۱۱ پاسخ

به دخترت دانه به بده نشاسته بده زودخوب بشه

بهش زنگ بزن بگو

نگران نباش براش دمنوش درست کن و شلغم هم خوبه اگه بخوره
من پسرم یازده ماهش بود خواهر شوهرم کدونا شدید گرفته بود اومد بوسش کرد و بغل اخرسر گفت وای حواسم نبود کروناداشتم و ...
داشتم دق میکردم 😔😔😔😔
بعضیا درک ندارن

تف به روی ادم نفهم بیشعور منم دوشب پیش مهمونی بودم یه خانومی هم خودش هم بچش مریض بودن اومدن آروین سرماخورد سریغ از ظهر درگیر دکتر داروام
پباز قاچ‌کن بزار داخل خونه
هبچ‌راهی ندارع واقعا کاش با شوهرت یکی دوروز برن جایی اگه میتونن

عزیزم بدون رودر بایستی نباید راهشون بدادی وقتی نوزاد داری توی خونه باید مراقب باشی ،افراد مریض بهتون نزدیک نشن

منم مثل تو برادر شوهرم مریض بود گفتم بوش نکن بوش کرد سرفه گرفت اینو از داروخانه گرفتم بهش میدم تازه از وقتی یک ماه بود هر وقت مریض مبشد میدادم

تصویر

اگه دستگاه بخور سرد داری بزار عزیزم اب رو اتیشه برای سرفه

خدا لعنت کنه هر چی جاریه.همشون نفهم و بیشعورن.جاری منم همینه دائم با بچش و خودش بقیه رو مریض میکنن.اصلا ذره ای درک و شعور تو هیچ زمینه ای رو ندارن.

در زد ماسک می‌زدین بعد بافاصله باهاشون صحبت می‌کردین پسرت هم نزدیکسون میگفتی نشه

خونه رو گلاب پاشی کن مدام گلپر دود کن
پیاز بزار. اینور اونور خونه

اسفند دود کن
نزدیک پسرت شد

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر روزهای ابتدایی تولد
توقعات پر ریزون!!
سه روز بود ک زایمان کرده بودم، خاله و شوهر خاله ی شوهرم زنگ زدن ک از شهرستان بیان خونمون. از شوهرم پرسیدم ک میان شب اینجا میمونن؟! گفت: نه، میدونن زایمان کردی دیگه. میان بچه رو میبینن، میرن خونه یکی دیگه!
من زایمان سختی داشتم، بی اختیاری ادرار گرفتم. بخاطر بخیه های زیادی ک خوردم، نباید یبوست بگیرم و دارو مصرف میکنم و باید خیلی زود هر بار خودمو ب سرویس برسونم. هر بار تو سرویس باید بخیه هامو با شامپو بشورم. ضعف میکنم ب زخمام دست میزنم. خونه ی ما کوچیکه. خاله ی شوهرم سرطان داره و شیمی درمانی میشه. توان راه رفتن نداره. شوهر خاله ی شوهرم هم نمیتونه راه بره. من ب مامانم سفارش کردم ک از خونمون تکون نخوره. گفتم اگر بری، اینا میمونن.‌ مامانم گفت امکان نداره، خونه ی زن زائو دو تا آدم ک نمیتونن خودشون سرپا وایسن بیان و بمونن. ولی وقتی اومدن، گفتن ک زنگ زدن بچه هاشونم بیان دو تا پسر بالای سی سال دارن. خاله شوهرم هر بار ک میاد خودش برادرشوهرمو دعوت میکنه! تصور اینکه من شبها ک خواب ندارم بخاطر بچه، دسشویی رفتنم هم با مشکل روبرو میشه، من نمیتونم دسشوییمو نگه دارم. بعد اینا کلا خانواده ی پر سرو صدایی هستن، باعث شد گریه امونم نده. ادامه کامنت اول
مامان فسقل 👶🏻🫀 مامان فسقل 👶🏻🫀 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین پارت ۴

معاینه کرد گفت ی فینگر بازی و ۴۰ درصد دهانه رحمت نرم شدم…زنگ زدن دکترم گفت بستریش کنید دوساعت دیگه میرسم عملش میکنم من اون لحظه از ترس ریده بودم ب خودم با لباس مهمونی بدون هیچ وسیله ای بستریم کردن خداروشکر کلید خونمونو گذاشته بودم خونه مامانم زنگ زدم برید ساک خودمو بچه رو بردارید دارم میرم زایمان…روز جمعه بود دکترمم وسط مهمونی بود بنده خدا با لباس مهمونی پاشد اومد…خلاصه ۳۷ هفته کامل بودم بستری شدم و خواستن سوند بزنن ب دکترم گفتم میشه تو اتاق عمل بزنید گفت باشه…منو بردن اتاق عمل و امپول بیحسی زدن ک اصلا درد نداشت و سوند هم تو بی حسی زدن ک هیچی نفهمیدم و عمل شروع شد و لحظه ای ک بچه رو برداشتن رو فهمیدم چون قشششنگ سبک شد شکمم.. بعد یهو دیدم دکترم گفت این خون‌ش جمع نمیشه خیلی شل‌ه فلان امپولو براش بزنید زدن گفت دهنت تلخ میشه و شد..دوباره دکترم گفت خیلی شله هرچی از فلان امپول داریم براش بزن من سکته داشتم میکردم اخه شب قبلشم انوکسامو زده بودم و کلی امپول زد و بالاخره درست شد و عملم تموم شد