۱۴ پاسخ

تعجب کردم اصلا باورش سخت 😐😐😐

بیکسی خیلی بده منم دائما خونم

اشکال نداره یه چادرهم بگیربروازدلش دربیار

وای باورم نمیشه .ومنی که امسال روز مادر برای مامانم هیچی نخریدم وفقط بغلم کرد و گفت وجود خودت برای من کافیه ...
ولی خب ناراحت نباش آدما باهم فرق میکنن به نظرم یه چادر بگیر و برو از دلش دربیار .دم عیدی قهر نباشین

میدونی من بهت حق میدم دلت گرفته از مادرت
ولی هرچقدر مقصر و هرچقدر بد
باز هم مادر توعه
من خودم طاقت قهر مامانم رو یک ساعتم ندارم

مادر پدرا بعضیاشون سنشون میره بالا مثل ی بچه میشن
شاید واقعا دلش ی چادر نماز خواسته
و شاید حرف تو هرچند که تو هم ناراحت شده بودی باعث دلشکستگی مامانت هم شده


برای همین میگم دنیا خیلی کوتاهه .هیچکس از فرداش خبر نداره

حالا برای آرامش خودتم شده
برای کوتاه بودن این دنیا که نمیدونیم کی فردا زندس و کی مرده
حتما باهاش آشتی کن .


نظر کدورت بینتون بمونه .

من مامانم منتظر یه چی بهونه کنه بام قهر کنه تا به چیزی بگم میزنه زیرگریه جرات نمیکنم هیچیم بگم هی شوهرم تو سرم میزنه

منم آبان رفتم مشهد همین‌رو واسه مامانم با مادر شوهرم خریدم انقدر خوشحال شدن تشکر کردن

عزیزدلم واقعا سخته ولی فقط خودت میتونی حال خودت خوب کنی
چشم همسر و بچت به شماست ❤️

وا مگه میشه؟😐

من جات بودم سوغاتیمم برمیداشتم میرفتم خونه م

به یه ورت
بچه ت رو ببر خانه بازی ببر پارک
دوستی آشنایی داری دعوت کن بیان یا خودت برو..
آخر شبا با شوهرت برین بیرون دور بزنین
خودت با بچه ت بازی کن وقت بگذرون
اینایی که تو شهرای مختلف ان غریب ان چیکار میکنن مگه

مگه مییییشهههههه😟😟😟😟 مگه مهمه چی سوغات بیارن!!!؟؟؟ مگه هنوزم میرن مشهد سوغات میارن!!!؟؟؟؟؟!!!!! وای خدا اصلا باورم نمیشه یه مادر به خاطر یه سوغاتی اینکارو با بچش بکنه🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

حالا من سی تومنیه همینو گرفتم توش چند تا نبات و زرشک بود با ی روسری هشتاد تومنی.چقدم خوشحال شدن.هم برا زن بابام هم مادرشوهرم.گفتمم دستمون خالی بود ،ینی یهویی شد رفتنمون پارسال .با چارصد ت رفتیم اومدیم😅

چیزه بدی نگفتی قهر کرده والا دیگه ۱میلیون دادی چبز خریدی جایه تشکرشه آدم جرات نمیکنه مسافرت جایی بره منم پارسال رفتم گناوه مادرشوهرم زنگم زد یه خرد کن واسم بخر منم عمدا واسهومامانمم یکی خریدم

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۱ سالگی
خدا منو بکشه بچمو دعوا کردم 😔😔😔دارم میمیرم از عذاب وجدان
دیشب حالش خوب نبود گربه میکرد ک میخابم حالا گرسنه هم بود .. سر سفره شده سفره انداختم غذا آوردم با اینک خیلی گشنش بود گفت بریم بخابیم با کلی گریه گفتم مامان غذا بخور بعد بریم گفت نه میخابم ....
گف رو تاب میخابم
بردمش رو تاب بهش غذا دادم بعد کلی سرحال شد خبری از گریه نبود کلی انرژی داشت و حسابی بازی کرد اصلا از این رو ب اون رو شد ن خوابش میومد ن خیچی فقط گشنش بود ...
حالا امروز صبونه سه چهارتا لقمه خورد میدونستم واس ناهار حسابی گشنش میشع مثل همیشه ناهارشو قشنگ میخوره ...
منم سفره انداختم گفتم مامان غذا امادس اولش خوشحال شد اومد فقط یه لقمه خورد و گریه کرد بریم بخابیم ینی گریه هااااااا خودشو میمالید ب زمین تا من میگفتم الان وقت غذا خوردنه گربه هاش بیشتر میشد ... منم گفتم الان اگ ب گریه هاش بخا بدم همش میخاد غذا نخورده گریه کنه ک خوابم میاد و از سفره بلند شه بره ... چند بار گفتم مامان الان وقت غذا خوردنه غذا میخوریم بعد میخابیم هی میخاس کار دیشبشو تکرار کنه و براش بشه یه عادت ... منم کنترلمو از دست دادم وقتی گریه میکرد دعواش کردم 😔 گفتم بشین سرجات غذا میخوریم بعد هر جا دوس داری میری 😔😭 بد دعواش کردم اصلا دست خودم نبود
اونم داشت میون گریه هاش میگف غذا میخورم 😭😔 الان دارم تعریف میکنم اشکام میاد
الان ک اومدیم تو اتاق بخابه باهاش حرف زدم گفتم ببخشید دعوات کردم بوسش کردم و علت دعوامو بهش گفتم اونم یه لبخند شیرین زد و چشاشو بست قلبم داره تیکه تیکه میشه 😔😔 از وقتی باردار شدم خیلی حوصلم کم شده سریع کنترلمو از دست میدم 😔