۴ پاسخ

گلم درخواست میدی من پرم

بیخیال بابا شوهر منم گل نگرفت اصلا هم تا حالا بهش فکر نکرده بودم که گل نگرفته 😂😂😂😂
ولی تو اون روزها خیلی هوامو داشت تا دو ماه و نیم خیلی خوب بود بعدش دیگه محبتش کم شد بی توجهی میکرد تایم کاریش خیلی طولانیه همون تایمی هم که میومد خونه هرروز با همکاراش میرفت فوتبال میگفتم بمون پیشم میگفت قول دادم بهشون بریم 😐 شهر غریب بودم هیچ کس نبود پیشم همش خودم و بچه تنهاااااا انگار اونم افسردگی گرفته بود میخواست با فوتبال جبرانش کنه ولی الان خوبه خدا رو شکر بیشتر بهمون توجه میکنه

من ک یادم نمیاد کاری با فکر خودش کرده باشه همه چیز خودم بهش گفتم آخه من خیلی بدم میاد کوچیک بشم تو خانواده وقتی میبینم دامادهای خانواده چطوری رفتار میکنن شوهر من کلا پرته اصلا بلد نیست ک‌زن حتی با یه شاخه گل هم خوشحال میشه
قبل اینکه برم زایشگاه عکس باکس گلی واسش فرستادم ک اینو میگیری جعبه خامه یا شیرینی واسه بیمارستان من کل خانواده خودم دختر عمه عمم شوهرش بچه‌اش همشون بودن البته ک خانواده شوهر هم بودن اما فقط همون شب ک زایمان کردم دیگه نیومدن بیمارستان
همه چیز که خودم ب شوهرم یاد داده بودم
خالم و بچهاش خیلی خاطرم می‌خوان خاله کوچیکه آخریه چون شب یلدا بدنیا اومد اریا کیک خامه تم لباس یلدایی ژله تزیین شده گل این چیزا آوردن واسم بیمارستان 😍شوهرم هیچی کادو نگرفت واسم هیچی چیزیم جلوم سر نبرید خودم یه جوجه رنگی بزرگش کرده بودم خروس بود سرش بریدم خون ریختم واسه خودم
اینقد ک مسئولیت اریا رو دوش منه اون هیچی از همون روز اول همینجور بود اما الان نخوادم گاهی آمپر میچسبونم حساب کار دستش بیاد

شوهر من قدم ب قدم هفت ماه استراحت مطلق برو بیا دکتر بیمارستان ....بعد اونم دوماه پشت در بیمارستان بودیم تا بچه هامون بیان همشو کنارم بود...اما برام گل نگرفت🥲حالا درسته از بیمارستان با اشک و آه و ناراحتی و غصه مرخص شدم خودم و بدون بچه اومدم ولی دلم میخواست وقتی بچه هام مرخص میشن برام گل بگیره

سوال های مرتبط