دوستان تایپیک قبلم در مورد لجبازی پسرم سوال پرسیدم
یه کمک خواهرانه میخوام
چند وقتیه واقعا از لحاظ روحی خوب نیستم
خوب که چه عرض کنم خیلی حالم بده و متاسفانه چون نمیتونم بروز بدم حالم رو بدتر کرده و متاسفانه برای یه موقعیت شغلی با تمام وجودم تلاشم رو کردم تو خستگیا بی خوابیا به خودم انگیزه دادم یعنی من میگم تمام وجود فقط خودم میدونم چقدر اذیت شدم چه شبا که نصف شب با گریه میخوندم که بهش میرسم ولی...
با پارتی بازی نتونیتم برسم
خیلی خیلی شوک بدی بهم بود

الان تقریبا یکساله از این موضوع لعنتی میگذره
و چند روزهبه شدت حالم بده و مدام به پسرم گیر میدم
داد میزنم سرش
کلافه میشم
عصبی میشم

و پسرمم خیلی کنجکاو و بازیگوشه
و من بعنوان یه مادر نمیتونم اونجور که باید کنارش باشم و ارومش کنم
خیلی از خودم بدم میاد
قبلا یه دختر اروم و صبور بودم
ولی الان مدام ازرو عصبانیت داد میزنم
مشاوره دوس ندارم برم
چون دیدم خیلیا فتن و جوابی نگرفتن
یهدردودل خواهرانه بود
میدونم که همه اتون مادرین و منو میفهمین
از اینکه تو خونه ام
از اینکه این همه درس خوندم
و بیکارم
حس خیلی خیلی بدی دارم
لعنت به هرکی که پارتی بازی میکنه
لعنت به ادمای بی جدان
🥺🥺🥺

۴ پاسخ

عزیزم منم شاغل بودم پیش دبستانی تدریس میکردم خیلی کارمو دوست داشتم ولی بخاطر دخترم گذاشتم کنار هیچی فعلا مهم تر از دخترم نیست اگه قرار بود کارم ارجحیت داشت بچه نمیاوردم پس باید فعلا کنار دخترم باشم یه کم بزرگتر شد دوباره راهمو ادامه بدم پس شماهم خودخوری نکن انشاالله پسرتون بزرگتر شد حتما دنبال هدفت برو با توکل بخدا

عزیزم منم درس خوندم و بیکارم فعلا مادری کن تا بچت بزرگتر یشه الانم مسولیت بزرگ قشنگ و مهمی داره ک خدا بهت داده انشا الله کار هم پیدا میشه‌

عزیزم بیخود غصه نخور،هرچند که هیچکسی جای تو نیست و نمیتونه اونجور که باید درکت کنه ولی میدونی با غصه خوردن شرایط که بهتر نمیشه هیچ فقط داری خودت و بچه رو اذیت میکنی
من دارم شما رو نصیحت میکنم ولی خودم همیشه میگن کاش زمان به عقب برمیگشت تا میتونستمخیلی کارها رو درست انجام بدم،یک روز نشده که حسرت گذشته رو نخورم ولی میدونم جز داغون کردن خودم هیچ نتیجه ای نخواهد داشت

عزیزم منم یه تحصیل کرده بیکارم پس زیاد غصه خوردن نداره
ولی در کل منم قبلا خیلی صبور بودم خیلی ولی الان ن واقعا عصبیم واسه بچم کلافه شدم خودمم

سوال های مرتبط

مامان فاطمه مامان فاطمه ۲ سالگی
مامان نورا سادات مامان نورا سادات ۲ سالگی
مامان آرتین مامان آرتین ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز
بچم هر وقت اسمشو صدا میکنم زیاد به اسمش واکنش نمیده
به دکتر که گفتم دکتر گفت ایرادی نداره ولی الان که دو سالشه من یا باباش پنج بار که صداش کنیم یه بار جواب میده ولی افراد فامیل یا غریبه رو خیلی کم پیش میاد من که از یه هیجده ماهگی سر این موضوع حساس شدم باهاش بیشتر وقت میگذرونم بهتر شده ولی نه به دلخواه من قبلا توی چشمام نگاهم نمی‌کرد ولی الان موقع حرف زدن کاملا نگاه میکنه
ولی این تا الان کامل به جز یه تعداد کلمه حرف نمیزنه و به اسمش کم واکنش میده شده برام عذاب
بهداشت گفت ببر شنوایی سنجی ولی این با خواب آور هم بیدار شد و تا الان موفق نشدم
بلده مامان بگه ولی همیشه منو با جیغ صدا میکنه هر چی هم بهش میگم بگو مامان نمیگه خیلی که تکرار کنم میگه بابا
خودم توی خونه از هر لحاظی که میشه چک میکنم خدا رو شکر مشکل دیگه ایی نداره
کاربرد وسایل ها رو هم میدونه با اسباب بازی ها بازی میکنه چیزی بخواد منو با خودش میبره بهم نشون میده
مامان جوجه🐣 مامان جوجه🐣 ۲ سالگی
عمیقاً دارم سعی میکنم با خوشحالی های کوچیک،قهوه،گل،فیلم،تمیزکاری و تایم های تقریبا ۲،۳دقیقه ای که برای خودم میمونه در روز خودم رو مثل این بیسکوییت شاد و سرحال و خشنود نشون بدم..
ولی خیلی سخته🫠شاید حتی نشدنیه حتی
از خواب شبم میزنم فیلم میبینم
تایم خواب پسرک که کلا ۱ساعت و نیمه در روز (الان خوابیده) وقف تمیزکاری و خونه تکونی میشه
شاید تنها کاری که هنوزم حالمو خوب میکنه همین قهوه درست کردن و خوردنشه
که سرجمع ۲دقیقه هم نمیشه…
واقعا کمبود دارم،از این نظر که دلم مدام برای خودم و تنهاییم تنگ میشه..بعد سریع عذاب وجدان میگیرم که ناشکری نکن،ببین آریارو،عشق کن زود بزرگ میشه🥺ولی واقعا این یه حقیقت محضه!
ما دلمون برای خود قبلمون تنگ میشه
منِ قبل ازدواج،
منِ قبل بچه،
یه حالیه که خوشحالی از داشته هات،از تغییر زندگیت
ولی در عین حالی ناراضی ای
آدم میمونه اینو به بقیه چجوری حالی کنه،فقط یه مادر دیگه میفهمه این حرف رو❤️
کاش یه تایمی از روز یه نفر شیفت مارو تحویل میگرفت و برای یکی دوساعت میگفت تو نه دخترکسی هستی،نه همسر کسی و نه مادر کسی
تو خودتی،خودِ خودت
برو هرکار میخوای بکن و بعد دوباره برگرد سراغ مسئولیت هات و وظایفت
🫠