سوال های مرتبط

مامان دخترم مامان دخترم ۲ سالگی
7 لحظه حیاتی کودک به آرامش نیاز داره نه عصبانیت...

1. وقتی شب از ترس خوابش نمیبره
به جای اینکه عصبانی بشی و بگی بخوا دیگه کنارش باش تا بتونه با آرامش بخوابه
2. وقتی کار اشتباهی میکنه و دست و پاشو گم کرده
به جای گفتن : بازم شروع کردی ، دستشو بگیر و تلاش کنید با هم کارو درست کنید.
3. وقتی از سر کار برمیگردی خونه
به جای گفتن : برو خستم حوصله ندارم ؛ بهتره بغلش کنی و بگی عزیزم بیا با هم
یه کم استراحت کنیم و بعدا بازی کنیم.
4. وقتی حسابی ترسیده
به جای گفتن ترس نداره ، بغلش کن و بگو میدونم ترسیدی من پیشتم .
5. وقتی از مدرسه یا مهد برمیگرده
به جای گفتن امروز چیکار کردی ، بهتره بغلش منی بهش بگی : امروز روز خوبی داشتی ؟
6. وقتی خیلی با گوشیت مشغول میشی
به جای گفتن الان کار دارم ، بهتره گوشیت رو بزاری کنار و بغلش کنی و بگی :
مهمترین و بارزش ترین کس من تویی عزیزم!
7. وقتی صبح تازه بیدار شده
( به جای گفتن زود باش بیا صبحونه بخور ) برو پیشش و باهاش در مورد برنامه های روزت صحبت کن.
👨‍🏫 👩‍🦳
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• @farzande_nikoo
مامان دخترم مامان دخترم ۲ سالگی
نحوه برخورد با کودک غرغرو

معمولا ما موقع برخورد با بچه غرغرو واکنش شدید نشون میدیم،مثلا می‌گیم: «بسه دیگه،غرنزن!» یا اینکه بدون هیچ حرفی فقط در یخچال رو محکم می‌بندیم یا باعصبانیت همون لیوانی رو که بچه‌مون از رنگ اون خوشش نمیاد جلوش میذاریم؛ اونم نه آروم، بلکه تقریبا لیوان رو روی میز می‌کوبیم که نشون بدیم چقدر از غرزدن بچه عصبانی هستیم
یادتون باشه غرزدن بچه‌ها دلایل علمی داره و اون میخواد با غرزدن کاری رو پیش ببره. فقط در این صورته که دیگه دل‌خور نمی‌شید و سعی می‌کنید با دل‌سوزی واکنش نشون بدید.بچه غرغرو به چیزی نیاز داره یکی از اصلی‌ ترین دلایل غرزدن بچه‌ها در موندگی اوناست. وقتی اونا به چیزی نیاز دارند یا کمک می‌خوان، غرغر می‌کنن. گاهی حتی این غرزدن به گریه تبدیل می‌شه تا به شما بفهمونن که «دیگه نمی‌تونم مثل یه آدم‌ بزرگ رفتار کنم.لطفا مثل یه بچه ازم مراقبت کن».وقتی بچه‌ها استرس دارن،گرسنه یا تشنه‌ان،خسته شدن یا در موقعیتی قرار گرفتن که تغییری در روال روزمره زندگی‌ شون ایجاد شده و صدای شیرین اونا تبدیل میشه به صدای بلند و لجبازی
👨‍🏫 👩‍🦳
─━━━━⊱🐣⊰━━━━─
♡•• @farzande_nikoo
مامان فرهاد مامان فرهاد ۲ سالگی
یه تجربه برای مامانایی‌که مدت زیادی با کهیر زدن بچشون درگیر بودن:

پسر من یه دفعه ای بدنش کهیر زد چون تو تعطیلات بود ما دکتر انلاین گرفتیم شربت هیدروکسی زین و فاموتیدین داد و پماد کالامین یه روز که استفاده کردیم کاملا خوب شد
بعد از دو روز دوباره شروع کرد کهیر زدن اینبار بردم دکتر خودش ک خیلی خیلی خانوم با تجربه ایه گفت وقتی بدن کهیر میزنه یعنی به یه ماده ای حساسیت داده حتی چیزی‌ک شاید همیشه میخورده گفت اول چیزای حساسیت زا مثل کره بادوم یا ادویه ها(به جز زردچوبه و زعفران) رو حذف کن و چیزایی ک مواد نگهدارنده دارن مثل بیسکویییت یا کراکر یا… حذف کن برای دو هفته و این دوتا شربتشو هم تا دوهفته بده به علاوه شربت سیتریزین میگفت کهیر اینجوریه که هی میاد و میره باید دو هفته دارو به صورت مداوم بدی تا توی بدن اثر کنه ما هم اینکارو کردیم و پسرم خوب شد
من حدس میزنم از کره بادوم اینطور شده بوذ با اینکه یکسال بود میخورد
خلاصه که اینجا خیلی تاپیک کسایی رو دیدم که مثلا یه ماه با کهیر درگیر بودن خواستم بگم اصلا دارو رو قطع نکنید تا دو هفته 🌸🌸
مامان فندق مامان فندق ۲ سالگی
ششم فروردین چهارصدوچهار،صبح شروع کردم دخترمو از شیر بگیرم
الان میشه 3شب که کلا شیرندادم بهش.اولین روز که خیلی اذیت شد،انگار یه چیزی گم کرده بود و بی دلیل گریه میکرد،دیگه جیغ و داد نمیزد بی اختیار و مظلووومانه فقط گریه میکرد،ب هرسختی که مشید سرشو گرم میکردم و میگفتم ممه اوف شده،تا شب.دیدم موقع خواب داره عذاب میکشه،گریه کرد،گریه کردم 😭😭عذاب کشید،عذاب کشیدم،سرشو گذاشت رو سینمو خابش برد!همینکه عمیق خابید قلبم منفجر شد😭😭😭آخ که چه گریه ای کردم
دلم سووووووخت،بدم سوخت😭دختری که بدون ممه امکان نداشت بخابه،الان با بوی ممه خابش برد،واای که خدا میدونه چقدررر گریه کردم،همسرم بدتر از من رفت تو آشپزخونه اشک ریخت😭😭بعدش اومد و منو دلداری داد تا یکم بلکه آروم شم😔دومین روز و شب نسبتا آروم گذشت،بیقراری میکرد ولی یوکوچولو یادگرفته بود که ممه واقعا اوف شده،شبشم با،باباش رفت بیرون وقتی برگشتن خابیده بود.ولی سومین روز صبح زود بیدار شدو بازم گریه کرد😭
یجوری آرومش کردم و دوباره خابید
تا شب ماجرا خوب پیش رفت،سراغ ممه رو میگرفت وقتی نشونش میدادم بدش میومد و میرفت
مامان سپهر جان مامان سپهر جان ۲ سالگی
دوستان تایپیک قبلم در مورد لجبازی پسرم سوال پرسیدم
یه کمک خواهرانه میخوام
چند وقتیه واقعا از لحاظ روحی خوب نیستم
خوب که چه عرض کنم خیلی حالم بده و متاسفانه چون نمیتونم بروز بدم حالم رو بدتر کرده و متاسفانه برای یه موقعیت شغلی با تمام وجودم تلاشم رو کردم تو خستگیا بی خوابیا به خودم انگیزه دادم یعنی من میگم تمام وجود فقط خودم میدونم چقدر اذیت شدم چه شبا که نصف شب با گریه میخوندم که بهش میرسم ولی...
با پارتی بازی نتونیتم برسم
خیلی خیلی شوک بدی بهم بود

الان تقریبا یکساله از این موضوع لعنتی میگذره
و چند روزهبه شدت حالم بده و مدام به پسرم گیر میدم
داد میزنم سرش
کلافه میشم
عصبی میشم

و پسرمم خیلی کنجکاو و بازیگوشه
و من بعنوان یه مادر نمیتونم اونجور که باید کنارش باشم و ارومش کنم
خیلی از خودم بدم میاد
قبلا یه دختر اروم و صبور بودم
ولی الان مدام ازرو عصبانیت داد میزنم
مشاوره دوس ندارم برم
چون دیدم خیلیا فتن و جوابی نگرفتن
یهدردودل خواهرانه بود
میدونم که همه اتون مادرین و منو میفهمین
از اینکه تو خونه ام
از اینکه این همه درس خوندم
و بیکارم
حس خیلی خیلی بدی دارم
لعنت به هرکی که پارتی بازی میکنه
لعنت به ادمای بی جدان
🥺🥺🥺