دلم میخواد نق بزنم دلم میخواد یکی بغلم کنه فقط زار بزنم تو بغلش یکیباشه هیچی نگه، نگه ناشکری نگه خیلیا شرایطشون بدتر از توعه،هیچی نگه فقط نگام کنه با نگاهش بگه میفهممت، حالم بده خیلی بد😭😭😭😭هیچکس درکم نمیکنه هیچکس کمک حالم نیست هیشکی کمک حالم نیست حالم از خودم و زندگیم بهم میخوره، به خدا اگه دخترم نبود یه بلایی سر خودم میاوردم😭
یه ماه دیگه دوباره باید سونو آزمایش بدم استرس شده همدم لحظه هام تپش قلبم زیاد شده، خدا کنه جوابش خوب باشه دیگه نمیتونم دوری بچمو بخاطر ید لعنتی تحمل کنم😭از یه طرف خیلی خیلی بدن درد دارم دارم میمیرم از درد،به خدا به زور خودمو اینور اونور میکنم کارامو میکنم مواظب بچمم به خدا اگه بدنم زبون داشت تف مینداخت بهم،روزی دوبار به زور میتونم خونه رو یکم مرتب کنم ولی صدامو درنمیارم، میترسم این دردا نشونه این باشه که دوباره ید لازم باشم😭😭اعصابم داغونه همش فکر جواب آزمایش و سونوام شده کابوس هرشبم، ماشاالله هزار ماشاالله بچمم هم خیلی شلوغه هم کنجکاو، خیلی خیلی خیلی خودمو کنترل میکنم که سرش داد نزنم دعواش نکنم ولی به خدا کم میارم، شوهرم نه تو بچه نگه داشتن نه کارای خونه کمکی نمیکنه بهم با اینکه بیکاره و تو خونست همش میگه حوصله ندارم اعصاب ندارم البته به اونم حق میدم بیکاری سخته کار نیست با این اوضاع گرونی فشار خیلی زیاده ولی به خدا منم حالم خوب نیست میدونه حالم چحوریه اما ندش یه روزی بگه تو بخواب من حواسم به بچه هست نشد بگه امروزم غذا با من یا حداقل یه بار ظرفارو بشوره خلاصه استرس میکشه منو، عذاب وجدان میکشه منو با اینکه حداکثر توانمو میذارم که بچم ناراحت نشه از دستم ولی بازم سرشب کلی بغض میکنم براش، بدنم داره میترکه از درد😭😭😭😭😭😭

۷ پاسخ

عزیزم شرایط فوق سختیه خدا بهت آرامش بده و خدا بهت نگاه کنه خیلی سخته ما که سالم هستیم دلمون از هزار جا میگیره تو‌که جسمت هم همراهی نمیکنه عزیزم خواهر شوهر منم تیروعیدش رو در آورده و باید ید درمانی کنه

ید درمانی میری؟چرا برای ترویید؟به منم گفتن ید بگیر نرفتم آنجام بدم

میتونی باهام حرف بزنی عزیزم

الهی بمیرم به این فک کن تموم سختی ها میگذره یه عزیزی داشتیم بچه اش ۲،۳ساله بود سرطان خون گرفت یه دختر جوون خوشکل بخدا دکترا جوابش کردن یه دکتری به شوهرش گفت خرج مکن این دوسه ماه بیشتر زنده نیست الان بیشتر از ۱۳ سال میگیره حالش خوبه دخترش کنارشه بهتریم زندگی رو داره این مثال رو زدم بهت بگم میگذره فقط توکلت بخدا باشه

ای داد
سپیده جونم 🫂😣

بااین شوهر بی لیاقت میگذرونی

میسوزی پای زندگی که معلوم نیس شوهرت چطوره باهات
دردت که به کنار
که همچین موقعیتی بایدیه مردکامل کنارت میبود لااقل
سختههههه خداشاهده حرفشم سخته
.ولی یه چیزو بدون همه یه جوری داریم میسوزیم تنهانیستی بخدا
منکه خودم۱۰سال شراکتی رو که احمقانه ترین کارزندگیم بوده رو گذروندم
الان تازه شوهرم سر عقل اومده و خوب و بدشو میشناسه که دیگه برای من معنای نداره
من یه سنی دوس داشتم تنهابودم
خونه مستقل داشتم
برو بیا باکسای که میخواستم
نه الان
من الان هیچی نمیخوام باورت میشه خیلی میلی به خیلی چیزاندارم فقط دارم میگذرونم
ولی خوب مجبوریم فقط بخاطر بچه ها
و فقط من و تو نیستیم خیلیا هستن اینجورن

متاسفانه توسرزمینمون پره ازاین زنا و زندگیا که به سختی میگذرن
همشم چون زنیم چون مدافع نداریم بایدتحمل کنیم بایدنذاریم دسته دوم شیم



کاشششش مهدی بیاد تنها دوای درداس اینو دیگه باتمام وجودم حس کردم که مگه اژ سمت خدا معجزه ای بشه فقط

اوهوم میفهمم... بیا بغلم. بگو.

حرفی داری روی لب هات اگه آه سینه سوزه
اگه حرفی از غریبی اگه گرمای تموزه تو بگو به این شكسته قصه های بی كسی تو
اضطراب و نگرانیت حرف های دلواپسی تو ...
🫂

اسمتونو عوض کردین گمتون کرده بودم

میفهمم چی میگیمنم امروز خیلی کم آوردم

سوال های مرتبط

مامان علی و حسین آقا مامان علی و حسین آقا ۱ سالگی
واقعا دلم میخواد یه چند روز صدای گریه بچه نشنوم
نمیتونم هم مادرخوبی باشم هم همسر خوبی هم عروس و دختر خوبی و همه رو از خودم راضی نگه دارم
واقعا سخته
دلم میخواد یه بار بدون اینکه بچه بغلم باشه غذا بخورم.بدون اینکه نگران باشم که چرا علی غذا نمیخوره
یادم نمیاد کی با خیال راحت غذا خوردم یا خوابیدم
نمیتونم هم به بچه ها برسم هم خونه رو جمع کنم هم ظرف بشورم هم غذا بپزم
واقعا خسته شدم🥲
همه بدنم درد میکنه
تا دودقیقه حسین و بغل میکنم دستم غش میره
شبا کمردرد میگیرم
دندونم چن روزه درد میکنه
حتی وقت نمیکنم یه حمام برم
آخرین وعده‌ای که خوردم دیشب شام بود صبح به علی صبحانه دادم تا کتری گذاشتم رو گاز که حداقل یه چایی بخورم حسین بیدار شد و از اونموقع دستم بند حسینه
علی خیلی بد قلق شده و دائم درحال جیغ زدنه سر درد گرفتم دیگه
از طرف هیچکسم درک نمیشم و تا یه حوصلگی و تندی از من میبینن بهشون برمیخوره و انتظار دارن دائم حالم خوب باشه
میان خونه میبینن به هم ریخته‌س یا ظرف تو ظرفشوییه به جای اینکه کمک بدن یه جوری رفتار میکنن و حرف میزنن آدم خجالت میکشه جلوشون
امروز از اون روزای خیلی مزخرفه که فقط میخام بشینم گریه کنم به حالی که دارم🥲💔
مامان ژیهات مامان ژیهات ۱ سالگی
مامانا این ماه خیلی ناراحت بودم امروز پریودشدم ازچندروز قبل ناراحتیم بیشترشد دیروز فقط گریه کردم تواتاق خونه جاریمم اونایی که میدونن جریانم اما شوهراحمقم هیچ وقت منو درک نکرد دیروز باهام دعوا راه انداخت که چرا همش تواتاقم نیومد یه دقیقه پیشم بگه چته چیکاری فقط تیکه انداخت ازدیروز ظهر اشتهام کورشده هیچی نمیتونم بخورم پسرمم شیرخودم میخوره غذاهم میخوره اما بیشتر میچسبه به سینه های من حالم یه جوری میشه هیچ جوره نمیتونم چیزی بخورم به زور یه لیوان آب یاچایی اما میدونید درد من فقط اینه شوهرم درکم کنه اگه غرورش میزاشت 5دقیقه می اومد بغلم میکرد میگفت چته حالم خوب میشد پدرشوهرمم داره میاد فردایاپس فردابرمیگردم با اینکه از شوهرم خیلی بدی بی احترامی دیدم که حقم نبود چون 5سال با همه چیش ساختم خودم کارکردم پول مجردیم دادم ماشینش عوض کرداما همه رو یادش رفته دیشب میگه طلاقت میدم حق من این نیست خیلی دوسش دارم چیکارکنم پسرم چیکارکنم من مادرم چرا نمیفهمه
مامان نوتلا توت فرنگی مامان نوتلا توت فرنگی ۱ سالگی
من مامان دوتا کوچولو ام که یکسال اختلاف سن دارن.۶ ماهه و ۲۰ماهه.خیلی اذیت میشم که دست تنهام اما خداروشکر میکنم که دوتا دسته گل دارم.خیلی خسته میشم.گاهی نه صبحانه نه ناهار نه شام میخورم یعنی وقت نمیکنم.تمام وقتم میره برای بچه هام و خونه زندگیم.درسته همسرم نیست که کمک کنه تو بچه داری و منم غر میزنم سرش اما اونم جور دیگه ای داره برای ما سه تا زحمت میکشه اون هم تو این وضعیت افتضاح مملکت.بازم خداروشکر که نون تو سفرمون هست.گاهی شده حتی عصبی شدم سر پسرم ولی بعدش به خودم حق میدم .منم آدمم و احتیاج به استراحت دارم.قطعا اگه از خونه مامانم دور نبودم وضعیتم بهتر بود.اما بازم میگم هزار هزار بار خداروشکر که هروقت حالم بد باشه همسرم میاد پیش یجه ها تا من برم بیرون ‌و برگردم تا حالم بهتر شه.هروقت چیزی احتیاج داشتم برام گرفته.شاید مستقیم بهم نگه که اره عزیزم میدونم با دوتا بچه سخته درکت میکنم اما با کاراش بهم ثابت کرده.
من مادری ام که اگه خدا ده تا بچه دیگه هم بهمون بده بازم خوشحالیم و شکر میکنیم که لایقیم.
عصبی شدن،غر زدن،ناراحتی دلیل بر تنفر از هم نیست.فقط میخوایم به آدمای امن زندگیمون بگیم ناراحتیمونو.تا آرامش بگیریم
خیلی روزا هم شده غرق انرژی مثبتم.جوری که خودم لذت میبرم از تک تک ثانیه هام.
عشق من اینکه وقت بذارم برای زندگیمون.آشپزی برای خودمون و بچه هامون.نظافتشون.برای خوب موندن حال دل بچه هامون فارغ از هر دغدغه ای
🥰🥰🥰🥰🥰🥰
مامان آرسام‌ مامان آرسام‌ ۱ سالگی
سلام
شاید این سوالی ک دارم ربطی به اینجا نداشته باشه ولی شاید بعضیاتون بتونین کمک کنین
دخترم ۱۲ سالشه یک سره تو اتاقه با گوشی غذاشم اونجا میخوره اصلا درس نمیخونه امروز تصمیم گرفتم وقتی رفت مدرسه گوشیشو قائم کنم الکی گفتم باباش برده چون درس نمیخونه و اتاقشو مرتب نمیکنه در صورتی کمن از بچگی همهچی رو براش توضیح میدادم واسه تمیز کردن و جمع کردن وسیله هاش بهش جایزه میدادم همیشه نصیحتش میکنم با قربون صدقه رفتن ولی فقط همون روزه ک گوش میده ب حرفم بعد کار خودشو میکنه خسته شدم ماشالله دختر بزرگیه من دیگه نمیکشم هم بچه نگه دارم هم کار خونه رو انجام بدم هم به کارای اون برسم اصلا بهم کمک نمیکنه میگم باشه من همه کاراشو میکنم حداقل درس بخونه ولی نمیخونه یک سره گوشی اگه نت نزنم گریه زاری میکنه جیغ و داد میکنهدر اتاق محکم میبنده به بالش مشت میزنه به هر کی میگم میگه این یه دوره است میگذره خیلی داره بهم سخت میگذره صبح به باباش گفتم تو یکم باهاش حرف بزن یا تشر بزن بهش ولی همسرم بخاطر اینکه حال خودش خراب نشه یا حرص نخوره اصلا بهش چیزی نمیگه تو این خونه فقط من دارم حرص همه چیو میخورم پشت سرم کنار گوشم همش تیر میکشه خسته ام دلم میخاد فرار کنم برم یه جایی ک هیچکس خبرمونداشته باشه 😭😭😭