۱۰ پاسخ

عزیزم با شیردوش برقی شیرتو میدوشی؟ منم استفاده میکنم میشه بپرسم چرا شیرتو میدوشی اخه من پسرم سینمو نگرفت بعد با شیردوش برقی شیرم داره خشک میشه

اینهمه کار مفید کردی بعد میگی خسته کننده؟
افرین بهت ، خیلی خوبه ک بعد بچه دار شدن خودتو فراموش نکردی
منم دوس دارم اینطور باشم اما پسرم انقد گریه میکنه ک حتی مادرشوهرمم گردنش نمیگیره
مامانم دوره

خیلی خخوبه مم تا ۵ صبح هر شب بیداز کارا خونه بچه میکنم وقت نمیکم کوچه در بیام باز بچه شما اروم فک‌کنم الان سرما خوردم دارو خ ردم شیرم کم شده اهصابم خورد

خدا مادر شوهرتو برات حفظش کنه

خداروشکر یکی کمکت بچتو نگه میداره عزیزم قدرشو خیلی بدون من دست تنها پدرم دراومده هر ۱ ساعت دارم به یکدوم شیرمیدم...
بازم خداروشکر🙂🤲🏼

چقد خوب😍منکه تا میام شیرمو بدوشم ذخیره کنم تایم خوردنش میرسه مجبورم همون موقع همونو بدم بخوره😐چون سینم خالی میشه

خوشبحالت تو شهر غریبم با ی دختر چهارساله و یک نوزاد حتی ارزو خواب دارم اکثر وقتا نهار نداریم شوهرمم یکسر سرکاره ی دوش نمیرسم بگیرم دیگه دانشگاه و باشگاه پیاده روی بماند

عزیزم بازم خوبه یکی رو داری کمکت کنه بچه رو بذاری بری دانشگاه و باشگاه
من که تو شهر غریبم اینقدر بچه اذیتم می‌کنه آرزومه یکی بیاد غذا درست کنه یا یه ساعت بچه رو بگیره من بخوابم شوهرمم که دوشیفت سرکار بعضی وقتا دیگه غذا میخره میگه درست نکن استراحت کن
ولی خوب نه باشگاه میتونم برم نه جایی فقط خونه

شیر میدوشی؟

خدا قوت....کنار شیر خودتون شیر خشک هم میدید؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۲ ماهگی
سلام امروز چهل روزگی پسر گلم هست😍 مبارکش باشه🌹 از تجربه زایمانمم بگم روز زایمانم با پسر بزرگم که پنج سالشه رفتیم ظهر پشت خونمون، یه تپه بود من بالا و پایین رفتم پنجشنبه بود و جلوی خونمونم یکم پیاده روی کردم شبم عروسی دختر عمه دعوت بودیم با پسرم باباش رفتیم من همون موقع یکم زیر دلدرد داشتم احساس می کردم که همون فردا زایمانمه بعد دیگه شب رفتیم عروسی،، آخر شب تو عروسی زیر دل درد کم داشتم وقتی اومدیم خونه لاکمو پاک کردم به شوهرم گفتم که من درد دارم شوهرم گفت فردا بعد از ظهر انشالله زایمان می کنی تا خوابیدم شد ساعت دو و نیم شب بعد خواستم بخوابم نتونستم دردم شروع شده بود دردمو ساعت گرفتم هر ده دقیقه یکبار بود دیگه از اتاق اومدم بیرون رفتم حمام یه چهل دقیقه هم تو حمام بودم اومدم پایین وسایلا رو که از قبل آماده کرده بودم گذاشتم دم در بعد دیگه نتونستم بار سوم بود که رفتم آوردم بالا رفتم سرویس بهداشتی ببخشید آوردم بالا بعد شوهرم اومد دیگه به مادرم مادرشوهرم زنگ زد رفتیم بیمارستان دکترمم توراه زنگ زدیم گوشیش خاموش بود اونجا که رفتم یه پرستار بد اخلاق بود پرستارم به خانم دکتر زنگ زد گوشیش خاموش بود بعد گفتم من دردامو خونه کشیدم گوش نمیدادن دیگه هفتو خورده ای بود بستری شدم هشت بیست دقیقه هم بچم به دنیا اومد یه دکتر دیگه اومد بالای سرم دکتر شیفت بود طبیعی بچمو به دنیا آوردم زود شد ولی هنوز میتونست زودتر هم بشه 😍
مامان ملورین مامان ملورین ۳ ماهگی
پارت دوم
کاملا حاملگی نرمالی داشتم ک رسید ب ماه اخر رفتم بیمارستان واسه خودم دکترواسه زایمانم گرفتم و یه ماماهمراه دکتر معاینم کرد و گفت دهانه ی رحمت ۳سانت بازشده ولی من هیچ دردی نداشتم یه هفته بعدش رفتم پیش ماما بازم معاینم کرد ویکم ماساژ داد دهانه ی رحممو چندروز بعد یه شب تو خونه پیاده روی کردم بعدش رفتم حموم و کمرمو نوک سینه هامو زیردوش اب گرم ماساز دادم نزدیکای صبح بود گرفتم خوابیدم ساعت۷:۳۰صبح باز بیدارشدم برم دسشویی برگشتنی دیدم شلوارم خیس شد اول فک‌کردم بازم دسشویی کردم ولی یهو یادم افتاد ک‌ اون کیسه ابه ک‌پاره شده زود شوهرموبیدارکردم زنگ‌ زدم ب دکترم گف نترسمو یه دوش اب گرم بگیرم دوتا هم تخم مرغ نم‌پز کردم خوردم ساعت۹:۳۰رفتیم بیمارستان اونموقع تازه یکم دیدم کمرم درد گرفتوزود تموم شد دردش تاساعت۱۰:۳۰ پیاده روی میکردم ورزش‌میکردم ک دردام کم کم بیشترشدن اومدن امپول و سرم هم زدن ک دیگ ساعت۱۱. دردام شدت پیداکردن تا ساعت ۱ ک درست تو ساعت یک دخترم بدنیااومد