سلام. بعد از ۱۷ روز فردا میخوام برم سرکاررر. ب شدت دلم برای پسرم میسوزه که قراره دوباره استرس و نگرانی رفتن و نبودن من را بکشه... کاش کارمند نبودم... نمیدونم چرا نمیتونم بیخیال کارم بشم از طرفیم برای بچم ناراحتم. این مدته تو فامیل بچه های همسنش را ک دیدم همه آرام و راحت و بیخیال بودن و پسر من دایم چسبیده به من و نگران از جدا نشدنش..

چه قد همه مون شبیه همیم کاش وضع اقتصادی مملکت بهتر بود و کار کردن شوهرامون کافی بود اونوقت بدون لحظه ایی تردید همین فردا استعفا میدادم لااقل تا وقتی بچه مو بفرستم مدرسه پیشش می موندم

عزیزم 🥺😍

سلام مادرا خوب هستین اونایی که اقدام کردن برای بچه پسر الان نتیجه گرفتین بیان بگین ببینم چیکار کردین منم انجام دقیق

من به خاطر مشکل مالی مجبورم کماکان کار کنم وگرنه همون پارسال چندبار زده بودم زیرش و استعفا میدادم. اما چون شرایط کارم طوریه که میتونم پاره وقت و گاهی دورکاری کار کنم و کلا انعطاف زیادی داره، و بالاخره تونستم با گرفتن یه مربی اختصاصی برای مهدکودک، با خیال راحت بچمو بفرستم بره و میدونم بهش خوش میگذره تو اون چندساعت، چندوقته عذاب وجدان و غصه ی کمتری دارم
ولی اگر واقعا بدونم بچه اذیت میشه و ساعات زیادی پیشش نباشم و کارم هم زیاد هیجان نداسته باسه و حقوق و مزایاش کم بود، حتما رها میکردم و بچه رو اولویت قرار میدادم. در فرصت مناسب هم با ارامش یه کار مناسب پیدا میکردم وقتی یچه هام بزرگتر شدن که بیکار نباشم
شاید اگه بچه دوم بیاد دیگه کارم رو بذارم کنار و بچسبم به مشاغل خانگی مثل بافتنی و کارای هنری
چوندلم نمیخواد قشنگترین سالهای عمر بچه هام رو عین یه مرد مشغول کار باشم و از بزرگ شدنشون هیچ لذتی نبرم و اونام همش منو کم داشته باشن
ولی کلا از اون اول همیشه هرجا خواستیم بریم باهاش خداحافظی کردیم و نذاشتیم بی اعتماد باشه که هر لحظه بترسه که ممکنه بریم
و خیلی تأثیر خوبی داشته

دقیقا حرف دلم بود حرفات...کاش میشد تا ابد بچه رو کنارش بود و بو کرد و به خودت چسبوند...کاش هیچوقت کارمند نبودم کاش برای کارم اون همه زحمت نمیکشیدم و میشد راحت ازش دست بکشم...کاش لاافل تو غربت نبودم مامانم کنارم بود بچمو با جون و دل برام‌نگه میداشت...خدا کمک کنه به هممون خیلی سخته

مرخصی بدون حقوق بگیر

تا ۳ سالگی اوج اضطراب جدایی بچه هاست دور از جونت وقتی جلو چشمش نباشی فکر میکنه مردی بهترین سن برای ساختن دلبستگیه ایمن بنظرم کارگاه دلبسنگی اسمن مرضیه اسماعیل پور رو بگیرید گوش کنید برای مامان های شاغلم حرف زدن ، خیلی سخته کاملا درکتون میکنم ❤️❤️

منم باید برم سر کار از الان غصه بچمو دارم

وااااای دقیقا اومدم انجمن شاغل ها که منم همینو بنویسم چند سال سابقه ای؟؟ من ده سال سابقه ام

من دارم استرس زا ترین روزهای عمرمو میگزرونم. روزی هزاربار میگم کاش کارمند نبودم

منم از فردا بچمو باید بزارم مهد
چند روز عید رو مه سرکار بودم و پیش باباش موند از اون موقع همش بهم چسبیده
حالا از فردا که مهد پیش غریبه هاس بیشتر اذیت میشه
از الان استرس دارم و نگرانشم
خدا فقط کمکمون کنه

منم همین غصه رو دارم تازه دختر من قبل عید خوب بود راحت پیش مامانم میموند الان عادت کرده جدا نمیشه ازم عید دو روز سرکار رفتم کلی گریه کرد

کاملا درکت میکنم منم دلم میخاست همیشه پیشش بودم

آخی عزیزم واقعا سخته منم همین شرایط دارم تا از پسرم دور میشم شروع میکنه ب گریه جیغ داد مامان من گفتن
ولی خب چاره چیه

شغلت چیه تابستون هم سرکاری