۱۶ پاسخ

هیچ ظلمی نیست
من تک فرزندم همیشه راحت بودم و هستم
تمام تایم پدر مادرم مال من بود
تمام پول پدر مادرم مال من بود
بدم نمیومد اگر طعم خواهر برادر رو میچشیدم اما هرگز از تک فرزندی اذیت نشدم فقط کافیه پدر مادر خوبی برا بچت باشی همین
بچه‌ها مدرسه خوب میخوان، هزینه دانشگاه دارن، عروسی، جهیزیه، خونه، شغل، تامین مالی، کمک همه جانبه و بطور قطع میگم تک فرزندی ک تامین میشه خیلیییی شادتره تا ۲,۳ تا بچه‌ای پدر مادر لنگشون موندن
الان با این وضع و اوضاع ما برا همین یه بچمون میتونیم مثلا خواست ازدواج کنه خونه بخریم؟ بعید میدونم و من دوس دارم واقعا واسش بخرم چون خانواده خودمو همسرم این کارا رو برامون کردن و منم اینو وظیفه خودم میدونم
بعلاوه اینکه تک بچه‌ها مستقل‌ترن و یاد گرفتن تنها هم میشه شاد بود

عزیزم الان دونفرم‌کار کنن کم میارن تو خرجای خونه
یه نفری نمیشه اصلا گذران زندگی کر‌مناسفانه
انشالا راهی پیدا کنی برگردی سرکارت😔😔

هر کس یه جور به آینده و تربیت فرزندش فکر میکنه ، باید ببینی چی برای تو بهترینه
من دوست دارم دخترم خواهر یا برادر دیگه ای هم داشته باشه.
چون با خواهرم روزای خوبی داشتم و دارم و ذوقی که با خانوادم تجربه کردم و هیچ کجا نکردم

دقیقاااااا مادرشوهرا گوه زیاد میخورن 😐

من هم خدانگه داره برای همه امون الهی ایشاالله همگی سلامتوموفق باشندفقط دکترم میگه تا۷ماه بعدزایمان میتونیم کاری کنیم فقط ۷ماه قرص میخورم تا۷ماه تموم شدمیتونم ببندم یادستگاه میذارم

عزیزم اینقدر زندگی رو حساب و کتاب نکن معلوم نیست ده سال دیگه ایران باشی خارج باشی کلا از اراک بری بمونی شوهرت ارتقا شغلی بگیره ولش کن نهایت ما بتونیم تا دو سال دیگه رو یه برنامه ریزی بکنیم اونم اکر بشه ده درصدش عملی میشه😀😀 ولش کن از حال لذت ببر و تلاشتو بکن هرچی شد دیگه مهم تلاش خودت بوده که در لحظه کردی

وای ماهم این امسال ک‌ قراردادمون تموم بشه بایدپاشیم‌ بریم اونم با بچه کوچیک توبعدازعید بریم خونه جدید بخداخیلی سخته ن خونه داریم ون چیزی کاشکی حداقل زمان قدیم ک ارزونی بودشوهرم ی خونه داشت ک نداره .الان حالاپشیمونه اونم باپول پیش وکرایه وقبض آب و گاز وبرقوواقعاسخته

منم همسرم قبلت میگفت نه یکی دیگه هم بیاریم کیانوش تنها نباشه،منم گفتم یکی‌باشه تنها باشه بهتر از اینه که دوتا باشن و بازم تنها باشن
الان خودش میگه نه نمیخواد با این وضعیت یکی هم نمیتونیم درست بزرگ‌کنیم چ برسه دوتا

موافقتم
منم وسایلم خیلی زیاده به حدی که بعضی هاشو فروختم
ولی خب سخت نگیر خونه یک خوابه هم باشه قبول کن
درسته جا تنگ میشه ولی بهتر از کرایه دادن های زیاده
ماهم همینیم با اینکه منم شاغلم
و اینم بگم از قبل بارداری تا الان حتی یک شال هم نخریدم
ریز ریز جمع کردیم ک اگر بشه تا قبل عید بتونیم خونه بگیریم یه کمی کم داریم ولی توکل بخدا با قرض و وام انشالله جور بشه

من چه خونه داشته باشم چه نداشته باشم بازم بچه نمیخوام اعصاب ندارم انقد ازشوهرم کشیدم مغزم پرشده جابرای بچه هانمونده دیگه

خیلی حرفات درسته
ولی من خودم تک فرزندم
به قدری همیشه تنهام( دوست و دختر خاله دختر عمه)بهتریناشم جای خواهر برادر و نمیگیره
و اینو هرجی سنم میره بالاتر بیشتر درک میکنمو ازارم میده

ارزاق گرون شده
روزی دهنده ک عوض نشده

ما الان خونه داریم البته با قسط و وام
باز موندیم تو خرج خودمون
اوایل ب منم زیاد میگفتن دوتا بچه بیار
الان دارن میبینن پسرشون از پس مخارج برنمیاد دهنشونو گل گرفتن

ببین من خونه هم تازه چارماهه خریدیم خب ولی من یا دیگه نمیارم اگرم بیارم ده سالگی پسرم شوهرمم باهام موافقه
بچه آوردن بااین اوضاع ایران اصلا منطقی نیست الان اینهمه گرونی درآینده بچهامون میخان سیب زمینی کیلو چند بخرن؟
الان اب برق قطع میشه اون موقع باید چکار کنن؟
اصلا آینده شون تضمین شده نیست
درآینده باید بتونن برای زنشون یه تیکه طلا بخرن یانه؟
مادرشوهرل هیچ وقت سیر بچه نمیشن
مادرشوهر من میگه وقتشه یکی دیگه بیاری گفتم عمرا حرفشم نزن
میگه بچت گناه داره گفتم گناه نداره ایندش مهمتره

من ۳ سالی میشه خونه خریدم ولی قبل از ازدواجمم تصمیم یه بچه بود الان مطمئنم اصلا قرار نیست بچه ام بعد من تنها بمونه قراره پیشرفت کنه کار کنه ازدواج خوب داشته باشه همکار و دوست و آشنا و همسر و بچه داشته باشه .بعد اگه یکی دیگه بیاری تضمینی هست تو یه شهر باشن ؟تصمینی هست یکی نره خارج؟(حالا چیزای منفی رو نمیگم)
من بخاطر خودم نه بخاطر بچه دیگه بچه نمیارم خدا برادر و خواهرمو حفظ کنه خیلی دوستشون دارم ولی ترجیحا بود تک فرزند باشم

عزیزم انشالله ک خدا کمک کنه رزق و روزیتون زیاد شه زودتر صاحب خونه بشید و یه نی نی بیاری ک تک فرزند نباشه خودمم دوست ندارم تک فرزندی رو الاقل دوتا باشن همدیگرو دارن❤

سوال های مرتبط

مامان ♥️ امیرشایان ♥️ مامان ♥️ امیرشایان ♥️ ۱ سالگی
خسته شدم دیگه خدا هدفت از آفرینش من چی بوده از زندگی من کتاب بنویسن یه رمان غم انگیز میشه یه فیلم بسازن از زندگیم 😩😩😩😩😩😭😭 از وقتی تواین ۸ سال زندگی مشترک داشتم فقط بدبختی غم ماتم مریضی دردبه دری حسرت بوده ۷ سال چشم انتظار بچه این دکتر اون دکتر مراکز نازایی برو رژیم کلی تلاش امید دیگه وقتی آدم این همه انتظار تلاش امید دلش میخواد آخرش خوب بشه که خستگیش دربره اما برای من اینجوری نشد خستگیم که در نرفت جواب همه تلاش زحمت هام امیدواربودنام توکل کردنام صبوری هام جواب همه اینا نه تنها خوب نبود بلکه تو چاه بزرگی افتادم که دارم خفه میشم 😫😫 آخه چرا همیشه به من که اومد دنیا کن فیکون شد آسمون اومد زمین همیشه یه چاهی باید سر راه من باشه بعد ۷ سال بچه دار شدم ولی بعد یک سال تازه فهمیدم خونه خراب شدم من ما مشکل ژنی داریم که بچمون از ما منتقل شده و بیماره و بدبختی راه درمانی پیدا نکردن ما هر بچه ای بیاریم بیمار میشه و هر دوتامون این ژن وداریم مثل گاو فقط باید ریسک کنیم بچه درست کنیم کلی عذاب استرس تا بارداری آزمایش مخصوص میگیرن تابیینن بچه بیمار هست یا نه من دیگه بردیم این قضیه کلا کنار ما دیگه نه بچه میخواییم نه فکر بچه آوردن هستیم این مسئله برامون تموم شده الان با این بچه مریض چیکار کنم من لعنتیا چیکار میکنین پس کی قراره درمانی پیدا کنین من الان نشستم ذره ذره آب شدن بچم رو دارم میبینم بچم بدنش آسیب دیده و داره از بین میره خدا میبینی چه وضعیتی افتادم تواین دنیات مرسی منو آفریدی واسه بدبختی من به جهنم این بچه ام بدبخته مثل من و باباش داره زجر می‌کشه
مامان تربچه مامان تربچه ۱ سالگی
مامانا بیایین یه مشورت، خواهرم بچش ۳سالشه ،با بچه من همیشه همبازیایه خوبی ان ،معمولا هر روزی که خونه مامانم میریم زنگ میزنیم به هم که باهم تو یه روز اونجا باشیم ، هفته پیش خونه مامانم مدام من مواظب بچه ها بودم اون نشسته بود سر گوشی ،من بچه هارو سر گرم میکردم ،شوهرش که اومد من رفتم تو اتاق لباس پوشیده بپوشم از دور دیدم بچم دستش به در بوده و بچه اجیم دوبار درو کوبید رو دست بچم جوری که بچم هلاک شد از گریه ،شوهراجیم دوید طرفش و دستشو گرفت تو دستش و به اجیم میگفت کاش طوری نشده باشه من سریع خودمو رسوندم اجیم گفت بچه ات خودش درو بست رو دست خودش ،درصورتی که من دیدم بچه اون زد برام مهم نبود که کی زد همین که بچه ام اروم شد و سالم بود و دستش فقط قرمز شده بود و رفت دنبال بازی برام کافی بود حرفی نزدم فقط به مامانم گفتم من رفتم لباس بپوشم اینجور شد مامانم به اجیم گفت میخاستی مراقب باشی اجیم جلو شوهرش به مامانم گفت بچه اون کوچیکه اون باید مراقب باشه ، خیلی ناراحت شدم دیگه اومدم خونمون ،و این هفته هم که همه جمع شدن خونه مامانم،مامانم گفت بیا گفتم همش باید نگاهم به بچه ها باشه خونه بمونم بهتره ،با خواهرم قبلا زیاد تلفنی حرف میزدیم از اون شب یه هفته گذشت نه من زنگ زدم نه اون زنگ زد حتی بگه دست بچت ات خوب بود طوری نشده بود که ، الان میخاستم ببینم ناراحتیم بیجا بوده؟باید زنگ میزدم من؟؟
مامان 🐥🌙✨ مامان 🐥🌙✨ ۱ سالگی
دلم میخواد نق بزنم دلم میخواد یکی بغلم کنه فقط زار بزنم تو بغلش یکیباشه هیچی نگه، نگه ناشکری نگه خیلیا شرایطشون بدتر از توعه،هیچی نگه فقط نگام کنه با نگاهش بگه میفهممت، حالم بده خیلی بد😭😭😭😭هیچکس درکم نمیکنه هیچکس کمک حالم نیست هیشکی کمک حالم نیست حالم از خودم و زندگیم بهم میخوره، به خدا اگه دخترم نبود یه بلایی سر خودم میاوردم😭
یه ماه دیگه دوباره باید سونو آزمایش بدم استرس شده همدم لحظه هام تپش قلبم زیاد شده، خدا کنه جوابش خوب باشه دیگه نمیتونم دوری بچمو بخاطر ید لعنتی تحمل کنم😭از یه طرف خیلی خیلی بدن درد دارم دارم میمیرم از درد،به خدا به زور خودمو اینور اونور میکنم کارامو میکنم مواظب بچمم به خدا اگه بدنم زبون داشت تف مینداخت بهم،روزی دوبار به زور میتونم خونه رو یکم مرتب کنم ولی صدامو درنمیارم، میترسم این دردا نشونه این باشه که دوباره ید لازم باشم😭😭اعصابم داغونه همش فکر جواب آزمایش و سونوام شده کابوس هرشبم، ماشاالله هزار ماشاالله بچمم هم خیلی شلوغه هم کنجکاو، خیلی خیلی خیلی خودمو کنترل میکنم که سرش داد نزنم دعواش نکنم ولی به خدا کم میارم، شوهرم نه تو بچه نگه داشتن نه کارای خونه کمکی نمیکنه بهم با اینکه بیکاره و تو خونست همش میگه حوصله ندارم اعصاب ندارم البته به اونم حق میدم بیکاری سخته کار نیست با این اوضاع گرونی فشار خیلی زیاده ولی به خدا منم حالم خوب نیست میدونه حالم چحوریه اما ندش یه روزی بگه تو بخواب من حواسم به بچه هست نشد بگه امروزم غذا با من یا حداقل یه بار ظرفارو بشوره خلاصه استرس میکشه منو، عذاب وجدان میکشه منو با اینکه حداکثر توانمو میذارم که بچم ناراحت نشه از دستم ولی بازم سرشب کلی بغض میکنم براش، بدنم داره میترکه از درد😭😭😭😭😭😭