لحظه زندگیم شد دردام فراموش کردم و صدای گریه اش خیلی گریه کردم از خوشحالی ک گفت اروم گریه کن دارم بخیه میزنم 🤣بعدشم ک انتقالم دادم به برانکارد و بردنم ک برم ریکاوری اونجام گفتن سرتو تکون نده ولی من کلی تکون خوردم وحرف زدم بعدم التماس اب میکردم خدا خیرش بده یه پرستار اقا اومد چند قطره بهم اب مقطر داد کلی دعاش کردم بعد یساعتم باز پرستار دید خیلی تشنمه دلش سوخت یکمی بهم اب داد بعدشم اومدن شکمم فشار دادن ک اصلا درد نداشت سه بارم خودم صداش زدم ک شکمم فشار بده بعدم رفتم بخش خواهرم نی نیم داد بهش شیر دادم و بعد ۸ ساعت کمی ابمیوه کم‌ کم اب و بعد فک کنم ۱۲ ساعت سوند دراوردن اخیش و گفتن راه برم اولین راه رفتنمم خوب بود درد داشت ولی ن خیلی قابل تحمل رفتم اتاق ۱ و اونجا خودم کامل شستم شرت و نوار گذاشتم که نوار بهداشتی برام بهتر بود تا این پوشاک بزرگا زیاد به کارم نیومد بعدم لباس بخش پوشیدم و موهام قشنگ کردم کلی راه رفتم بعدم دیگ دراز کشیدم و تا صبح بی خوابی کشیدم ک سخت بود صبحم بیمه اومد و شنوایی سنجی بعدم دکتر اومد و مرخص شدیم به سمت خونه ♥️
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.
مامان لیامی مامان لیامی ۳ ماهگی
پارت دو ❌⭕⚕️
از شانس خوبم ماما همراهی ک گرفته بودم اون روز تو بیمارستان بالاسر ی خانوم دیگ بود و تا منو دید گف امشب زایمان نمیکنی چون ی سانتی و برا یه سانت سریع امپول فشار نمیزنن فعلا قرص واژینال یا زیر زبانی میزارن برات تا ببینن چقد پیشرفت میکنی بعدش امپول فشار میزنن پس تا میتونی استراحت کن تا شب یا دم صب ک شدی چن سانت بتونی و جون داشته باشی واسه ورزشایی ک بت میدم،گف من میرم تا چهار سانت شدی میام ایشالا توام تا شب استراحت کن چون فعلا برات امپول فشار نمیزنن و حالا فقط قرص واژینال یا زیرزبانی میزارن،اگ پیشرفت نکردی اونموقع امپول فشار میزنن،خدافظی کردیمو اون رفتو من موندم تو اتاق لیبر تنها با کلی استرس و فکرو خیال تا اینک همون لحظه مامای بخش اومد معاینه کرد گف دو سانتی،باید پاشی ورزش کنی نباید استراحت کنی،همون لحظه اوردن امپول فشار زدن تو سرومم و دیگ‌قرص واژینال یا زیر زبانی نزاشتن چون دیگ دو سانت بودم،،ساعت دوازده و نیم بود ک امپولو زدن تو سرومم خلاصه پاشدم یکم اسکات زدمو رو توپ پریدم و ورزشایی ک ماماهمرام قبلا بم گفته بود انجام دادم
مامان هامین🥺😍 مامان هامین🥺😍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان سزارین
پارت۳

تقریبا یک ربع بعد صدای بچم اومد لباس پوشوندن و
اوردن چسبوندنش به صورتم ب همین ک بردن منو خاب گرفت و هیچی نفهمیدم تقریبا ۴۵ دیقه بعد بازم حالت تهوع اومد سراغم سه بار اول و وسط و اخرای عمل شدید شد ...
بعدشم بردنم اتاق ریکاوری کنار بچم
یساعتی اتاق ریکاوری بودم
بعدش بردنم بخش
روی شکمم شن گذاشتن ، مخدر تزریق کردن و سرم وصل کردن، شیاف گذاشتن گفتن ۸ ساعت نباید چیزی بخورم و تقریبا ۶ ساعت بعد بیحسی رفت
تو اتاق عمل شکمم فشار دادن تو ریکاوری فشار دادن و چندبار تو بخش فشار دادن چون‌بیحس بودم هیچی نفهمیدم فقط بار اخر که تو بخش فشار داد با مشت فشار داد و بیحسیم‌رفته بود خیلییی شکمم درد کرد

بعدش مایعات شروع کردم و سوند دراوردن و راه رفتم
اولین راه رفتن خیلیی سخته خیلییی همراه نداشته باشین نمیتونین اگه تونستین بگین همسرتون یا پدرتون کمک کنه یه اقا کمک کنه راحت تره چون بعد بیحسی من ورم داشتم و خیلی سنگین شده بودم
من به توصیه یکی از مامانا به همسرم‌گفتم اومد کمکم کرد